-
Mahan Xodayi 2
تو زیبایی و دلبر هم،تو را من ماه میگویم!
برای این منِ بی کس،دل آن ماه میگیرد؟!نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
درقالب این خاكیان، عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد؛،جانانه را گم كرده ام -
@fatemeh-Ma
درقالب این خاكیان، عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد؛،جانانه را گم كرده امنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!
یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!:) -
Mahan Xodayi 2
تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدمنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
ما مریدان روی سوی قبله چون اریم
چون روی سوی خمار دارد پیرما... -
@fatemeh-Ma
ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدمآمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم
ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده
شعر بودی شعرگویان محو دیدارت شدم
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شدهNarges Azadmanesh
مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"
مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"^_- -
Mahan Xodayi 2
مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!
یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!:)نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
دلا معاش چنان کن گر بلغزد پای
فرسته ات به دو دست دعا نگه دارد -
Narges Azadmanesh
ما مریدان روی سوی قبله چون اریم
چون روی سوی خمار دارد پیرما...Mahan Xodayi 2
آتش پر از قهر تو مي گفت: برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايست -
@fatemeh-Ma
دلا معاش چنان کن گر بلغزد پای
فرسته ات به دو دست دعا نگه داردنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
درد بی دردی به جز مردن ندارد چاره ای
از علاج مردم بی درد می باید گذشت -
Mahan Xodayi 2
آتش پر از قهر تو مي گفت: برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايستنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد -
Narges Azadmanesh
مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"
مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"^_-@fatemeh-Ma
یاد تو کنم میان یادم باشی
لب بگشایم در این گشادم باشیگر شاد شوم ضمیر شادم باشی
حیله طلبم تو اوستادم باشی -
Mahan Xodayi 2
درد بی دردی به جز مردن ندارد چاره ای
از علاج مردم بی درد می باید گذشتنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تا توانی دلی بدست ار://
که دل شکستن هنر نمیباشد -
Narges Azadmanesh
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر داردMahan Xodayi 2
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم این درد را دوا کن
-
@fatemeh-Ma
یاد تو کنم میان یادم باشی
لب بگشایم در این گشادم باشیگر شاد شوم ضمیر شادم باشی
حیله طلبم تو اوستادم باشینوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنی
گفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب -
Narges Azadmanesh
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنی
گفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب@fatemeh-Ma
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینمهمه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
بچه ها من فعلا -
Mahan Xodayi 2
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم این درد را دوا کن
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۴:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
نمیدانم کدام ناکس به جان ما دعا کرد
جدایی را نمیخواستم خدا کرد:| -
Narges Azadmanesh
نمیدانم کدام ناکس به جان ما دعا کرد
جدایی را نمیخواستم خدا کرد:|Mahan Xodayi 2
در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد
فعلا -
@fatemeh-Ma
تا توانی دلی بدست ار://
که دل شکستن هنر نمیباشدنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۴:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
داری تماشا میکنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را... -
Mahan Xodayi 2
داری تماشا میکنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را...نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۴:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
ای نِی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در این راه دویدی#فاضل نظری:)
-
@fatemeh-Ma
ای نِی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در این راه دویدی#فاضل نظری:)
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۴:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
وز تخت قباد و ملکت طوس به است -
Mahan Xodayi 2
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
وز تخت قباد و ملکت طوس به است@fatemeh-Ma
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
.
. -
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۴:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سینا-0
خسته نباشی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی