-
نقطه
یا نمیباید ز آزادی زدن چون سرو لاف
یا گـره از بیبری در دل نمیباید گرفت -
نقطه
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب راسکندر ش
ایهام تناسب داره فکر کنم -
نوشتهشده در ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۵:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب راسکندر ش
ایهام تناسب داره فکر کنمjahad_121
اسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا -
@ma-a
این چنین پای مزن
بر من افتاده به خاک
من همان برگ بهارم
که غمت مرگم داد -
jahad_121
دیدم به خواب دوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود -
@ma-a
در چارچوب پنجرههای رباعیاش
خیام، چشمهای تو را قاب میکند -
jahad_121
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم -
@ma-a
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم -
Hako
لب بستم و از پای نشستم اما
این را نتوان که آرزویت نکنم -
jahad_121
مارا به مقام عشق راهی دادنددر کوی خرابات پناهی دادند
درویشی و بیچارگی ما دیدند
مارا هم از این نمد کلاهی دادند
Hako
دنيابه كام بود و … حقيقت؟مورخان
ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد -
Hako
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم -
Hako
یکدم غریق بحر خداشو گمان مبر
کز اب هفت بحر ز یک موی تر شوی