-
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
ک نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا
miss_violet -
نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلندجای -
یاری اندر کس نمی بینم
یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد
دوست داران را چه شد؟
miss_violet -
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد -
دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا رفتند یاران را چه شد؟ -
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم -
میبینمت که عزم جفا میکنی مکن
عزم عتاب و فرقت ما میکنی مکن -
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چ کنم حرف دگر یاد نداد استادم -
مهرت به دل نیامده بی چند و چون نشست
جاه و جلال تو به دل از بس فزون نشست
بیچاره دل ز حشمتت از در برون نشست
فالی زدم به حافظ و دستم به خون نشست- یاد تو میندازه منو اکالیپتوس
-
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی -
یا مرا با خود ببر آنجا که هستی
یا بیـا...
miss_violet -
اظهار عجز پیش ستمگر نکن از آنک
اشک کباب مایه طغیان آتش است -
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش -
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
-
دختری از امت عیسی دلم را برده است
یا محمد! همتی کن تا مسلمانش کنم!- najafiali78 به یاد تو
-
من و جامِ می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله! در تاخیر آفات است