-
mohammadseven_7
داغ عشق تو ز اندازه ی ما افزون است
دستی از دور بر آن آتش سوزان داریم -
sheyda.fkh من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت -
sheyda.fkh
ما مست صبوحیم زمیخانه توحیدحاجت به می و خانه خمار نداریم
-
mohammadseven_7
مائیم و نوای بینوائی
بسمالله اگر حریف مائی -
sheyda.fkh
یکباره زاندیشه عقلم برهانوزباده صاف عشق سر مستم کن
-
mohammadseven_7
نمیدانم دلم دیوانه ی کیست
کجا آواره و در خانه ی کیست -
سلام دوستان به گروه https://forum.alaatv.com/post/913572
مراجعه کنید که در بارهٔ موضوع شعر و حکایت های پند و نغز جالبی است و مناسب حال درویشان!!!
موضوع : آندر احوال عرفان و معرفت -
mohammadseven_7
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است -
تا گردش دوران به سر آمد نه کَس آمد ،نیامد
تا دیوِ دل آندر به در آمد نه کس آمد ، نیامد
تا او سرای دل من آخ ، نیامد ، نیامد و نیامد
تا او به سرش خواب دل من به سر آمد؟ ، نیامد
تا دل شده مجنونِ گُلُ و سوسن نسرین نیامد،نیامد
تا درد من خام پُر از دلم را ننوردید ، نیامد و نیامد
ای جان تر از جان من آن جان نیامد ، نیامد
نیامد که نیامد که نیامد که نیامد ، که نیامد
«شعر از خودم!!!»