-
ramses kabir در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
در دهان خلق افکندی مرا
فیض را افسانه کردی عاقبتتو همانی که دلم میخواهد دلخوشی هایم را
صف به صف
شعر ب شعر
پای لبخند هایش صرف کنم -
این پست پاک شده!
-
ramses kabir در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
بهار ای دل خداحافظ رسید این هجر دیدارت
چو مادر این دلم خواند خداحافظ ز دیدارت
فعردا میبینمتسکوتم خطوط سفید مسیرت بود
که
تک تک بغضهایم را از کنارت عبور داد
بخوانو حلالم کن
به
دو بیت شعرو
یک
خداحافظی تلخخوش حال شدم
-
-
amir ahmadi در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
میخواهمت چون شب خواب را.......
بقیش نیس یادمافسرده ام و خسته دل از هرچه هست و نیست
شاید به بوی زلف تو خور را دوا کنم....
-
amir ahmadi در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده.............با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم دههر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم -
amir ahmadi در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما.........به تمنای تو در حسرت رستاخیزیمما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم . -
amir ahmadi در مشاعره... گفته است:
دختر بهار
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه..........عاشق نبود ز عیب معشوق آگاهفرخی
هر کجا شاخه گلي همرنگ خون رويد ز خاک
کشته ي عشقي است مدفون، از مزار ما مپرس -
-
ramses kabir در مشاعره... گفته است:
sandiiii
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی مردم بر آب زندگانییا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش .......