هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ظاهر چو کوهی استوار
تا یک ماه پیش این تیکه سخت ترین کاری بود که باید انجام می دادم
ترکشای ریزی که از قبل کم کم تو جون من جا گرفته بودن و کنکوری که مثل یه انفجار بود... و من خودم رو مجبور می کردم که تمام تلاشم رو بکنم بدون سرکوب احساساتم، ظاهر رو "قوی" نگه دارم -
Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ظاهر چو کوهی استوار
تا یک ماه پیش این تیکه سخت ترین کاری بود که باید انجام می دادم
ترکشای ریزی که از قبل کم کم تو جون من جا گرفته بودن و کنکوری که مثل یه انفجار بود... و من خودم رو مجبور می کردم که تمام تلاشم رو بکنم بدون سرکوب احساساتم، ظاهر رو "قوی" نگه دارم -
_Aram_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی بقیه نه و زندگی و حال و افسردگی دوران کنکور رو با خودش حمل میکنه و ادامهمیده…
️
-
الان یه لحظه یادم افتاد
اون روزی که لباس پوشیدم پاشدم رفتم دفتر خانم موسوی اگه می دیدی منو، اصلا اصلا هیچ خبری از آینازی که تا چند دقیقه پیش تو خلوت کلی برا خودش گریه کرده بود نبود
نه فقط اون چند ساعت، کل اون روز روز سختی برام بود که باید تمام احساسات عجیب غریبی که از صبح تجربه کرده بودم رو برای خودم نگه می داشتم بدون اینکه تو ظاهر بشکنه منو -
_Aram_ یعنی چیزی که گفتید شامل حال منم میشه...
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو داروخونه با بچه ها انقدر میگم میخندم ولی وقتی میام خونه فکر و خیال ولم نمیکنه
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ۱۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط Reza-H انجام شده
زیبایی :_)).mp4
#G_A_Z_A -
در میانه ویرانهها، گلی می درخشد...
-
غافـلی از حـال دل ترسـم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند
:_)