هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خدایا کمک کن
-
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگ ی داداش داشتم الان وضعم این نبود
این رهامم ک حالا حالا ها بزرگ نمیشه
️
-
خدایا ترخدا فردا بافت راحت یاشه
-
جمع کردن ۲۲۵ ص جان کوییرا سخت بود
-
بیا
الان دوباره دیدمش
قلبم یجوری شد
گریه نکن خبب🥲🥲🥲نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
«چند میگیری گریه کنی 2» با حضور افتخاری مایکل وی و حمید لولایی -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم در آرزوها تن کشیده
دیده نواز میآید، وسوسه ساز میآید -
Michael Vey
«چند میگیری گریه کنی 2» با حضور افتخاری مایکل وی و حمید لولایینوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam قضیش چیه
ندیدمش اگ فیلمه
-
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیلییی مسخرست گریهعو بودن گگگگ
-
@AmirBarsam قضیش چیه
ندیدمش اگ فیلمه
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
یه فیلمه چند میگیری گریه کنی
کلیتشو هم بخوام بهت بگم اسپویل میشه -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
توجه کردین چیشد
باز شب شده
و دارم چرت و پرت میگم -
Michael Vey
یه فیلمه چند میگیری گریه کنی
کلیتشو هم بخوام بهت بگم اسپویل میشهنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam بگو اشکالی نداره
-
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی حس میکنم کم کم داره ضایع میشه ک ب روی خودم نمیارم ک یکی از پسرای کلاسمونو میشناسم
-
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و اونم یجوری منو نگا میکنه
بمولا ک اونم منو میشناسهالبته شایدم همه رو اونجوری نگا میکنه اما نگاه اونجوری اون یجوریه ک انگار میگه میدونم کی هستی چرا ب روی خودت نمیاری ک تو هم میدونی کی هستم
خدااااا کمککک دارم دیوونه میشم نصفه شبییی
️
-
اگ ی داداش داشتم الان وضعم این نبود
این رهامم ک حالا حالا ها بزرگ نمیشه
️
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اگ ی داداش داشتم الان وضعم این نبود
اگ ی داداش داشتم الان وضعم این نبود ۲
-
خیلییی مسخرست گریهعو بودن گگگگ
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey من تا 15 سالگی همینجوری بودم
هیچوقت یادم نمیره
تابستون سال ۹۹ تو مغازه بودیم علی صبوری داشت یه موتور کولر درست میکرد، منم داشتم یه موتور کولر دیگه رو تعمیر میکردم بعد یکی از مشتری های بدحساب اومد صد هزار تومن کارت کشید بعد بخاطر سیم های کارت خوان ارتباط برقرار نشده بود و عملیات انتقال ناموفق بود
بعد چند دقیقه علی رفت کارتخوان رو نگاه کرد دید ناموفق بوده شروع کرد به بد و بیراه گفتن و مغازه رو ریختن به هم
من هم بهم شوک وارد شده بود و هم نمیدونستم چی بگم چون مشکل از سیم های کارت خوان بود و بعدازظهر همون روز من کارت کشیده بودم و همه چیز اوکی بود
همون موقع یکی دونفر اومدن تو مغازه بعد هنوز علی داشت بد و بیراه میگفت منم میخواستم جلوشون حفظ ظاهر کنم چشمام پر شده بود ولی انقدر لبمو گاز گرفتم که یه موقع اشکام نریزه
اون شب ختم بخیر شد ولی از اون شب به بعد دیگه زود گریهم نگرفت تو موقعیت های حساس -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خو اخه برم چی بگم
بگم من همونیم ک تو مصاحبه قلمچیت تبریک گفتم و گفتم عهه همکلاسی؟
️
خیلی ضایعهه
بعد مثلا فک کن یبار ک اینو ب طرف بگی بعدش مجبوری همش بخاطر همین آشنایی دادنه ب طرف سلام بدی
در صورتی ک تو تو چشم هیچ یک از همکلاسیای پسرت حتی نگاه هم نمیکنی چه برسه به اینکه سلام کنی
بعد هی بیای فقط ب اون سلام بدی
مسخره و دارک میشه اونوقت قضیهقبول داری؟ @AmirBarsam
-
@AmirBarsam بگو اشکالی نداره
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
ماجرای فیلم اینه که یه فرد پولدار میمیره بعد نه بچه ای دور و برشه نه به کسی خوبی کرده فقط اونایی که دور و برش بودن میرن پول میدن به چند نفر که سردسته اینا حمید لولایی هست و بهشون میگن واسه مراسم طرف بیایین گریه کنید که آبروش حفظ بشه
حالا اینا خوب گریههاشونو میکنن بعد معلوم میشه طرف اصن نمرده فقط علايم حیاتیش خیلی کم بوده و تشخیص اشتباه دادن برا مرگش -
خو اخه برم چی بگم
بگم من همونیم ک تو مصاحبه قلمچیت تبریک گفتم و گفتم عهه همکلاسی؟
️
خیلی ضایعهه
بعد مثلا فک کن یبار ک اینو ب طرف بگی بعدش مجبوری همش بخاطر همین آشنایی دادنه ب طرف سلام بدی
در صورتی ک تو تو چشم هیچ یک از همکلاسیای پسرت حتی نگاه هم نمیکنی چه برسه به اینکه سلام کنی
بعد هی بیای فقط ب اون سلام بدی
مسخره و دارک میشه اونوقت قضیهقبول داری؟ @AmirBarsam
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey آره
من پیشنهاد میکنم تو شروع کننده ارتباط با جنس مخالف نباش
حالا خودتم از وضعیت خبر داری ولی خب طرف کلی فکر میکنه که شاید از تبریک گفتنه تا همین آشنایی دادنه قصدی نیتی چیزی پشتشه -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من بودم اون کوهی که به چشمای تو کوچیکه
-
Michael Vey من تا 15 سالگی همینجوری بودم
هیچوقت یادم نمیره
تابستون سال ۹۹ تو مغازه بودیم علی صبوری داشت یه موتور کولر درست میکرد، منم داشتم یه موتور کولر دیگه رو تعمیر میکردم بعد یکی از مشتری های بدحساب اومد صد هزار تومن کارت کشید بعد بخاطر سیم های کارت خوان ارتباط برقرار نشده بود و عملیات انتقال ناموفق بود
بعد چند دقیقه علی رفت کارتخوان رو نگاه کرد دید ناموفق بوده شروع کرد به بد و بیراه گفتن و مغازه رو ریختن به هم
من هم بهم شوک وارد شده بود و هم نمیدونستم چی بگم چون مشکل از سیم های کارت خوان بود و بعدازظهر همون روز من کارت کشیده بودم و همه چیز اوکی بود
همون موقع یکی دونفر اومدن تو مغازه بعد هنوز علی داشت بد و بیراه میگفت منم میخواستم جلوشون حفظ ظاهر کنم چشمام پر شده بود ولی انقدر لبمو گاز گرفتم که یه موقع اشکام نریزه
اون شب ختم بخیر شد ولی از اون شب به بعد دیگه زود گریهم نگرفت تو موقعیت های حساسنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده