|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
ari_14 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
امروز روز آخره
هم خوشحالم تموم میشه
هم ناراحتم از اینک دیگ این استاد نمیبینم:)تموممممم شد:)))))
باورم نمیشه این یک ماه کذاییم تموم شد:) -
Anzw 18 من و برگردونین به همون ۵۶۰الی ۶۰۰ تومن قبلیم
یعنی چی ۴۰۰ ریختن فقط:/
من حساب کردم اگر از هر سهمی ۱۶۰ تومن بدزدن نزدیک شیش میلیارد دزدیدن
-
ari_14 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
امروز روز آخره
هم خوشحالم تموم میشه
هم ناراحتم از اینک دیگ این استاد نمیبینم:)تموممممم شد:)))))
باورم نمیشه این یک ماه کذاییم تموم شد:) -
-
-
Aqua باید ۴۲ جلد مانگای برزرک بخونی تا متوجه بشی
-
دقیقا کل مبلغ سهام عدالتمو ک معادل ۳۳۷ تومن بود خرج کردم تا شاید سوخاری حالمو خوب کنه
️ -
هعی خدا
حالا اگ بیاد کی حال داره بره بگیره -
میگن پک شب یلدایی ک امشب ب خوابگاه دادن چرت بود و اصلا اون چیزی نبود ک قرار بود باشه
منی ک با خوشحالی غذای امشبو رزرو کرده بودم سپردم دوستم برام بگیره️ -
Hesitation is Defeat | 迷えば敗れる
-
هیچ لذتی نمیبرم، منی که انتخاب اول و آخرم بدون شک دارو بود و چیزی جز علاقه تو انتخابم دخیل نبود
با این حجم از درس و امتحانا و استرس فقط دارن اذیتمون میکنن، همینجوری پیش بره و هندل نکنم، افسرده میشم قشنگ
-
پیروز در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
زهرا بنده خدا 2 ما امسال فاطمیه گرفتیم حس و حالی که آدم تو خونه خودش روضه بگیره یه چیز دیگست
وااااای من واقعا یکی از ارزوهام همینه :
-
jahad_121 در نوشته های با ارزش گفته است:
ستارخان در خاطراتش می گوید:من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.
اما یک بار گریستم و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه میخورد.
با خودم گفتم الان مادر کودک مرا ناسزا میدهد و میگوید لعنت به ستارخان!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد …
🤌
