-
ستارخان در خاطراتش می گوید:من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.
اما یک بار گریستم و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه میخورد.
با خودم گفتم الان مادر کودک مرا ناسزا میدهد و میگوید لعنت به ستارخان!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد …
-
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت:
چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت:
چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت:
تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
اما مادرم در حالی که موهای
مراخشک می کرد گفت:
باران بی موقع…#ایناستمعنیمادر
•علیشریعتی• -
شجاعت آنست که بایستی و سخن بگویی، همچنین شجاعت آنست که بنشینی و گوش فرادهی.
وینستون چرچیل -
دن کیشوت: به کدام دچاری؟ جنونی خردمندانه یا سلامت عقلی ابلهانه؟
میگل د سروانتس -
️دوران دانشگاه یه استاد داشتیم که یه درس ۴ واحدی خیلی مهم تدریس میکرد. یه روز اومد سر کلاس گفت کیا معماری دوست ندارن ؟
میخوام یه فرصت خوب بدم بهشون.
یه سری دستشونو گرفتن بالا، یه سری هم معلوم بود ترسیدن، یه سری هم با اقتدار دستاشون پایین بود! خلاصه بعد کلی صحبت همه رو قانع کرد که به نفعتونه راستشو بگید...شروع کرد دونه دونه از کسایی که معماری دوست نداشتن، سؤال کرد گفت خب چی دوست داری؟
به چی علاقه داری؟
اگه الان اینجا سرِ كلاس من نبودی، دوست داشتی کجا باشی؟
برقو تو چشای بچهها میشد دید.
هرکی یه چیز میگفت و کلاس شلوغ شد.
یه برگه از کیفش درآورد.
گفت از هر کدومتون در حوزهای که میگین بهش علاقه دارید یک سوال میپرسم. اگه تونستید جواب بدید،
بیاین نمره پایانترمتون رو خودتون بنویسید از کلاس برید بیرون.
جَو کلاس ترکیبی از سکوت و ذوق و اضطراب بود.
به یکی گفت خب از تو شروع کنیم.
علاقهات چیه؟
گفت موسیقی. من عاشق موسيقيم...
تا حرفش تموم نشده بود بهش گفت: آکوردهای دیمینیش و اگمنت رو توضیح بده و یه مثال ساده ازشون بیار.
پسره و بقیه تازه فهمیده بودن اوه، اصن برنامه چیه. چیزی نگفت، آروم آروم رفت نشست سر جاش.
گفت خب نفر بعدی...
شما چی؟ گفت فیزیک. یه سؤال فیزیک پرسید
اون هم نتونست جواب بده
و همین رویه رو تا حدود ۸/۹ نفر ادامه داد...
یهو گفت میبینین!
مشکل شما معماری نیست. مشکل شما "جدیت" هست.
شما حتی تو کارایی که به ظاهر بهش علاقه دارین هم جدیت ندارین. اگه میگی من عاشق آدامس خوردنم، حق نداری اسم آدامسها رو از روی جعبه بخونی. باید از طعم یا بوش بگی این چه آدامسیه با چه مشخصاتی...ازون به بعد دیگه به هر کاری اینطوری نگاه میکنم.
پس دوست من!
سراغ هر کاری رفتی، وقت بذار، کشتی بگیر، با جون و دلت کار کن ببین نتیجه میگیری یا نه.
مشکل عمدۀ ما آدما جديته.
نه بیشتر نه کمتر!
️ :احسان -
قلب انسان دلایل خودش را دارد که عقل انسان از آن بی خبر است...
-
3 ساعت زودتر بهتر از دقیقه ای دیرتر است.
ویلیام شکسپیر -
به آنانی که «راه» را از من پرسیده اند، چنین پاسخ داده ام: «این _ اکنون راهِ من است. راهِ شما کدام است؟» زیرا راهِ مطلق در کار نیست.
فردریش نیچه -
اگر اندیشه، زبان را فاسد میکند، زبان هم میتواند اندیشه را فاسد کند.
جورج اورول -
اینست تفاوت بین ساختن و خلق کردن: اینکه چیز ساخته شده ، تنها پس از ساخته شدن دوست داشته می شود، اما چیزی که خلق شده , قبل از بوجود آمدن دوست داشته شده است.
چارلز دیکنز -
داستان کوتاه:
گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او جمشید میگفتند.
او شیرین عقل بود و گاهی سخنان حکیمانهای عجیبی میگفت. روزی از او پرسیدند:
«مصدق خوب است یا شاه؟
بگو تا برای تو شامی بگیریم؟جمشید گفت:
از دو تومنی که برای شام من خواهی داد،
دو ریال کنار بگذار و قفلی بگیر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی..مرحوم پدرم نقل میکرد در سال ۱۳۴۵
برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، جمشید زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « جمشید ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . »جمشید از من پرسید : « ساعت چند است ؟ »گفتم : « نزدیک ده . »گفت : « ببر نیازی نیست . »خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟پرسیدم : مگر ناهار دعوتی ؟ گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم . من بارها خودم را آزمودهام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد . »واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال جمشید بودم . جمشید را پیدا کردم .پرسیدم : ناهار کجا خوردی ؟ گفت : بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . »جمشید دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم .از آنچه که داری ، فقط آنچه که میخوری مال توست ، سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو ، معلوم نیست ... -
Batman در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
هممون دلمون تنگ میشه برا دیگِ سمنو
برا آشای خاله برا ته چینِ زن عمو
تا میتونی مامانو ببین
تا میتونی کیسه رو از دستِ بابا بگیر
به رفیقت بگو داداششی
حداقل شبی ده دیقه رو با خدا بشین
زیرِ دوش لذت ببر
بارون که میاد بوش لذت ببر
کنتور که نمیندازه بیشتر بخند
دیر میفهمی بهترین دوران مدرسست
و بهترین ساندویچای پر کالباساست
تنها اسلحه ی صلح تفنگ آب پاشاست
دیر میفهمی موفق نمیشی
صرفا چون نمره هات توو درسات بالاست
دیر میفهمی زندگی نکردی و
شیش دنگِ حواست به چی میشه ها بوده
دیر میفهمی قبل و بعد کشکه
همین لحظه هم بارِ گنجِ قارونه... -
Farhadd در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
فهمیدهام انسان باید همیشه مشغول باشد، وگرنه غصه خواهدخورد!
انسان باید همیشه کار کند و مسئولیت داشتهباشد و خسته و خوابآلوده به رختخواب برگردد. آدمیزاد اگر ذرهای استعدادِ زیاد فکر کردن و زیاد فهمیدن داشتهباشد، رنج دنیا را تاب نخواهد آورد، مگر اینکه خودش را تا حد خفگی، در کار و مشغولیتها غرق کند، آنقدر که دیگر نتواند دقت کند و اهمیت بدهد و به چیز دیگری فکر کند... -
Hamed.s در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
چند جمله برادرانه عرض کنم خدمتت امیدوارم مفید واقع شود
توی پادکستا و کلیپا و سخنرانی های انگیزشی، فرمول زندگی خیلی قشنگه :
کافیه از نقطه امنت بیای بیرون، ببینی موفقیت چقد آسونه !
کافیه فقط تلاش کنی تا ببینی چقد راحت میشه به همه چی رسید.
کافیه هر دو دوتایی رو حساب کنی، جوابش بلا استثنا چهارتا میشه
ولی زندگی واقعی، اونی که مردم کوچه و بازار و من و تو داریم تجربه اش می کنیم، اصلا اینطوری نیست.
زندگی یه قمار ترسناک ولی به شدت جذابه !
یه دونده برای المپیک چند سال تمرین می کنه، اما فقط کافیه قدم های آخرش کمی بلرزه.
یه زندگی مشترک با هزارتا بدبختی و فداکاری ساخته میشه، یه رفتار غلط میتونه بنیانشو از هم متلاشی کنه.
یه راننده که چندین سال سابقهی رانندگی داره، یه لحظه چرت میزنه و بیدار که میشه میبینه کنار پدر مرحومشه.
یه عمر رئیس و بالادست همه ای، یهو به خودت میای میبینی یه جوری زیردست شدی که هیچی ازت باقی نمونده .
خلاصه کافیه که یه لحظه وا بدی یا از نقطهی امنت بیای بیرون، میبینی که یا خدا، عجب طوفانیه. حواست نباشه کلاه که سهله، خودت رو هم ممکنه باد ببره !
میبینی بعله اونقدرا هم که میگن راحت نیست.
زندگی نَفَس کِش میخواد
سخته، غیر قابل پیش بینیه،
ولی از اون طرف وقتایی هم که برات میگیره،
خیلی دلچسبه. یه جوری بهت حال میده که هیچی نمیتونه کِیفتو ناکوک کنه
واسه همینه که میگم یه قمار ترسناک؛ ولی جذاب!
هرکاری که داری می کنی،
هر هدفی که داری،
یک احتمالی داره برای بردن یا باختن
احتمالاتی که فقط از کم یا زیاد بودنشون اطلاع داریم و هیچکدوم قطعی نیستن.
و زندگی ما مجموعه ای از این احتمالاته؛
همهی ما قمار بازیم. اولین و بزرگترین قماری هم که همهی ماها کردیم، ورود به این دنیا بود. ورود به دنیای احتمالات. ورود به دنیای عدم قطعیتها. ترسناکه نه؟ توی نگاه اول آره. ولی توی بحرش که بری، میبینی خیلی جذابه !
پس ما با اومدنمون به این دنیا، بزرگترین قمار ممکنو کردیم. ناخواسته وارد جایی شدیم که نه میدونستیم کجاییم، اصلا کی هستیم، خانوادمون کیه، ژنتیکمون چیه و...
ما خواه ناخواه زندگیو با ریسک شروع کردیم و نمیتونیم ازش جدا باشیم. ریسک همزمان با ما از مادر زاده شده و تا وقتی که بمیریم همراهمونه، همونطوری که میگن "ز مادر همه مرگ را زاده ایم". حتی عبور از یه جاده خلوت هم ریسک داره، پس ریسک گریزی و فرار از این احتمالات، درواقع فرار از زندگیه. بخوای ریسک نکنی، زندگی هم نمی کنی. فقط نفس می کشی
حالا توی این دنیای پر از اما و اگر که همه چیش مبهمه، چه کاری از ما برمیاد؟
ما نباید قاعده بازیو به هم بزنیم و به دنبال قطعیت بگردیم، چون پیدا نمیشه. فقط وقتمونو تلف می کنیم. باید ببینیم چی توی دستمون داریم و چی میخوایم، بعدش تا آخر بازی کنیم و نترسیم از شکستی که ممکنه خلاف میلمون باشه.
ما فقط میتونیم بازی کنیم. ما فقط میتونیم "تا آخر بازی کنیم" و "خوب بازی کنیم". برد و باخت با ما نیست. برد و باخت هردو احتمالاتی هستن که آخر کار یکیشون قراره به دیگری غالب بشه. ما بازیکنیم. اگر "خوب بازی نکنیم"، شاید ببازیم؛ ولی اگر "بازی نکنیم"، قطعا بازنده ایم. اصلا به این دنیا اومدیم که بازی کنیم. اگه وسطش وا بدیم، همه چی رو خراب کردیم، همه زحمتا فقط رنج بودن. وظیفهی ما بازی کردنه و ترسیدن، فقط ما رو ضعیف و پاهامون رو سست میکنه. ما باید فکر کنیم، عاقلانه بازی کنیم، ولی نترسیم و شکست رو هم قسمتی از بازی بدونیم. اینطوری بهتر بازی میکنیم
وقتی اینجوری به زندگی نگاه کنیم، میفهمیم که دیگه واسه شکستا پشیمونی معنایی نداره. تو فقط داری روزای بدتو میگذرونی، روزای بدی که همه ممکنه داشته باشن و تجربه کنن. تو فقط ریسک هایی کردی که جواب ندادن. تو فقط تصمیم هایی گرفتی که غلط بودن، اما هنوز بازی اصلی تموم نشده و کلی فرصت برای انتخاب های جدید داری. از طرفی نمیدونی هنوز کجای کاری و قراره انتخاب های بعدی چه آورده ای برات داشته باشن. ممکنه یه انتخاب درست، کل اشتباهای قبلی رو جبران و یهو بلندت کنه. جذابه نه؟ تاحالا که میگفتم ترسناکه! آره، هم جذابه و هم ترسناک. هم شیرینه و هم تلخ. و همیناست که زندگی رو منحصر به فرد کرده ...
یه عبارت معروف انگلیسی هست،
میگه از یه قمارباز حرفهای میپرسن که تو چطوری از باخت نمیترسی؟ میگه وقتی که به اندازه من بازی کنی، دیگه برد و باخت برات اهمیتی نداره، از خود بازی لذت میبری؛)
زندگی یه مجموعه ای از دودوتا هاست
که یکیش سه تا میشه
یکیش پنج تا ، ولی اکثرش چهارتا
نباید از سه و پنج ها بترسی،
باید تا میتونی تاس بندازی
هرچقد بیشتر تلاش کنی،
بیشتر شانستو امتحان کنی،
بیشتر، دودوتا هات چهارتا میشه
بیشتر تاسِت شیش میاره
بیشتر کِیفشو می بری ...
زیاد حرف زدیم.
این همه طولش دادیم،
مولانا توی یه بیت، صدبرابرقشنگترشو میگه:
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت هرچه بودش
بِنَماند هیچَش اِلا، هوسِ قُمار دیگر ...شاید برای شما دوستان عزیز هم مفید باشد
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا -
Farhadd در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
باید خودت را دوست داشتهباشی، باید برای خودت حوصله کنی، عجول نباشی و خودت را تحت فشار نگذاری. بایدصبور باشی، صبور در رسیدن، در موفق شدن، در داشتن... باید خودت را دوست داشتهباشی و باید قبل از هر چیزی، به آرامشِ خودت فکر کنی. باید جسور باشی، اما یک آرامِ جسور. باید عاشق باشی، اما یک آرامِ عاشق. باید خوشحال باشی، اما یک آرامِ خوشحال. باید خونسردی و آرامش را در هر لحظه و ثانیهی جهانت تمرین کنی تا از بین نروی و به سلامت از تمام موانع و مشکلاتت عبور کنی!
باید خودت را دوست داشتهباشی، باید قبل از هر کس و هر چیزی، خودت را دوست داشته باشیاز نوشته های بانو طوفان.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
راستش بعد از موضوعِ «قشنگترین تعریف»، یهوقتایی میشد که یهچیزی رو میخواستم درونش بنویسم ولی میدیدم این یه «تعریف» نیست. برای همین تصمیم گرفتم این موضوع رو ایجاد کنم.
اینجا بیاین از لحظههاتون بنویسین. از یه «آن». از اون لحظهای که انگار همهچیز در بهجاترین شکل ممکن خودش بود. مثل اون لحظهای که دوتا قطعه رو جا میزنن و صدای جا رفتنش به جون آدم جلا میده. اینجا از اون لحظهای بنویسین که انگار دنیا حتی برای یکلحظه مال شما بود.
از یه خط چشم که امروز درست کشیدی، از اینکه امروز کیک پختی و خوشمزه شده، از اینکه امروز یه لایی تمیز کشیدی و ذوق خودتو کردی، از اینکه توی فیفا رو دستت نیست و امروز همه رو سوسک کردی بگیر، تا کارای گندهگنده، تا قبول شدن توی فلان آزمون و گرفتن گواهینامه و اومدن یه رفیق قدیمیِ مهاجرتکرده به ایران... و هزارتا اتفاق ریز و درشت دیگه.
دلم میخواد این موضوع «بوی امید» بده.
همین
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام بچه ها
خوبین؟
مطمئنم که توی این سال از ChatGPT استفاده کردی. شاید برای تکالیف، شاید برای سوالات خفن یا شاید حتی برای دقایق خندهدار!
چند روزی هست chatgpt داره برای کاربرها یه پیام میده در مورد سال ۲۰۲۵ که به مرور برای کاربرها فعال میشه
نمیدونم برای شما هم فعال شده یا نه؟
از لینک زیر می تونی بهش دسترسی داشته باشی
https://www.chatgpt.com/?q=YourYearWithChatGPT
ببینید به شما چی میگه؟
از تجربه هاتون بگین و بگین برای چیا استفاده می کنید
اگه دوست داشتی اسکرین شات هم برامون بفرستید
بعضی وقتها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمیدونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن
برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعهای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیههایی از قرآن که آرامشبخشن و همینطور فیلمها، عکسها یا جملههایی که میتونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن
اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظههای سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
داشتم داستان شروع استارتاپهای خارجی رو میخوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیهشون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریعتر جلو رفت.
مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقهی رشدش.
یا Notion یکی از بزرگترین جهشهاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریعتر مسیر توسعه رو درست کنن.
.
اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایدهش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟»
برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده میتونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم.
این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا میخواست ایدهای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من میتونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمیگرده به شما و فعالیتتون.
لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند


شعردانه


نیکولا تسلا