هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فکرنکنم این دفعه کارم با صلوات راه بیفته
باید برام فاتحه بفرستین -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جیغ میزنم
آقا درس خوندن از ۱۰ به بعد شبیه مرگ تدریجی
من الان چطور یه ساعت و نیم دیگه رو بخونم -
امروز تقریبا بعد دو ماه جوون ۲۸ ساله هم هوشیاریش اومد بالا به قدری که با سرفه تراک شو انداخت بیرون و خودش تونست بدون دستگاه نفس بکشه
حیف تو جوون ولی:))
کاش متهم نبودی
و کاش خودتو با قرص مسموم نمیکردی
امیدوارم حالا که خدا بهت فرصت زندگی دوباره داده
ازش خوب و به درستی استفاده کنینوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
امروز تقریبا بعد دو ماه جوون ۲۸ ساله هم هوشیاریش اومد بالا به قدری که با سرفه تراک شو انداخت بیرون و خودش تونست بدون دستگاه نفس بکشه
حیف تو جوون ولی:))
کاش متهم نبودی
و کاش خودتو با قرص مسموم نمیکردی
امیدوارم حالا که خدا بهت فرصت زندگی دوباره داده
ازش خوب و به درستی استفاده کنیمرخص شدی از آی سیو
و من نمیدونم خوشحال باشم از انتقالت
یا ناراحت از تحویل به پلیس دادنت(:
حالت که خوب شد امیدوارم فکر کنی و زندگی بهتری رقم بزنی -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم برای نجف پر میزند.
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یعد صد سال اگر از سر قبرم گذری
من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آرام منی جان منی قند دهانی.
تو خوب ترین خوب جهانی -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هرکی این پیام و میبینه
برای صاحب این پیام دعا کنه
ممنونم -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو را هر روز هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه از او طلب کردم...
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ساعت خواب و مطالعم بهم ریخته
امشب زودتر بخوابم -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی نگاه تو را نمک گیر که هیچ.. زمین گیرت میکند...
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای بابا گوشیم شارژ نداره حال ندارم بشینم پشت سیستم جزوه بخونم
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یکی باید اون روز جلومو میگرفت میگفت اونجا نرو
برات گرون تموم میشه. -
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و گرون تموم شد
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چی بگم....
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هی میخوام یه چیزی بگم.. هی پشیمون میشم
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی بزار بگم...
-
نوشتهشده در ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هی اقای اکوآ گواهیناممو گرفتم