هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Hhh Hh اره هیچوقت بی جواب نمیزاره🥲
Masoumeh.sh
🥲️
-
من و داداشام خونه بودیم مامان بابام بیرون مهمون اومد داداشم گفت در و باز نکنیم بعد اینا ماشینشون خراب شد دم در مونده بودن یهو مامانمینا رسیدن
خب دیگه اونا الان میدونن ما خونه بودیم در و باز نکردیم
من الان روم نمیشه برم پیششون تو اتاق موندم
️
-
این عکس پروفایلارو خواهری مادری پدری فامیلی ؟؟ کسی نمیبینه واقعا !!؟
اصلا بهش نمیخورد اینجوری باشه
-
اگه ناهار بمونن دیگه من باید اینجا از گشنگی بمیرم
️
-
می تونید هر چقدر می خواید راجع بهش صحبت کنید ولی خب مسئله اینه که تا وقتی قدرتی ندارین فعلا موافق یا مخالف بودنتون قرار نیست چیزی رو تغییر بده:)))))))))))))))))))))))))))))))
-
دفعه قبل مامانم گفته بوده نه اون...
چقد بابتش حرص خوردم...
( : -
من و داداشام خونه بودیم مامان بابام بیرون مهمون اومد داداشم گفت در و باز نکنیم بعد اینا ماشینشون خراب شد دم در مونده بودن یهو مامانمینا رسیدن
خب دیگه اونا الان میدونن ما خونه بودیم در و باز نکردیم
من الان روم نمیشه برم پیششون تو اتاق موندم
️
-
دبیرستانی بودم
یه بار دوست داداشم اومد خونمون
بنزین میخواست واسه موتورش
کسی خونه نبود
تابستونم بود و هوا گرم
اومد گفت محمد گفته بیام بنزین ببرم
من: نمیدونم کجا ان(میدونستم اما بلد نبودم چه طوری باید بردارم بهش بدمگرمم بود حوصله نداشتم
️)
بچه...
یه نگاه کرد
گفت فلان جا ان
من:اکی...
پس خودتون برید بردارید
چقد بد داشتم سعی میکردم خودمو بزنم به اون راه -
یه بارم زمستون بود
اون یکی دوستش اومد خونمون
من و داداشم فقط بودیم
بعد من لباسم بلند بود
سردم بود
روش یه پالتوی کوتاه تر پوشیده بودم
خیلی ظاهر سمی بود
با همون رفتم و به زور آوردمش داخل خونه
️
(بارون بود و بچه گیر افتاده بود نمیتونست بره خونشون،روشم نمیشد بیاد داخل)
اما پذیرایی اینا رو بلد نبودم(یعنی بلد بودم اما اینقد موذب بازی درآورد که با اینکه چند سال از من کوچیک تر بود روم نمیشد ازش پذیرایی کنم_کلاس اولشو یادمه،خیلی بچهی باحالی بود و ما کلی به این بچه میخندیدیم
)
دادم پذیرایی رو داداشم ببره -
خدایا شکرت
-
...ترین درس:
زمین
جاخالی رو با انواع اقسام فوش های رکیک پر کنین