هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
danial hosseinyreplied to Blue28 on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Blue28
بذار دلیلشو نگم -
Akito فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان مهندسیreplied to danial hosseiny on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
danial hosseiny ....
-
Zahra2020 دانشجویان پیراپزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هیچی ب بلال بلال نمیشه
#تودلی -
f.nalist ⭐ فارغ التحصیلان آلاء همیارنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط f.nalist انجام شده
............................
-
Akito فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان مهندسیreplied to مِهردُخت on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Venus655 اینو یه جا دیگه هم دیده بودم
جریان چیه؟ -
Blue28 دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءreplied to danial hosseiny on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
danial hosseiny تووو چرا خوابشوو دیدیدیییی
-
پیام بازرگانی:
به دستشویی هایی که تو خواب میبینید اعتماد نکنید
-
Blue28 دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءreplied to danial hosseiny on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
danial hosseiny برگام
-
danial hosseinyنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط danial hosseiny انجام شده
بعدها متوجه شدم که دلش گیر یه مردی شده که خودش زن داره... اون مرد هم بهش حس پیدا کرده بود و افتاده بود توی یه جریانات عجیب غریبی و عملا نمیدونست باید چیکار کنه و با احساسات خودش به تناقض خورده بود
-
Blue28 دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءreplied to f.nalist on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
توی خواب چشمامو باز کردم و یه فضای به شدت عجیب...
همهجا سرخ... انگار که آتیش بباره از آسمون.
همهچیز سرخ... آسمون، آدما، دیوارا، همهچیز.
و نگاه به کف زمین کردم... دیدم یه تعداد خیلی خیلی خیلی زیادی انسان روی زمین درحال لولیدن هستن. عین کرم... و همه عریان.
خیلی زیاد بودن به حدی که واقعا میترسیدم ببینمشون و به شدت هم وضعیت حال بههم زنی بود.
و یهو توی دلم این احساس افتاد که دارم دنبال دوستم میگردم. (دوستم رو از این به بعد خانوم فلانی درنظر بگیرین)
و هی سر زبونم بود که فلانی کجاس... و یه ساختمون رو دیدم و احساس کردم باید برم این تو تا پیداش کنم.
رفتم داخل... و دیدم که یه چیزی مثه هتله. پرسیدم فلانی کجاس. کسی جواب نداد.
چشمم افتاد به صفحهٔ تلویزیون مانندی. نگاه کردم دیدم انگار تمام اتاقایی که هستن، افرادی که داخلشن داره نمایش داده میشه. همه توی اون اتاقا هم عریان بودن. همه... ریز شدم و دونه دونه نگاه کردم... آخر پیداش کردم.
بدو بدو خودمو رسوندم به اتاقش.
در یه وضعیت خیلی وحشتناکی روی یه تختی دراز کشیده بود. فیالفور یه چیزی تنش کردم و فقط دستش رو کشیدم تا از اون هتل بکشم و ببرمش بیرون.
و از خواب پریدم. -
f.nalist ⭐ فارغ التحصیلان آلاء همیارreplied to Blue28 on ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط f.nalist انجام شده
....................
-
Blue28 دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من چاقو و تیر زیاد می خورم تو خواب
و دردشو تو واقعیت حس می کنم
چون بیدار میشم
و جاش درد می کنه=*/ -
Akito فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان مهندسینوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی جالبه بدونین که هر دفعه آبجی کوچیکم رو تو خواب میبینم، یه دعوای وحشتناک باهم داریم
در این حد بد که اگه یکیش توی واقعیت رخ بده در حدیه که کلا پیوند خواهر برادری رو بشکونه
نمیدونم چرا
مثلا چند روزه باهم هیچ مشکلی هم نداریم، ولی وقتی میاد تو خوابم اینجوری میشه...
یه جا زدم برای تعبیر، گفت در آینده تصمیمی میگیری که خواهرت باهات مخالفت شدید میکنه...
ایشالا که خیره -
بدترین خوابم آبان/آذر ۴۰۱بود
وقتی بیدار شدم و فهمیدم خواب بوده
خوشبخت ترین بودم!
ولی خب حس بدش بود
دو روز افسردگی گرفته بودم
پست 144221 از 149151