هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
وقتی رفتم مدرسه ی بچه های کار حالم بد شد ... حالم از دنیا بهم خورد ...
وقتی رفتم اون مدرسه حالم از خودم بهم خورد ... شرمنده شدم ...
خیلی بچه های ناز و مظلوم تو مدرسه ی کار بودن
دلم می خواست می تونستم مشکلات همشونو حل کنم ...
دلم می خواست حرف دلشونو بشنوم و دلداریشون بدم ...
تصویر یه دختر بچه هه تو ذهنم موند
با سر و صورت بهم ریخته ... با لباسای کهنه و خاکی ... با معصومیت و مظلومیت ...
بهم نگاه می کرد و یه لبخند داشت که دلم می خواست برم بغلش کنم و نوازشش کنم ...
جای اون دختر و اون دختر ها اونجا نیست ... -
طلحه و زبیر یه روز رفتن پیش حضرت علی (ع) و گفتن ما تو رکاب پیغمبر (ص) سال ها جنگیدیم
حضرت هم گفتن قبول باشه مجاهدت هاتون
گفتن قبول باشه ی خالی که نمیشه ما هم می خوایم ایالت دار بشیم و والی بشیم و سهممون از خزانه ای که به مردم کمک میشه بیشتر باشه
حضرت گفتن شما صلاحیت والی شدن ندارید و با همه ی مردم هم یکسان باید از خزانه ی مسلمین سهم بگیرید و این ربطی به سابقه ی مجاهدت هاتون نداره
سر همین قضیه با حضرت جنگ جمل راه انداختن ولی حضرت برا یه نفر هم نا حقی نکردن ...الان هم یه عده دیگه جنگیدن و خودشون هم حق سوء استفاده ندارن چه برسه به خانواده شون
اگه برای خدا جنگیدن که جزاکم الله ...حالا چقدر تلخه که به نام مذهب و شیعه ی چنین مردی که به خاطر حق و عدالتش شهید شد یه عده سوء استفاده کنن...
-
1111 چقدر آرزو هاشون ساده و زیباست البته اون دوتای پایینی مشخص نیست چی نوشتن هم کم رنگه هم کیفیتش بده
-
هعییییییییییییییی
️
-
اگر می دونستن چند تا ماده شیمیای تو هم زده شده که شده این کرم ها ساخته شده
انقدر نمی زدن صورتشون حداقل کمتر می زند.
بزارید پوست بتونه منفذی باز باشه. نفس بکشهتازه من کرم مرطوب کننده اش رو می گم
اینا که جای خود داره -
خب بریم سراغ اکسیژن تراپی(:
-
وای یه واحد وصایا تونستم بردارم
-
اگه یه واحد انسم بدن بهم، دیگه تمومههههه
-
_ Reza _ یکیشون گفته من آرزودارم معلمهای دبستانمون نیان راهنمایی بعد اسم برده
اون یکیام حافظ قران و معلم بشه -
هر ترم فقط یه معارف چه قانونیه باز :///
-
انقلاب چهارشنبه رو حذف کردم، تفسیر دوشنبه رو برداشتم