هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Aila در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@د-ژ-م
دانشجو هست فکر کنم
سرچ کن بیوگرانوند
سایتش میادمرسی گلی
-
@Homayoun در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
و من آن درخت بی بر و بی ثمرم
که ندارد چیزی برای توصیف..من زندگی میکنم تا نایی باقی مونده
میسازم راهو تا بی راهی باقی مونده
نفس فقط یک کلمهست
میکشم واسه جملههای باقی مونده
این یه درخت هم میره برگهاش
نگم از جرئت چی بگم جاش
این یه درخت هم میره برگهاش
زنده باد اونی که میوه برداشت -
دیقن ی ساعتو 40 دیقه س از پنجره به خیابون خیره شدم
-
کاش مجبور به این همه قوی بودن نبودم کاش پای قولی که بخودم دادم واینمیستادم کاش روحم افسرده نبود کاش این کارو با زندگیم نمیکردم کاش از روز اول به مادرم نگفته بودم که الان تاوانش این شده کاش کاش کاش
-
تو بگو کی موند وقتی تنها گریه میکردم کف شهر
-
کاش به این درجه نمیرسیدم که از دور به ادما نگا کنم
-
کاش این دو ساعتو برناممو میخوندم
-
همتون لفظید
پر شده کاسه صبرم
گیجو خسته -
فقط اونجایی که این روزا بعد از نهار 10 دیقه میخابم یهو میپرم قلبم میاد تو دهنم فک میکنم چن ساعته خوابم
-
حس بد ..حس بد
چیزایی که تا این لحظه از زندگیم تجربه کردم فقط
(: -
@Homayoun در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
و من آن درخت بی بر و بی ثمرم
که ندارد چیزی برای توصیف..من زندگی میکنم تا نایی باقی مونده
میسازم راهو تا بی راهی باقی مونده
نفس فقط یک کلمهست
میکشم واسه جملههای باقی مونده
این یه درخت هم میره برگهاش
نگم از جرئت چی بگم جاش
این یه درخت هم میره برگهاش
زنده باد اونی که میوه برداشت -
در دل کوچهای خاموش و فراموششده، خانهای آجری و قدیمیست، پوشیده از پیچکهایی که بر دیوارهایش سالها خزیدهاند. سقفش، هرچند خمیده از گذر زمان، هنوز پناه امنیست برای دلی که به آرامشِ گذشتهها دل بسته.
در سکوت عصرهای پاییزیاش، صدای خشخش برگها با زمزمهی خاطرات درهم میآمیزد.
من، در آن خانهی خاکخورده و صمیمی، اوقاتم را میگذرانم. نه از سر تنهایی، بلکه برای یافتن خویش در آینهی روزهایی که رفتهاند اما نرفتهاند.
آنجا، زمان ایستاده است؛ و من، بیشتاب، در آغوش آجرهای گرم و مهربان، لحظهها را زندگی میکنم... -
۲ روز واقعا خیلی کمه...