هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دلم گرفته...
خسته شدم از فهمیده نشدن...
از اینکه همه ازم ناراحتن... -
به هیچ کدومشون عذرخواهی بدهکار نیستم جز خودش...
و رومم نمیشه چیزی بگم...
دارم خفه میشم از حرف این و اون...
کاش خودش یه چیزی گفته بود...
نه اینکه بعد این مدت بخواد اینجوری شه... -
هعی...
-
خدایا خودت تا اینجاشو پیش بردی
لطفا از اینجا به بعدشم خودت درست کن
من دیگه جون ندارم
خسته شدم... -
شیطونه میگه برم عذرخواهی کنم و خودمو راحت کنم
اما نمیتونم... -
بحث غرور نیست...
بحث هزار و یکی مسئلهی دیگه است... -
تو این دانشگاه یک جا پیدا می کردم که کسی نباشه بتونم گریه کنم
و بیشتر از اون بتونم خوب گریه کنم یعنی بتونم اصلا گریه کنم درست
لامسب هرچی غم و فشار و درد جمع میشه
اومدم ته کتابخونه سرم گذاشتم رو میز یکم گریه کردمبعد همین چند دقیقه قبل یکی از هم کلاسیا ریاضی اومد ازم سوال ریاضی کرد
گوشیم باز کردم یکی سوال شیمی کرده بود جواب دادمهعییی
عجب
من خفه دارم می شم اینجا و بین فقط درس درس درس درس
غم تو چشمام و کسی متوجه نشه فقط
خوبه عینکه هست
هعیییی
دلم نمیاد زنگ بزنم خانواده مو هم ناراحت کنم
هیچ کی هم ندارم باهاش حرف بزنم
گریه کنم.
و هی نخواد توجیه کنه این همه درد کشیدنمو نخواد بگه تصمیم خودته زندگی خودته
درکم کنه
بهم حق بده بفهمه میگم دارم تو غم خفه می شم یعنی چیاین در لحظه جمع شدن اشک تو چشمام ناشی هی جمع شدن بغضو غم و...
هعییییjahad_121
دقیقااا همینم . درکت میکنم . میدونم چه حسی داره که همشو توی خودت بریزی، تا مرز انفجار بری ولی تحمل کنی ، بزنی بیرون بری یه جایی و بی صدا فقطط گریه کنی .
فک میکنن طرف چقدر زندگی خوبی داره وای هیچ مشکلی نداره . امروز دوستم توی موضوع درسی گفت من میخوام بهت برسم باشه گفتم باشه ، بعد گفت ولی باید شرایط رو در نظر بگیری گفتم چ شرایطی گفت شرایط من از تو بدتره ، اونجا از درون پاشیدم ، خندم گرفت ، میخو استم. همونجا عمیق گریه کنم . میدونم مسعلش چیه درگیر یه پسرست ، ولی هیچی نمیدونه چون نمیتونم بهش بگم . مشکلاتش واسم مث یه شوخی میمونه .
کلا خیلی حال خوبی ندارم نمیدونم چطور میتونم خودمو جوری نشون بدم که فک میکنن چه شرایط خوبی داره . تو این مورد واقعا خودمو تحسین میکنم .
دوسه سال پیش من اینطوری بودم که واسم مهم نبود . هر جا میشد گریه میکردم. میدیدن ، اما الان دوس دارن برم یه جای خلوت و بی صدا گریه کنم . نمیخوام کسی پیشم باشه و بگه ای بابا چرا گره میکنی خب بگو بگو دیگه ، بگو دیگه ، چرا ، خب حرف بزن ، چرا داری عر میزنی ، بگو شاید بتونم کمکت کنم ،.. فقط میخوام کسی باشه که هیچی نگه و بزاره هر چقدر میخوام گریه کنم اونقدر که زیر چشام سیاه بشه. سرم درد کنه حالم خوب شه . اشکام واس مدت کوتاهی نیاد.... -
Jaana
علوم آزمایشگاهی ام عزیزم -
از شوک اتفاق اون شبم بیرون نمیام...
-
زهرا بنده خدا 2
اها موفق باشیییدJaana
متشکرم همچین شما -
دارم فک میکنم فرجه ها هم خونه نرم
چون ممکنه اون پسره رو بیارن که همدیگه رو ببینیم و من نمیخوام ببینمش...
اون پارسال برای من تموم شد اما قطعا خونوادم میگن صدا نده...
( :
نمیخوام...
نمیتونم... -
واقعا مغزم داره متلاشی میشه.
-
-
جایی رو پیدا نمیکنم حداقل چند دقیقه توی سکوت مطلق باشم برا همینم شبا مجبورم تا دیر وقت بیدار بمونم...
-
نمیدونم واقعا چی بگم.
-
جایی رو پیدا نمیکنم حداقل چند دقیقه توی سکوت مطلق باشم برا همینم شبا مجبورم تا دیر وقت بیدار بمونم...
برعکس من
بعضی وقتا ارزومه ی صدایی بیاد