به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام دوستان وقت شما به خیر
برای اینکه یه کلاس خلاق و پویا باشه اساتیدتون چه کاری انجام میدن؟
یه کار خلاقانه که کلاس رو سرگرم کنه چه کاری هست به نظر شما ؟
سوال پرسیدن و بحث کردن و ... منظورم نیست
مثلا درس دادن از روی پاور
درس دادن از روی فیلم
مصاحبه کردن و مستند ساختن
بازی کردن سر کلاس
خلاصه کنم یه چیز خیلی خلاقانه واسه ارائه درس گردشگری اسلامی میخوام
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام و درود به همه 🌻❤
لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه
این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون
رو با هم به اشتراک بذاریم
و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم
و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی
پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید
و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین
دعوت میکنم از:
@soniaaa
Anzw 18
Gharibe Gomnam
@roghayeh-eftekhari
chichak am
@حامد-صباحی
@حمید-صباحی
m.hmt
@sania-Andiravan
z Gheibi
🌻🌻
و بقیه دوستان
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
توضیحات کامل درباره خوابگاه در این تاپیک !
.
42718713-37c0-4561-8704-99f1d29c2726-image.png
درود بر شما دوستان نازنین 🖐
امیداورم پاینده و تن درست باشید 🍃
در این تاپیک دعوت میکنم از دوستانی که در حال حاضر خوابگاهی هستند یا خوابگاهی بودند یا خوابگاهی خواهند شد ! تا اگر میشه این لطف بزرگ رو بکنن و تجربیات و دانسته هاشون رو به اشتراک بزارن. 🏡
خودم خیلی دوست دارم بدونم چی باید ببریم چی نباید ببریم ! و یکی از دغدغه هام اینه که خوابگاه اتو داره یا نه 😂 ! و اینکه کلا اگه نکته ای میدونن بگن.
سپاس فراوان 🙏 💙 💐
پانوشت : اگه این تاپیک پین بشه یا چیزی که به بیشتر دیدنش کمک کنه خیلی عالی میشه .
@ناظم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@رتبه-های-انجمن-آلاء
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
سلام خدمت همگی👋🏻
قبلا هم چندتا تاپیک مشابه داشتیم، ولی از اونجایی که خیلی قدیمی بودن، گفتم شاید بد نباشه یه تاپیک جدید در این باره بزنم
خب همونطور که از اسم تاپیک پیداست، اینجا قراره اخباری از تکنولوژی که بنظرمون جالب میان رو به اشتراک بذاریم
به دو دلیل این کار بنظرم جالبه:
۱- میتونیم از اخبار روز مطلع بشیم و به قولی به روز باشیم، رفته رفته به همین واسطه میتونیم اطلاعات خودمونو گسترش بدینم🤝
۲- ممکنه بعد از چند سال بیایم و مطالب قدیمی تاپیک رو بخونیم و از پیشرفت تکنولوژی و اینکه کدوم شایعه ها حقیقت داشته یا کدوم پیشبینی ها رخ داده لذت ببریم و حیرت کنیم
🛑تنها قانونی اینجا داریم اسپم ممنوعه
لطفا اگه چیزی براتون جالب هست یا لینک مقاله و کانال میخواین داخل تودلی نقل قول بزنید
ممنون و مچکر از همگی👍🏻
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
هفته های خوشحالی
-
روز پنجم
سلام
ببخشید خیلی دیر نوشتم یه مشکلی پیش اومد الان تونستم بنویسم .
امیدوارم حال دلتون خوب باشه و خنده رو لباتون
اولین خوشحالیم این بود که ساعت سه شب خود به خود از خواب بیدار شدم و خیلی خوش حال شدم شادو شنگول نشستم درس خوندم اما این شادی فقط نیم ساعت ادامه داشت چون بعدش مهمونامون از شهرای دیگه رسیدن منم روم نشد ادای بچه های خرخون رو در بیارم :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
رفتم دوباره خوابیدم
خوش حالی بعدیم مثل همیشه اومدن به انجمن بود و اشنا شدن با چن تا دوست فوق العاده و اینکه تصمیم گرفتم اومدن به انجمن رو کنترل کنم چون به همون اندازه که باعث حال خوب ادم میشه و اثر مثبتی داره میتونه مضرم باشه
بعدم خوندن دفتر خاطراتم که از ابتدایی تا دوران راهنمایی دوستام واسم نوشته بودن کلی به خاطر حرفایی که اون دوران نوشته بودن خندیدم و مرور اون دوران واسم لذت بخش بودو حس حال خوبی بهم داد
مثل همیشه امیدوار باش به فردای زیبا
غنیمت شمر شیرینی امروز را ....
روزتون پراز شادی و لبخند -
-روز دوم
سلام
امروز زیاد چالش بر انگیز نبود برام ...
ولی خالی از اتفاق های کوچیک نبود :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
صب که داشتم میرفتم بیرون میخواستم با اتوبوس برم و منتظر بودم تا بیاد ی ۲ دیقه بود واستاده بودم که دوستمو دیدم با ماشین یکم خوش و بش کردیم و ازم مسیرمو پرسید اتفاقا مسیرمون یکی بود و ۱۵ دقیقه منتظر اتوبوس موندم تخفیف خورد
تو خیابون مدیر دوران راهنمایی رو دیدم زیاد اتفاق جالبی نیفتاد و فقط با ی سلام و احوال پرسی رد شدیم رفتیم
حالا میپرسین خوشحالیش کجا بود ...
اینجاش بود که فهمیدم کتاب فروشی زده و بعد از اینکه کارامو راس و ریس کردم رفتم کتابفروشیش خیلی وقت بود دنبال سیر تا پیاز ادبیات ۳ میگشتم ولی پیدا نمیکردم ... ولی اونجا پیدا کردم و ی تخفیف حسابی هم داد بهم ۷۰ درصد تخفیف تازه اون ۳۰ درصد هم نمیخواست به زور بهش دادم
بعد رفتمو ی کیک بستنی خوردم و راهی خانه شدم
ی خبری هم اینکه هفته های من ۲ روزه پس این آخرین قسمت بود :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
بالاخره ببخشید
امیدوارم امروزتون بهتر از امروز من بوده باشه ...
به قول استاد پوریا جون (استاد رحیمی )
آرزومند آرزوهاتونم ... -
و روز سوم
امروز روز جالبناکی بود برام اون از صبحش که خبر ازدواج یکی از همکلاسیامو شنیدم اون از ظهر که یه خانوم بسی محترم زنگ زده به گوشیم و و میگه گوشی شوهر من دست تو چیکار میکنه واای حالا بیا بهش ثابت کن اشتب گرفته مگه به خرجش میرف میگم من این خطو ۶ ساله دارم فقط میگف گوشی بده به بووووق دیگه مونده بودم بخندمم یا بگریم دیگه سر اخر مادر جان به دادم رسید و بنده خدا کلییی معدرت خواهی و ببخشید ولییی هر وقت یاد حرفاش میفتم دلم میخواد تا صب بخندمم اتفاق خوب بعدی اینکه امشب عروسی دعوت بودیم و باید بگم که این چهارمین عروسی ای که توی همین یک ماه اخیر دعوت شدیم عروسی نمیاد نمیاد یهوو با هم چهار تاااااا میاد دیگه فک کنم رفتتت تا سال دیگه
هیچی دیگه همینا
شاد باشیدان -
%(#729908)[روز دوم] 97/6/14
خوشی های 24 ساعت روز قبل رو باید دیشب مینوشتم پس ببخشید امروز ظهر مینویسیم:
1! دیشب قبل خواب نظرم نسبت به یکی از کاربرای الا یکمی تغییر کرد و مثبت شد (یکمی )زیاد خوشحال نشویدو نشه
2! دیشب مادرم گفت برو 4 تا بستنی بخر 2 تا برای خودت 2برای خواهرت رفتم بستنی ای که انتخاب کردم به سلیقه خودم بود نه خواهرم!! هم اقتصادی باشه (1 kتومن پولش میشد ) هم من دوست دارم خوب4 تا میشد 4 هزار تومن من گفتم خیلی وقته دارم محدودیت ها و قوانین نشکوندم پس بزار یکمی هیجان داشته باشم 5 تا خریدم رند باشه 5 هزار تومن یکی شو تا خونه خوردم رسیدم خونه چند تا مونده بود؟4 تا درسته ...تعداد درخواستی بود....یکیشم اون موقع خوردم....خودمونیم چه قانون شکنی کوچیکی بود ....قدیما اومد جلو چشام که چه کارایی میکردم....خوب بگذریم من با چه چیزی خوشحال شده بودم الان ناراحت!(((حتما موقعی که رفتم دانشگاه ازم بخواهید بیام این جا بگم چی بر سر استادا میارم )))
3! دومین خوشحالیم مربوطه به این که یکمی برنامه ریزی کردم تا وقتمو در دست خودم بگیرم و وقتمو تلف نکنم واقعا با برنامه جلو رفتن حس بهتری از بی برنامه و خوشی های الکی هستش ..بعد کنکور خیلی بد گذشت از لحاظ برنامه نداشتن
4! من دیروز در مورد برنامه نویسی یکمی تو نت سرچ کردم که بابا خیلی دیر شده باید شروع کنم دیگه ... _Mohammad_reza_ بدونه که هنوز شروع نکردم برنامه نویسی رو پوستمو میکننه!عاشقتم ممد..تو تهران میبینمت
5! دیروز صبح یکی رفت روی اعصابم ولی حوصله جر و بحثو نداشتم فقط لبخند زدم و ارتقا دادم سطحی که توش منفجر میشمو(کظم غیظ میگن؟) بعدش خوشحالشدم شاید!
شب می بینمتون -
سلام
باعث خوشحالیه که دعوت شدم به این چالش و این تاپیک. ممنون از رز و نگارینِ عزیز
.
.
فصلِ اولِ 13reasons why رو امروز تموم کردم و خوشحالم بخاطرش. من خودِ هانا ئم:| دقیقاً با همون ویژگی آ، با همون حساسیت آ؛ خوشحالم که شخصیتم اینقدر خوب، توی اون شخص توضیح داده شده..
دیدنِ این موزیک ویدئوئه دومین، دلیلِ خوشحالیِ امروزم بود. خیلی قشنگه
یه نفرو از زندگیم حذف کردم؛ چون حسِ بدی بهم منتقل می کرد.
چند وقت بود که میخواستم یه متن بنویسم بذارم توی یه تاپیک،،، امروز نصف ش رو نوشتم.
بهترین و خفن ترین هدیه، سورپرایز، جایزه، پاداش و... ای که منو ذوق زده میکنه، ساقه طلاییِ کِرِم داره:| بعد از ظهر که از خواب پا شدم، 3 بسته ش روی میزم بود. بابام
یه ویدئو دیده بودم قبلا، خیلی دوس داشتم بدونم متعلق به کی یه؛ امروز، آدرسِ پیج ش رو اتفاقی پیدا کردم.
شام درست کردم. همه تعریف کردن ازش ولی چرب بود. خودم که دارم اذیت میشم. اونا هم حتماً همین وضعیتو دارن ولی چیزی نمیگن.
.
.
عواملِ خوشحالیِ من در مقایسه با علت های خوشحالیه شما، واقعاً شوخیه بچه ها:| به امیدِ پیدا کردنِ علت های دندون گیر تر
.
.
پایانِ روزِ اولِ یک الکیْ خوشحال :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: -
روز اخر
الان موندم چی بگم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: امروز نه از درس خبر بود نه از اتفاق جالب و شادی و....
خوش حالی امروزم در یک جمله خلاصه میشه اومدن به انجمن و حرف زدن با دوستای خوبم
دعا میکنم برای هیچ کس ناراحتی پیش نیاد
و هر روزتون پر از شادی و لبخند باشه
شبتون بخیر
یا حق -
سلام !
من کجام ! اینجا کجاست ؟ : ))
ممنونم از دعوتتون
.
روز منسوب به : دکتر چمران.
از همون اول صبح که بیدار شدم مامانم کسالت داشتن ،
یکم از کارهای خونه افتاد به من ، نتونستم مطالعم رو تا حدی که مشخص کرده بودم انجام بدم.
.
با استادم صحبت داشتم ، چندتا حرف یادگرفتم ، و بالها درآوردم (: استاد متشکریم !
.
برادر زاده ی نیم وجبی م هم ، تا اخرین روزی که قراره بنویسم، همیشه ازش یادبودی صورت میگیره !
من اکثرا توی اتاقم هستم ، میاد اینطوری بهم نگاه میکنه
یکدفعه یک وسیله ای برمیداره ، با سرعت نور محو میشه !!
.
دارم یک سری از کارهایی برخلاف عادتم انجام میدم ، چالش جالبیه شمام امتحان کنید . مثلا ترشیجات خوشم نمیاد !
مخصوصا انار ترش !
امروز سنت شکنی کردم و یک انار بسیار ترش رو خوردم.
هیجانم داره... (:
.
با دوستی از دیار خارجکستان (ویتنام) مکالمه انگلیسی داشتم ، (من اشتباه کم ندارم توی صحبت کردنم ، برای همین از حضرت گوگل هم استفاده میکنم)
کلاس زبان ژاپنی میره یکم ژاپنی هم ازش یاد گرفتم !
(وجدان بیدار : در انگلیسی مانده ، میخواهد ژاپنی بیاموزد !)
.
عصری رفتیم خونه مادر بزرگم ،
همگی دورهم جمع بودیم . خیلی خوش گذشت!!
اینهم عکس اونجا ... :
"خونه مادر بزرگه هزارتا قصه داره "
خیلی خاطره دارم از اینجا
.
.
الحمدلله ... روز خوبی بود.روز و روزگارتون پربار و پرکار و پر برکت : ))
-
%(#080896)[روز سوم] 97/6/15
1! الان که دارم اینارو مینویسم خیلی خوشحالم چون نخوابیدم و دارم تایپ میکنم! ماشاال.. اراده..حداقل تایم خوابیدن رو دارم درست میکنم که دیر نخوابم
2! امروزدلم بستنی خواست ولی شب بود نتونستم بخرم لذت ببرم عوضش الان دارم ادامس مورد علاقمو میجوم و حالم بد نیست و خوبه
3! وقتی نوشتم که فردا تو تایپکم براتون سوالات قلمچی رو تحلیل می کنم خیلی حس حال خوبی داشت!
4! امروز یکمی نیورک تایمز رو خوندم و جالب بود برام // هم انگلیسیم قوی میشه هم اطلاعات جانبی((روزنامه انگلیسی خوب میشناسید بهم معرفی کنید))
!امروز کمتر خوشحال بودم؟! فردا جبران میکنم!
فعلا! -
خوشحالی ها رو به ترتیبِ زمانِ اتفاق افتادن، می نویسم:
.
.
امروز، بعد از مدت ها، صبحِ زود بیدار شدم. [البته فقط بیدار شدم؛ از جام تکون نخوردم]
امروز، با مامانم فیلم می دیدیم که یه دفعه دستمو گرفت و از ناخن هام و رنگِ لاکم تعریف کرد.
امروز، یه بچه رو خوشحال کردم. خیلی نمی تونم راجع بش توضیح بدم؛ فردا هم این کارو میکنم.
امروز، با خاله م آشتی کردم.
امروز، کتابِ «چهل نامه ی کوتاه به همسرم» از نادر ابراهیمی رو تموم کردم. این دومین اثریه که ازش میخونم. اینم مثلِ «یک عاشقانه ی آرام» بی نظیر بود. به نظرم، همسرش خیلی خوش بخت بوده که، همچین مردِ محترمی رو کنارِ خودش داشته.
امروز، دیدم مرضیه برگشته و منشنم کرده.
امروز، اینجا دوستِ جدید پیدا کردم. البته قبلا پُستاشو دیده بودم و همیشه بخاطر گذاشتنِ جزوه های تمیزش، توو دلم تحسینش میکردم.
امروز، با سارا چت کردم و از هر دری حرف زدیم و حالم عالی شد.
امروز، فک کنم با یکی از بچه ها آشتی کردیم. اکیپمون تکمیل بود؛ ولی جای تو خیلی خالی بود sheydadb37
امروز، سیروان بعد از چند روز پُستِ جدید گذاشت.
الآن که اینا رو تایپ میکنم، فاطمه داره لایکم میکنه. یادم افتاد به اون روزای سخت که کلی کمکم کرد. فااطمه خیلی خوش شانس بودم که توو اون شرایط، تو رو داشتم
میرم فصلِ دوئه، 13reasons why رو بذارم دانلود شه که لیستِ خوشحالی های امروز، تکمیل بشه:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
.
.
پایانِ روزِ دوم -
روز چهارم البته که یه روز این وسط جا موند که هیسس صداشو در نیارین:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye: اولین خوشحالی امروز م پیدا کردن لنگ جوراب خرگوشی ای بود که حدودا یه سال پیش مفقود الاثر شده بود و خیلی دوسش داشتم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: ولی خب حالا باز اون یکی لنگش گمه از یابنده تقاضا میشود در صورت رویت سریع تر اطلاع رسانی کنید خوشحالی بعدی:
دوست جانت که یه هفتس باهش حرف نزدی زنگ بزنه و حدودا یه ساعتی حرف بزنین:smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes: حرفای تلمبار شده زیاد بود سعی کردیم جبران کنیم تا حد ممکنه خوشحالی بعدیم اینکه بدون اطلاع قبلی دختر عمه جان پاشه بیاد خونتون و اتاقت میدون جنگ باشه ولی خب خداروشکر روی تخت دیگه جا واسه نشستن بود بعدش میون حرفا یهوو یاد عکسا و خاطرات قدیمی بیفتی و بری سراغشون
با دیدن هر عکسی فقط میگفتیم عههه ایننن یادش بخیررر یادش بخیر که غصه مون یه زمانی شکستن دست عروسکمون بود...یادش بخیر که نمره ۱۹ دیکته مون تا چنددد هفته غصمون بود ..چقد زود بزرگ شدیم و دغدغه هامونم با خودمون بزرگ شدن.......دیگه با یه ابنبات چوبی خوشحال نمیشیم..دیگه با اون کارتای صدافرین ذوق نمیکنیم....
کاش میشد همیشه همونقدری میموندیم...با همون خوشحالیای نقلی و کوچیک کوچیک
شاد باشیدان -
خوشحالی های روز آخر و یکی مونده به آخر ((:
خب ی گپ دوستانه با دختر عمه جان ((: مرسی که باعث خوشحالیم شدی ((:
تو باغ خانوما مشغول غیبت بودن و پسرا هم کارایی میکردن که آرزوم بود منم مث اونا خوش بگذرونم ولی نمیشد ... (چون من دخترم! ) هیچی همین طوری بر لب جوی گذر عمر تماشا میکردیم که ی گربه جان توجه ما را به خویش جلب کرد ((: هیچ رابطه ی خوبی با حیوانات ندارم ولی کلی باهاش بازی کردم ! کلا بهش دست نمیزدم آخرش خواستم یکم باهاش صمیمی شم ؛ چنگ انداخت //: جواب اون همه محبتِ خواهرانمو با چنگ داد نامرد ///:
با گلنار آشنا شدم ((:
سینی رو پرت کرد سمتِ من و گفت این بارُ تو برو ! مهمونِ جدید ی پیرزن بود ! وقتی بهش تعارف کردم گفت : ان شاء الله تو مراسمِ کربلا رفتن پذیرایی کنی دخترم . وای که چه ذوقی کرده بودم ! پیرزن انقدر دوست داشتنی آخه ؟ نه تنها گیر نداد بلکه بقیه ی روزم رو ساخت ((: کلی حالمو خوب کرد ((:
با نازنین چت کردیم ((: کلی دلم براش تنگ شده البته فردا میبینمش ((:
ترازو جان که وقتی میرم روش عدد 56 رو نشون میده یک عامل خوشحالی محسوب میشه !
عصری اومدم انجمن دیدم مگس پر نمیزنه ! البته دو تا پروانه ی ماجراجو ( سارا و همزادش //: ) بود که سکوت اختیار کرده بودند ! خلاصه رفتیم پای تلوزیون فیلم ببینیم ی فیلم دیدم ب اسمِ پیشتازانِ فضا ؛ حالا چه ربطی به خوشحالی داشت ؟ فیلمِ چندان جالب نبود ولی خوشحالم ک جیم زنده موند /: همین /:
گیر داد به آهنگام منم دارم تی ام بکس گوش میدم ! تو فضام کلا !
بعدا نوشت : خوشحالیمو گذاشتم بعد دیدم گلنار از من نوشته (((: خوشحالم کردی دختر ((:
خب رسیدیم به آخر قصه ! خیلی ممونم که منو به این تاپیک دعوت کردید ((: امیدوارم بازم دعوت شم یاعلی -
بسم الله . . .
روز منسوب به : شهید بهشتی
امروز صبح طی یک قرار دادی از پدربزرگم ، هدیه یا به عبارتی جایزه ای بردم ؛ خوشحالم ! چون براش چند تا کار رو مد نظر داشتم : ) الحمدلله !
.
به برادر زادم قرار بود سوپ بدم ، یک پاستیل هم دستم بود، گفتم امیرعباس سوپ میخوری یا ....
[همینجا مامانم صحبتمرو قطع کردن گفتن سوپُ بهش بده]
دوباره گفتم : سوپ ... یا سوپ ..... هیچی دیگه ..
حالا قهر کرده بود میگفت من "یا سوپ" میخوام !!!!!!
گفتم چی ؟ میگفت : یا شوپ !
داشت بلند بلند گریه میکرد ، عمه جون یا شوپ (به س و خ = ش میگه)
اخر پاستیل رو بهش دادم ¡
خدایا به خلقت و حکمت و ... شکر ! این دهه نودیا چه قدر عجیبن !
.
.
مطالعه ام رو انجام دادم و از اینکه روز به روز بیشتر و درست تر ! دارم متوجه میشم و درک میکنم خیلی خوشحالم ، خدایا شکرت !
همچنان : معلم خوبم !! متشکریم!
بعضی حرفها ، عملها ، شاید تقریبا یک باور سطحی بود ، الان در ژرفای وجودمان انرا احساس میکنیم
.
.
یک متن در مورد خلقت بود، به انگلیسی تونستم غیر از چندتا کلمه ش ترجمه ش کنم ؛ چند تا کلمه جدید یاد گرفتم ازش ، خیلی خوب بود
.
.
در مورد چندتا شخصیت توی اینترنت زدم ، مطلب خوندم
واقعا خوش به حالشون...
.
[قبول دارید بعضی کارها که حال ادم رو خیلی خوب میکنه، نمیشه گفت؟ غیرقابل وصفن ]
.
اینهم تقدیمی از امیرعباس :
ترجمه : سلام بچه ها ! چه طورین ؟
سلام!
.
.
.
تکمله : حالا که تا اینجا اومدید اینمبخونید
روز و روزگارتون پربار و پرکار و پر برکت ( :
-
سلام دوستان..
روز اولمه و اونم عجب روزی..!:smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes:
با اینکه دیروز عصر تا حالا یه اتفاق بد برام افتاده و خیییلی ناراحتم ولی نمیخوام اینجا از ناراحتیام بگم چون باید خوشحالیامونو بگیم..:face_with_stuck-out_tongue_winking_eye:
.
.
.
خب بریم سر اتفاقای باحال و خوب..- دیروز امتحان میانترم زبان داشتم و هیچی نخونده بودم ولی امروز که نتیجشو دیدم خیییلی خوشحال شدم چون 18 شدددم
- یکی از دوستای صمیمی دوران دبستانم بهم زنگ و کلی با هم حرف زدیم و خاطرات کودکی واسم زنده شد خییلی حس خوبی بود
- امروز (نمیخواستم این مورد رو بگم ولی چون واسم شادی اور بود میگم) عموم اومد بیمارستان عیادتم با کلی چیزای خوشمزه :face_savouring_delicious_food: (که خیلیاش واسم بده!) ولی همین که عموم رو دیدم خیییلی خوشحال شدم...:smiling_face_with_open_mouth:
- امروز 8 جزء از قرآن رو تا الان خودندم و بهترین حس دنیا بهم دست داده..
ناراحت شدم که اولین روزم خیلی خوشحال کننده نبود ولی با این حال با نوشتن این متن یکم حالم بهتر شد
ولی خب امیدوارم روزای بعدی با کلی اتفاقای خوب بیام اینجاااا
و در آخر..
.
.ازتون خواهشمندم که برام دعا کنید..
.
.
خیییلی ممنونم از همتوون
.
.
حق نگهدارتون -
دلایلِ خوشحالیِ امروز، به ترتیبِ زمان:
امروز با نگارین، رفتیم خونه ی مامان جونم [مامانِ مامان]
فقط یه دونه دختر خاله دارم. شاید باورش سخت باشه ولی تعداد دفعاتی که تو عمرم دیدمش، به دَه هم نمیرسه.. امروز اونم اونجا بود و بعد از کلّی وقت دیدمش
امروز، یکی از نی نی های فامیل، اومد خونمون؛ 'ری را' یِ پشمکیِ نرمالوی غضروفی
لازمه بازم، راجع به خوشحالیم بخاطرِ دیدنِ 13reasons why توضیح بدم؟
.
.
روزِ معمولی و قشنگی بود
.
.
پایانِ روزِ سوّم :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: -
روز پنجم
یه روز ازون روزای خیلی معمولی که حدود نیم ساعت دیگه ام تموم میشه و به تاریخ میپیونده...
فقط اینکه دوتایی با دوست جان رفتیم بیرون بدون هیچ هماهنگی قبلی ای کلا مدلشه یهوو پی ام میده یه ساعت دیگه فلان جابعدم خودش دو ساعت بعد پیداش میشه بعدم که بهش غر میزنی میگه همش چهار تا یه ربع دیر کردم این ویژگی هایشو که بذاری کنار بهترین دوستیه که از بچگی داشتم و دارم ...همونقدر ساده و دوست داشتنی که امکان ندارههه با حرفاش و اداهاش نخندونت...همیشه هم جکای توی گوشی اش اماده و به روز شدستنمیدونم اینقد جک از کجا میاره الان به من بگن جک بگو فقط همون یه مرده میخوره به نرده رو بلدم نمیخواستم برم ولی چقد خوب شد که رفتم الان احساس اون باتری گوشی ای رو دارم که تا خود 100شارژ شده خوشحالی بعدی ام اهنگی بود که سارا فرستاد برام اینقد از بعداز ظهر گوشش دادم که خط به خطشو دیگه حفظ شدم از خوانندش فک کنم الان بهتر میخونمش خوشحالی بعدیم دیدن کارت عروسی ای بود که روی میز دیدم بی سابقستتتت یهوو یی این همه عروسی باهم دعوت شیم
تا خوشحالی های دیگر بدرود
شاد باشیدان -
روز سوم
(نتونستم عکس بگیرم امروز)روز منسوب به = برادر ابرام
واقعیت نمیدونم... بگم روز جالبی نبود !
خوب نبود .
بازهم الحمدلله .
شرمنده ی شخصیت روزم شدم حسابی !
نتونستم غیر یک کار ، شباهتی بین کار ایشون و خودم پیداکنم
واقعا شرمنده ام.
.
یکم اینطور : ... یکم اینطور :
از فرط سر درد و بیحالی کلا افتادم.
تا
همین الان که دارم مینویسم.
و ...
.
خوب میشه .. خوب میشم
.
ببخشید دیگه ..Sayonara
[جاپُنیه]
.
همون گودبای خودمون ....... !روز و روزگارتون پر بار و پرکار و پر برکت : ))
تکمله : #ویرایش