هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival
ژووونولی تو صد تا صبح دیگه هم نمیری
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival
ولی تو صد تا صبح دیگه هم نمیریعوضی
-
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
واییی یاد یه دوبله ی مشهدی افتادم
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
بهاره
فقط خواستم دقتتون رو در هنگام بحران بسنجمکم نیاری یه وقت
-
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
واییی یاد یه دوبله ی مشهدی افتادم
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز از این موجدات عجیب الخلقه
به این میگن تخم مرغ پسرم
واییی یاد یه دوبله ی مشهدی افتادم
کار خودم بوده
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است
@بهره
بله دقتتو دیدیم
خواستم ببینم بین شما دوتا کدوم تیزبین تر و سریعتره ک تو بردی
-
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
بهاره
فقط خواستم دقتتون رو در هنگام بحران بسنجمکم نیاری یه وقت
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
revival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه
بهاره
فقط خواستم دقتتون رو در هنگام بحران بسنجمکم نیاری یه وقت
نه حواسم هست
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینین -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۸ آخرین ویرایش توسط آسِمان آبی انجام شدهآسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
-
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
از شام ک بگذرم ولی گاهی مال منم اینطور میشه
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاغا من برم
خوش گذشت
شب بخیر
و خداحافظتون -
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
باز اون پایین اون شکلی شد
نگین ایندفعه ام که شماها نمیبینیننکنه تب و اینا به مغزم فشار اورده که اون پایینو شیش تایی میبینم
از شام ک بگذرم ولی گاهی مال منم اینطور میشه
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهrevival خوبه پس هنوز سالمم
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بهاره شبت خوش:)
-
لباسام تو ماشین لباسشویی انداخته بودم عصر الان یادم اومد
-
جیغ یک گربه ام و زندگی ام در گونی ست
بغض را می کنم و گریه ی من قانونی ست
.
شب شده می روم از خواب به رؤیایی که...
خواب ، خونی و شبم خونی و رؤیا خونی ست!
.
آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی
گربه ی مرده شدم ، گریه ی جفتم بودی
.
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
.
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده
.
دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سر ِ منقل بودند!
.
آسمان، دود... خدا دود... رفیقانم دود...
اوّل قصّه یکی بود و یکی باز نبود
.
قرص را می خوری و پُر شده از سردردی
در زمان عوضی رفته و برمی گردی
.
آخرین وقت نمازی و اتاقی غصبی!
خسته از اینهمه تردید به من می چسبی
.
مثل یک گربه که رؤیاش پلنگی بوده
مثل خوابی که تهش صبح قشنگی بوده!
.
در سرم وحشت فردا و پُر از دیروزم
بغلم می کنی و در بغلت می سوزم -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارددر انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه نداردتا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ی مشت بیهوده !