از روزای اول دانشگاهت بگو
-
عاغاااااا این ترمکا چقددددد بامزه ان
هی رد میشن من میگم ای جانم ای جاااان جووووون بابا چقد کوشولونامروز یه سوتییییی دادم در حد بنززززز
عاغا نمیگممممم
یه آقا از مسئولین دانشکده رد شد گفت سلام با صدای بلتددددد منم فک کردم منو میگه گفتم سلام علیکم خوب هستین نگووووووو این مردک منظورش آقایی بود که پشت سر من بود یعنییییی ..... -
روز اولشو نمیدونم ولی روزای اول به استاد می گفتم معلم
-
از این به بعدشو می نویسم اینجا :)
-
روز اول دانشگام خیلی عالی بود
-
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
_Mohammad_reza_ در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!!یعنی یه دوستی نبود بیدار کنه ؟
عجب استاد با حالی بوده
حالا منم یکم خوابیده بودم خیلی خسته بودمنه خوده استاد شخصا بیدارم کرد
-
_Mohammad_reza_ در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!!یعنی یه دوستی نبود بیدار کنه ؟
عجب استاد با حالی بوده
حالا منم یکم خوابیده بودم خیلی خسته بودم -
_Mohammad_reza_replied to M.an on ۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط _Mohammad_reza_ انجام شده
M.an در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بودمنم یه سری سر کلاس زبان فارسی بودیم...جلو جلو نشسته بودم..ردیف اول...
ساعت قبلشم ورزش یک داشتم کلی خسته بودم...
بعدش ناخودآگاه خوابم برد...
خواب عمیقی هم بود...
بعد استاد بیدارم کرد..یه دستشو گذاشت رو شونه هام یخورده فشار داد گفت پاشو میخام حضور غیاب کنم...منم دقیقا با یه حالتی منگی پاشدم و فقط صدای خنده بود که میشنیدم !!! -
امروز سر کلاس عمومی ! یه دختر بود کنار ما نشسته بود با یه صندلی فاصله اومد هندزفری زد تو گوشش
کمی بعد سرشو تکیه داد به صندلی و خوابید
کلاس که تموم شد دیدم همه دارن میرن اینم تنها بود و همچنان خواب
گفتم اینو بیدارش کنید
یکی از بچه ها صداش کرد جواب نداد با دستش آروم به دستش زد که بیدار بشه اما انگار نه انگار
یه کم محکم تر تکونش داد تا بلاخره بیدار شد!
بیدار شد اینور و اونور رو نگاه می کرد منگ بود
انگار خواب عمیقی رفته بود
با دست چشماش رو بهم مالید
انگار اینجا نبود
اونی که بیدارش کرد گفت پاشو کلاس تموم شد استاد هم حضور غیاب کرد
گفت واقعا ! شوکه شده بود ! عجیب بود
نگاهی به من و دوستم کرد گفتیم پاشو
گفت چشمام خیلی ضایعس
گفتیم آره اما پاشو
چه خوابی رفته بود -
Amin-Mehraji در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
بهاره
از این استادای شبیه محمود ، شهین مهین ندارید بیاد ما رو بگیره؟ :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth:داریم ولی پا نمیدن دادا
-
بهاره
از این استادای شبیه محمود ، شهین مهین ندارید بیاد ما رو بگیره؟ :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: :smiling_face_with_open_mouth: -
@Lovely در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
بهاره اره منم سرچ کردم مردم از خنده
-
بهاره اره منم سرچ کردم مردم از خنده
-
@nasrin79 در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
بهاره این محمود شوهر هدیه کدوم بازگیره است؟اسم اصلیش چیه؟
والا خودمم اسمشو نمیدونم همون سرچ کنی محمود شوهر هدیه عکسش میاد فک کنم
-
این واسه امروز نیس ولی واسه همین هفته اس
کلاس پاتولوژی بودیم استاد حضور غیابشو شروع کرد...همرو نمیخونه یه چند نفرو میخونه فقط..بعد از هر فردی که اسمشو میخوند یه سوال هم میپرسید
سوالای سخت سخت یهو اسم منو خوند منم که کلا سرکلاسش یه کلمه هم گوش نمیدادم ... دقیقا این شکلی به همدیگه نگاه کردیم بعد از یه خرده مکث گفت: شما به من بگو عنوان این واحد چیه ؟من کی ام؟ اصلا ما اینجا چیکار میکنیم ؟
منم گفتم آسیب شناسیه شما دکتر... هستی به نام خدا من بهاره هستم کلاس ترکیده بود... گفت در مورد من چی میدونی بعد چیزی نمیدونستم بچه ها شروع کردن گفتم رتبه اش فلان بوده و دکتری کدوم دانشگاهو داره و این حرفا گفت خودت بگو گفتم شبیه یه بازیگر هستین گفت کی گفتم محمود شوهر هدیه تو فیلم عاشقانه گفت من فیلم نمیبینم عاغا گیر داده بود عکسشو نشونم بدین من اجازه ندادم بهش تشون بدن من یه خرده زودتر از کلاس رفتم بعداز رفتنم گیر داده بود به دوتا از دوستام که عکس اون بازیگره رو بهم نشون بدین اونام نشونش دادن
بد خورده بود تو ذوقش
و نتیجه اینکه شک ندارم حذفم میکنه -
@نجف-زاده در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
@zahra-m1999 در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
@نجف-زاده بیچاره استرس داشته
اره هر دوتا شونم استرس داشتن من چه میخندیدم اون وسط :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
میشه حس هر دو شون نسبت بهتون حدس زد
ولی خب خنده دار بوده دیگه -
@نجف-زاده
یه بار هم تو کلاس ما لپ تاپ دوستم رو صندلی بود
من و دوستم یه طرف دیگه وایساده بودیم حرف میزدیم
یه پسره اومد
با عجله میرفت که خورد به صندلی و لپ تاپ شترک افتاد رو زمین
بعد برداشت خیلی ریلکس گذاشت سرجاش
پسرا بهش گفتن نگاه کن ببین چیشد
بعد دید دوستم نگاه می کنه برداشت گفت هیچی نشده که
یکی از بچه ها گفت بزار روشن کنه ببین چیکار کردی
گوشه لپ تاپش شکست
افتاده بود زمین برداشت داد بعد هی میگفت چیزی نشده که -
@zahra-m1999 در از روزای اول دانشگاهت بگو گفته است:
@نجف-زاده بیچاره استرس داشته
اره هر دوتا شونم استرس داشتن من چه میخندیدم اون وسط :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: