amirmohammad shakeri
سلام.
درمورد سؤال اولت همینی که گفتن درسته.
Mr Unknown XD در یکمی سوال زیاد گفته است:
سلام اولی ایهامش( کشید) نیست؟ نقاش شرمندگی رو رسم کرد (!) نقاش شرمندگی کشید یک مفهوم کنایی میتونه داشته باشه
درمورد سؤال دومت:
احتمالا در ستایش یه شخصی بوده این بیت.
میگه ای کسی که بهروزی و خوشبختی تو برای جسم هنر جان شده و ای کسی که پیروزی و موفقیت تو برای چشم هنر نور شده.
درمورد سؤال سومت:
میگه که اینجا به واسطهٔ یه سربازی پناهی درست کن خاقانی. چونکه راه پر از لشکر جادوئه و نمیشه بدون عصای جادوگری بری.
درواقع داره میگه آماده باش.
درمورد سؤال چهارمت:
عافیت میطلبی، رو سَرِ خود گیر، که عشق
میگه اگه عافیت میخوای، برو دنبال سر و زندگی خودت. چونکه عشق یه قهرمانیه که چوب چوگانش از داره. حالا این دار رو نمیدونم... شاید اگه اطلاعاتم توی بازی چوگان بیشتر بود میتونستم دقیقتر بهت بگم. ولی منظورش اینه که بازی کردن در مقابل عشق کار به شدت سختیه.
درمورد سؤال پنجمت:
خوانشش:
زبانِ ناطقه در وصفِ شوقْ نالان است
چه جایِ کِلکِ بریدهزبانِ بیهُدهگوست؟
میگه که زبانی که خودش میتونه حرف بزنه، وقتی میخواد شوق رو وصف کنه نالان میشه. دیگه اصن چه جایی برای نیِ زبانبریدهٔ بیهوده گو هست؟
کِلکِ بریدهزبانِ بیهدهگو
چون ما صفت صفت رو فقط برای رنگ درنظر میگیریم، پس اینجا باید بیهدهگو رو صفت برای کلک درنظر بگیریم.
درمورد سؤال ششمت:
میگه شبی نیست (وجود نداره) که چشمم آرزومند تو نباشه.
که خب شب میشه نهاد. مسند هم که کلا نداریم چون فعل اسنادی نداریم.
درمورد سؤال هفتمت:
به جفتش اشاره داره بالأخره🤷🏻♂️
ولی بیشتر مبحث توکل مطرحه.
که میگه به خوبی عمل اینا اعتمادی نیست. سعدی به لطف خدا اعتماد داره.
درمورد سؤال هشتمت:
احتمالا منظورش آب جاودانگیه. که میگه بذار ازت آبروی ابدی بمونه. زندگی فانی و ابدی فرقی با هم ندارن.
درمورد سؤال نهمت:
بیت دو بند خدا داره میگه صفات عشق اصن ممکن نیست تکرار بشه. دریا توی هر لحظه یه چیز دیگهای میشه.
صورت سؤال میگه چیز جدیدی نیست که بخوام بگم. همه رو گفتن. بیت سه هم دقیقا از خلاف همین حرف میزنه. میگه جایی وجود نداره که حرفی از تو نباشه.
درمورد سؤال دهمت:
میگه به یقهٔ خودت نگاه کن و ماه رو پیدا کن مثل حضرت موسی.(عملا میگه تلمیح به کی داره) به روزن و درون خودت نگاه کن و بگو سلام.
تلمیح داره به معجزهٔ ید بیضاء حضرت موسی
معجزه ید بیضاء (دست تابان) از جمله معجزات نهگانه حضرت موسی(ع) بوده است. قرآن در سورههای اعراف، طه، شعراء، نمل و قصص از آن یاد کردهو آن را چنین نقل کرده است: «اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ: دستت را در گریبانت ببر تا بدون هیچ عیبی سفید و درخشان بیرون آید».
بنا بر آیات قرآن این معجزه یکبار قبل از رفتن موسی به ملاقات فرعون و برای آمادگی حضرت موسی(ع) رخ داد بار دیگر در نزد فرعون، واقع شد.(ویکی فقه)
پ.ن: این سؤالاتتم یکی یکی بپرس بیزحمت.یهو آدم با یه حجم غولی از سؤال مواجه میشه...میبینی که اصن کسی رغبت نمیکنه جواب بده. فقط خودمم😂 یکی یکی بپرسی راحتتر جواب میگیری.