-
كاشتی تخم محبت بر دل و بر جان من
عاشقم كردی و ...
دست از دامنم برداشتی
-
آنچنان مست و خرابم کن که گر خیام هم
دید، بنشیند یک امشب را به مهمانی بریز
سامری باش امشب، از دیوان سعدی بت بساز
بی خبر از طور و از موسای عمرانی بریز
...
...
خیام هم از مستی هر روز من جاخورد !!! -
شد ز غمت خانهی سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهرهرخِ ماهرو
مینگرد جانبِ بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفتهست کسی با دلم
در طلب گوهر دریای عشق
موج زند... موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب میدرد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دلِ من نکتههاست
اَه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز! از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
- مولانا
-
این پست پاک شده!
-
ز خورشید و از آب و از باد و خاک_
نگردد تبه نام و گفتار پاک_بد و نیک ماند ز ما یادگار_
تو تخم بدی تا توانی مکار_منه تو رهی کان نه آیین بود_
که تا ماند آن، بر تو نفرین بود_نباشد جهان بر کسی پایدار_
همه نیک نامی بود یادگار_ -
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید
باد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژیدیاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش
بر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلیددی به دریغ اندرون ماه به میغ اندرون
رنگ به تیغ اندرون شاخ زد و آرمیدسرکش بربست رود باربدی زد سرود
وز می سوری درود سوی بنفشه رسیدکسایی مروزی
-
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
حافظ(دانش آموخته در مکتب رامسس کبیر)
https://www.aparat.com/v/TVoLJ/عیب_رندان_مکن_ای_زاهد_پاکیزه_سرشت