-
نوشتهشده در ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مورم و دانه می برم
دانه به لانه می برمشش پا و دو شاخک دارم
صحرا می رم دون می آرماینجا می رم اونجا می رم
پایین میام بالا میرمتنهایی سخته کار من
سنگینه خیلی بار منجمع می شویم با مورچه ها
صف می کشیم تو باغچه هادنبال هم مثل قطار
با هم می ریم دنبال کارکار می کنیم کار می کنیم
گندمو انبار می کنیمتا وقتی که از آسمان
پایین میاد برف و بارانتو لونه بی دون نباشیم
زار و پریشون نباشیم -
نوشتهشده در ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم،
یا گناهیست که اول، من مسکین کردمتو که از صورت حال دل ما بیخبری؛
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم..ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت خوردم!تو برو مصلحت خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که دل بسپردمعهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم نامردم.. -
نوشتهشده در ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
مورم و دانه می برم
دانه به لانه می برمشش پا و دو شاخک دارم
صحرا می رم دون می آرماینجا می رم اونجا می رم
پایین میام بالا میرمتنهایی سخته کار من
سنگینه خیلی بار منجمع می شویم با مورچه ها
صف می کشیم تو باغچه هادنبال هم مثل قطار
با هم می ریم دنبال کارکار می کنیم کار می کنیم
گندمو انبار می کنیمتا وقتی که از آسمان
پایین میاد برف و بارانتو لونه بی دون نباشیم
زار و پریشون نباشیم -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ تیر ۱۳۹۹، ۲۲:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
-
نوشتهشده در ۷ تیر ۱۳۹۹، ۴:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
حافظ جان -
نوشتهشده در ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۸:۰۵ آخرین ویرایش توسط Sharllot انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟
پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندارد -
نوشتهشده در ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت
شمع میبینم که اشکش میرود بر روی زرد -
نوشتهشده در ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم- چهره ز غم نمیخراشیم
- چهره ز غم نمیخراشیم
-
آدمی را زبان فضیحه کند_
جوز بی مغز را سبک باری! -
تا چند گویی ما و بس، کوته کن ای رعنا وبس_
نه خود تویی زیبا و بس. ما نیز هم بد نیستیم.(اینجاست که شاعر از دست کارای معشوق خسته است و به کرم پودرش اشاراتی دارد
️)
-
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ۴:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
حافظ جان -
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبودبی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود اگر عشق نبوداز آینهها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبوددر سینهی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبوداز دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟قیصر امین پور
-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زخمی اگر بر قلب بنشیند ،
تو نه میتوانی زخم را از قلبت وابکنی
و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی .
زخم تکهای از قلبِ توست .
زخم اگر نباشد ،
قلبت هم نیست !
زخم اگر نخواهی باشد ،
قلبت را باید بتوانی دور بیندازی .
قلبت را چگونه دور میاندازی ؟
زخم و قلبت یکی هستند ...#محمود_دولت_آبادی
-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
نگاهت میکنم خاموش
و خاموشی زبان دارد..:)- |هوشنگ ابتهاج|
- |هوشنگ ابتهاج|
-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۷:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده