هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Saghia]

فردا شبه نهایی دارم

[Saghia]

پففففف

[Saghia]

[maryam111]

بعضی وقتا میشینم و ساعتها فکر میکنم
به اینکه آینده چی میشه
به اینکه به همه برنامه ها و هدفای رو به روم میرسم یا نه
گاهی حتی تصور میکنم آینده رو وقتی که به همه اون هدفا رسیدم و همه اون اتفاقایی که میخواستم تو دانشگاه واسم افتاده
گاهی فکر میکنم به آینده کاریم تصور میکنم تو بیمارستانم دارم به مددجوها رسیدگی میکنم بعد یکم دقیق تر که فکر میکنم به این سوال میرسم که واقعا من به درد این کار میخورم یا نه؟
اونقدری که باید صبورم یا نه؟
تحمل اینو دارم که مردن کسی رو ببینم یا نه؟
طاقت دارم وقتی گریه و شیون همراهاشو میبینم به سردخونه منتقلش کنم یا نه؟
توانایی اینو دارم که وقتی همراه مریض طلبکارانه سرم داد زد آرومش کنم یا نه؟
چند وقت پیش تو بیمارستان بودم دیدم دارن پیج میکنن کد ۹۹ اورژانس از اتاق اومدم بیرون دیدم پشت در اتاق cpr یه خانواده دارن گریه میکنن و نگرانن .. یهو به خودم اومدم گفتم مریم حواست هست؟ یه روز تو باید تو اتاق cpr باشی و کمک کنی یه نفر برگرده به زندگی کسی که عزیز یه خانواده است امید خانوادشه
اون لحظه دلم میخواست بشینم با اون خانواده گریه کنم همونجا از ته دلم دعا کردم خدا این توانایی رو بهم بده و این طاقت و تحمل رو که بتونم خودمو حفظ کنم و کارمو درست انجام بدم
نمیدونم اون مریض برگشت یا فوت کرد اما من تا فردا ظهرش دعا میکردم و براش آیه الکرسی میخوندم حالا یا کمک میکرد به برگشتنش یا میرسید به روحش..
خلاصه که یه سختی خیلی شیرین باهاشه
اولا حالم از این رشته بهم میخورد و دلم نمیخواست تو لیست انتخاب رشته واردش کنم ولی الان بیشتر از هرچیزی عاشقشم..

[sandiiii]

کاش میشد آدم رف سر کار حقیقتا :|
من الان اینُ میخام :|

[sandiiii]

۱۰ ساعت پیش یه پستی گذاشتم که یادم نمیاد چرا گذاشتم

[MaryaM._.sh]

@saghi-mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

برنامه امتحان نهایی و دادن
چو زیبا!

کاش الان زمانی بودم ک برنامه نهایی رو بهم میدادن

[MaryaM._.sh]

دارم حسرت میخورم

[MaryaM._.sh]

دارم عصبی میشم

[Saghia]

@maryam-_-sh چرا؟

[Miss.Joker]

sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

۱۰ ساعت پیش یه پستی گذاشتم که یادم نمیاد چرا گذاشتم

چون خطابت ميکنم مامان بزرگ

[z Gheibi]

maryam111 تلاشتو بکن وگرنه من این سری عصبانی میشم آخه نخونی منم نمی خونم

[sandiiii]

@miss-joker در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

۱۰ ساعت پیش یه پستی گذاشتم که یادم نمیاد چرا گذاشتم

چون خطابت ميکنم مامان بزرگ

خوب کاری میکنی

[maryam111]

z Gheibi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

maryam111 تلاشتو بکن وگرنه من این سری عصبانی میشم آخه نخونی منم نمی خونم

چشم تلاش میکنمفعلا دارم یه سری تکلیف انجام میدم

[z Gheibi]

maryam111 خب اونم حسابه درس هست دیگه

[maryam111]

z Gheibi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

maryam111 خب اونم حسابه درس هست دیگه

آره

[sandiiii]

اگه کسی برای ما خوشایند است سعی کنیم این راز رو پنهان کنیم. درست مثل پنهان کردنِ جنایتی از بقیه. شاید ناراحت کننده باشد ولی هیچ انسانی تابِ مهربانی ندارد!

• (:

[z Gheibi]

maryam111 من برم تموم کنم بیام

[maryam111]

z Gheibi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

maryam111 من برم تموم کنم بیام

[2245Zahra]

انگار همین دیروز بود
امتحان نهایی فیزیک رو خوب نداده بودم به نظرم
اومدم پایین
اوف چقدر پله داشتیم
رفتم سمت کیفم
بدون اراده گوشی رو گرفتم دستم شمارش رو گرفتم
پ.ن:چرا بهمون راجب گوشی سخت نمیگرفتن?
برخلاف همیشه واسه دوستام منتظر نموندم
صحبت کنان از در مدرسه اومدم بیرون
از اونایی نیستم که تو راه بتونم صحبت کنم
ولی اون روز فرق میکرد حالم خوب نبود
مدام غر میزدم
+قطعا میفتم
_هیس ن مطمئنم قبول میشی
تا خود خونه حرف که نه غر زدم عصر هم مدام تو پیام هام غر زدم
تاپیک نهایی خرداد ماه رو چک میکردم خیلی ها خوب نمره میاوردن ولی من فکر میکردم میفتم
امتحانا تموم شد و یادم نیست چه تاریخی قرار بود نتیجه هارو بدن
چقدر غر زدم اون روز
چقدر آرومم کرد
ریز نمرات رو که گرفتم بال در آورده بودم کمترین نمره که فیزیک بود ۱۷ بود
نیفتاده بودم
مطمئنم حقم کمتر بود ولی نمیدونم مصحح چجوری صحیح کرده بود باشوق و خوشی جفتی میخندیم
خدایا
تو درد این روزهای همه ما رو می‌دونی
درمان دردهامون باش

• خاطره بازی
  @nafas-m