-
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست اومثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش#متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش
هر که ز غوغا وز سر سوداسر کشد این جا سر ببریدش
هر که ز صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدشعام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش
نک شه هادی زان سوی وادیجانب شادی داد نویدش
داد زکاتی آب حیاتی
شاخ نباتی تا به مزیدشباده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش#مولوی
-
توی باغچه ها پاییز اومده پی نامردی
توی کوچه ها نسیم رفته پی ولگردی
توی اسمون,ماه رو دق میده درد بی دردی... -
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری / خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست ( حافظ )
-
شعر عشق ژنتیکی سروده ی دکتر سپهر طباطبایی می باشد که در سال 67 در دوره دانشجویی سروده شد و برای اولین بار در کلاس ژنتیک در حضور استاد غیاثوند(از اساتید برجسته ژنتیک کشور) قرائت شد سپس در همان سال در مجله دانشگاه علوم پزشکی یزد به چاپ رسید و پس از آن هم علاوه بر جراید مختلف در کتاب شهد شورستان(انتشارات توس) و مجموعه از بی تو بودن(نشر بهین) چاپ و منتشر شد.
یار من آنکه به دنیا ژنوتیپش یکتاست
فنوتیپ خوش او چون فنوتیپ گلهاست
هست در هر نگهش رمز هزاران ژن عشق
که همه ترجمه رشته ای از "دی ان آ" ست
دوش از بهر دلم عشوه چنان سنتز کرد
که فغان از همه ژن های وجودم برخاست
این یکی کرد جهش وان دگری شد معیوب
کدون زندگیم گشت دچار کم و کاست
گشت معیوب مرا هرچه ژن غالب بود
حالیا! کار من سوخته دل واویلاست
کاریوتیپ من بدبخت چنان قاطی کرد
که گمانم اثرش تا به ابد پابرجاست
گفتم ای یار مکن،شد ژنوتیپم بر باد
خنده ای کرد و بگفت: از فنوتیپت پیداست
گفتم آخر تو مرا آلل صبری بفرست
که از عصیان جهش،بند جنونم بر پاست
ژن امید مرا نوکلئوتیدیست حقیر
ژن جور تو ، ولی ، نوکلئوتیدش صد تاست
پلی پپتید غمت بسکه دراز است ای دوست
بهر آن جان بود در دل تنگی که مراست
گفت باید که به راهم هموزیگوت گردی
هتروزیگوس،تو مباش،ار به دلت الفت ماست
گفتمش: من هموزیگوس نتوانم گشتن
چون نماندست مرا یک اتوزوم سالم و راست
عاشقی را که چنان سندرم عشق دهند
تو تعجب مکن ار اشک غمش چون دریاست
حالیا! زین ژنوتیپی که نصیبم گشته
فنوتیپم به میان همه انگشت نماست
من ندانم که چنین سنگدلی،بی انصافی
از کجا آمده و اصل و تبارش ز کجاست
بهر سلول حیات اینهمه،پپتید بلاست
همه زیر سر یک رشته "ام ار ان آ " است
آری! آخر به یکی دام بلا می افتد
هر که چون مستی ما سر به هواست
ای خدا یار مرا سندرم مرگ بده که
چنین با من عاجز به سر جور وجفاست
همولوگ نیست چو هرگز دل من با دل او
این دو را دادن پیوند فقط کارخداست
خواهم اینجا سوالی بکنم از استاد
بین ما رابطه غالب و مغلوب چراست
از چه رو ژن عشق من بدبخت فقط
آلل غصه و اندوه و غم و درد و بلاست
عاشقی را چنان سندرم عشق دهند
تو تعجب مکن ار اشک چشش چون دریاست -
"نظم ژنتیکی" در پس پرده ی اشکال ... بسی راز خفاست... که چرا دانه ی یک گل... کج و آن یک بر پاست... یا چرا چشم مگس ها همه قرمز باشد... در میان... چشم نری رنگ به مثل دریاست... مادری سالم.... فرزند علیلی آرد... وان یکی صاحب صد عیب... ولی سالم زاست... پیش از این قرن ... ندانست کسی علت را... که سر نخ ز کجا و ... ته نخ تا به کجاست... تا کشیشی برسید از ره.... نامش مندل.... احتمالات زد و .... دید جوابی پیداست... کاوش و گردش و تحقیق به او ثابت کرد.... باعث فرق و شباهت همه در DNAست... بر سر رشته ی مذکور بود .... دانه ی ژن... همچو اختر که بزرگ است... ولی نا پیداست... آفرینش ز خدا.... یافتنش از علماست..... گفتن احسن و تشویق...در این بین ز ماست...
ناشناس