-
@ftm-montazeri
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیزMohsenTaheri
زهی گویا ز تو کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم
. -
MohsenTaheri
زهی گویا ز تو کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم
.نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0
میشود رفت ولی فاصله پایان دارد!
عشق،غمیگن و پر از درد؟ نه! درمان دارد! -
MohsenTaheri
زهی گویا ز تو کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم
.نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0 منم ک شهره شهرم ب عشق ورزیدن
منم ک دیده نیالوده ام به بد دیدن -
@سینا-0
میشود رفت ولی فاصله پایان دارد!
عشق،غمیگن و پر از درد؟ نه! درمان دارد!نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چ کرد
چون بشد دلبر و بایار وفادار چ کرد -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
دلم با عشقِ رفته،رفته و هرگز نمی آید،
و بعدش حال چشم من شبیه حال یک رود است!:) -
@Zahra-Zahraii
دلم با عشقِ رفته،رفته و هرگز نمی آید،
و بعدش حال چشم من شبیه حال یک رود است!:)نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma تا بوده چشم عاشق درراه یار بوده
بی انکه وعده باشد درانتظار بوده -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
همه جا خبر رسیده که رسیده جان به جانان
همه جان فدای چشمت،غزل رسیده من -
@Zahra-Zahraii
همه جا خبر رسیده که رسیده جان به جانان
همه جان فدای چشمت،غزل رسیده مننوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma نباید بستن اندر چیز و کس دل
ک دل برداشتن کاریست مشکل -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازانی چنین مستحق هجرانند -
@Zahra-Zahraii
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازانی چنین مستحق هجرانندنوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma دانی ک چرا سرنهان باتو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
@Zahra-Zahraii
طوطی صفت خودتی
یاد ایام قدیم و یاد عشق و فاصله!
خانه پیش چشم مادر درد دیرینی گرفت! -
@Zahra-Zahraii
طوطی صفت خودتی
یاد ایام قدیم و یاد عشق و فاصله!
خانه پیش چشم مادر درد دیرینی گرفت!نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من ب خدا رسیده ام -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
شاعرای اینده️
مگر از عشق جز دوری به ما چیزی شده قسمت؟!
ولی با این همه عشقِ وَبالت را نگیر از من! -
@Zahra-Zahraii
شاعرای اینده️
مگر از عشق جز دوری به ما چیزی شده قسمت؟!
ولی با این همه عشقِ وَبالت را نگیر از من!نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
درد دوری تو یک کاشانه را ویرانه کرد!
خنده های بر لب من حس تمرینی گرفت! -
@Zahra-Zahraii
درد دوری تو یک کاشانه را ویرانه کرد!
خنده های بر لب من حس تمرینی گرفت!نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma ترسم ازان قوم ک بر دردکشان می خندند
برسر کار خرابات کنند ایمان را -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
امدی زندگیام گرم نگاهت شده است!
نروی غصه شوی،باعث سرما نشوی! -
@Zahra-Zahraii
امدی زندگیام گرم نگاهت شده است!
نروی غصه شوی،باعث سرما نشوی!نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma یا چهره بپوشان یا بسوز
برروی چو اتشت سپندی -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zahra-Zahraii
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار -
@Zahra-Zahraii
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یارنوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma روی تو کس ندید و هزار رقیب هست
در غنچه ای هنوز و هزارت رقیب هست