-
Narges Azadmanesh
نرگس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دارد
اینجا منظور گله هاااااا
.@سینا-0
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند -
Narges Azadmanesh
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد جانانه را گم كرده ام:(Mahan Xodayi 2
مـا ره بـه کـوی عـافـیـت دانـیـم و مـنـزلـگـاه انسای در تــکــاپــوی طـلـب گـم کـرده ره بـا مـا بـیـا
-
Mahan Xodayi 2
مـا ره بـه کـوی عـافـیـت دانـیـم و مـنـزلـگـاه انسای در تــکــاپــوی طـلـب گـم کـرده ره بـا مـا بـیـا
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد:) -
Narges Azadmanesh
نرگس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دارد
اینجا منظور گله هاااااا
.@سینا-0
متوجه نشدم
گله از چی؟ -
Narges Azadmanesh
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد:)نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2 دستم نداد قوت رفتن ب پیش دوست / چندی ب پای رفتم و چندی ب سر شدم
-
Narges Azadmanesh
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد:)Mahan Xodayi 2
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با منکه دل ز مهــرت بر کنم تا فرصتی دارم
-
Mahan Xodayi 2 دستم نداد قوت رفتن ب پیش دوست / چندی ب پای رفتم و چندی ب سر شدم
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMohsenTaheri
موجی و بر تکه سنگی خرد، سیلی می زنی
با به خاک افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟:( -
MohsenTaheri
موجی و بر تکه سنگی خرد، سیلی می زنی
با به خاک افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟:(نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
Mahan Xodayi 2
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با منکه دل ز مهــرت بر کنم تا فرصتی دارم
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
ماه امده سراغ خورشید صبح زود
خورشید رفته است سر شب سراغ ماه -
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۶ آخرین ویرایش توسط Mahan Xodayi 2 انجام شده
MohsenTaheri
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم -
Narges Azadmanesh
ماه امده سراغ خورشید صبح زود
خورشید رفته است سر شب سراغ ماهMahan Xodayi 2
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی یار ست چه مسجد چه کنشت -
Mahan Xodayi 2
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی یار ست چه مسجد چه کنشتنوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
#هفت ساله -
Narges Azadmanesh
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
#هفت سالهاین پست پاک شده! -
Narges Azadmanesh
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
#هفت سالهنوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
MohsenTaheri
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری:))))) -
Narges Azadmanesh
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
#هفت سالهMahan Xodayi 2
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم این درد را دوا کن
-
Mahan Xodayi 2
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم این درد را دوا کن
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
نصف شب بیرون زدم از خانه،یکی پشت سرم گفت
این شاعر دیوانه کجا رفت؟؟
انقدر در محفل شعر امدمو رفتمو گفتند؟
ناخوانده چرا امدو ناخوانده چرا رفت؟؟
من بودمو زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما امدم او سمت خدا رفت -
Narges Azadmanesh
نصف شب بیرون زدم از خانه،یکی پشت سرم گفت
این شاعر دیوانه کجا رفت؟؟
انقدر در محفل شعر امدمو رفتمو گفتند؟
ناخوانده چرا امدو ناخوانده چرا رفت؟؟
من بودمو زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما امدم او سمت خدا رفتMahan Xodayi 2
تواضع زگردان فرازان نکوستگدا گرتواضع کن خوی اوست
-
Mahan Xodayi 2
تواضع زگردان فرازان نکوستگدا گرتواضع کن خوی اوست
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh در " مشاعره " گفته است:
Mahan Xodayi 2
تواضع زگردان فرازان نکوستگدا گرتواضع کن خوی اوست
-
Mahan Xodayi 2
تواضع زگردان فرازان نکوستگدا گرتواضع کن خوی اوست
نوشتهشده در ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را:))))