Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. غیر درسی
  4. ♥شعردانه♥
هرچی تودلته بریز بیرون7
M.anM
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
انجمن انیمه ای :>
Michael VeyM
هاعیییییی به هممه برین تو chat gpt و یه عکس از خودتون رو آپلود کنین و زیرش بنویسین: restyle image in studio ghibli style keep all details بعدشم نتیجه رو بفرستین اینجا تا ببینیم هر کدوممون چه شکلییم @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
غیر درسی
بویِ امید ✨
S.daniyal hosseinyS
راستش بعد از موضوعِ «قشنگ‌ترین تعریف»، یه‌وقتایی می‌شد که یه‌چیزی رو می‌خواستم درونش بنویسم ولی می‌دیدم این یه «تعریف» نیست. برای همین تصمیم گرفتم این موضوع رو ایجاد کنم. ‌ اینجا بیاین از لحظه‌هاتون بنویسین. از یه «آن». از اون لحظه‌ای که انگار همه‌چیز در به‌جاترین شکل ممکن خودش بود. مثل اون لحظه‌ای که دوتا قطعه رو جا می‌زنن و صدای جا رفتنش به جون آدم جلا می‌ده. اینجا از اون لحظه‌ای بنویسین که انگار دنیا حتی برای یک‌لحظه مال شما بود. ‌ از یه‌ خط چشم که امروز درست کشیدی، از اینکه امروز کیک پختی و خوشمزه شده، از اینکه امروز یه لایی تمیز کشیدی و ذوق خودتو کردی، از اینکه توی فیفا رو دستت نیست و امروز همه رو سوسک کردی بگیر، تا کارای گنده‌گنده، تا قبول شدن توی فلان آزمون و گرفتن گواهینامه و اومدن یه رفیق قدیمیِ مهاجرت‌کرده به ایران... و هزارتا اتفاق ریز و درشت دیگه. ‌ دلم می‌خواد این موضوع «بوی امید» بده. همین
غیر درسی
موسیقی کده🎵
MmdasnM
از نظر من موسیقیای خوب و آروم میتونن خیلی رو تمرکز تاثیر بزارن موسیقی های خوبتون رو اینجا به اشتراک بزارید تا بقیه هم ازش لذت ببرن
غیر درسی
| گالری روح نواز🫀✨ |
A
سلااامممم هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون... بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه... بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن بعضیاشون غمگینن بعضیا بی حس و بی حالن بعضیا خیلیی شادن اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین.. دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @ریاضیا @تجربیا @انسانیا @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم) و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه منتظر عکس های زیباتون هستم
غیر درسی
رابطه ات با chatgpt چطوره؟
M.anM
سلام بچه ها خوبین؟ مطمئنم که توی این سال از ChatGPT استفاده کردی. شاید برای تکالیف، شاید برای سوالات خفن یا شاید حتی برای دقایق خنده‌دار! چند روزی هست chatgpt داره برای کاربرها یه پیام میده در مورد سال ۲۰۲۵ که به مرور برای کاربرها فعال میشه نمیدونم برای شما هم فعال شده یا نه؟ از لینک زیر می تونی بهش دسترسی داشته باشی https://www.chatgpt.com/?q=YourYearWithChatGPT ببینید به شما چی میگه؟ از تجربه هاتون بگین و بگین برای چیا استفاده می کنید اگه دوست داشتی اسکرین شات هم برامون بفرستید
غیر درسی
♥شعردانه♥
banooB
درود آلایی های خوب راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم با احترام بانو پ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی] @دانش-آموزان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل
غیر درسی
دنبال همیار برای خوندن کنکور فرهنگیان
S
پاسخ: هرچی تودلته بریز بیرون7
غیر درسی
نوشته های با ارزش
AmirbernosiA
درود به دوستان ؛) دیدم جای این تاپیک خالی بین بقیه تاپیکا بریم سر اصل مطلب! تو این تاپیک جملات ارزش مند بزرگان دنیا و حتی جملاتی که خودتون بهش میرسید رو میگین! همین صرفا هم فقط جمله قرار میدیم! اسپمو نقل قول خواهشا نباشه! کمی نظم داشته باشه ؛)
غیر درسی
طبیعت
Matin Mousavi 1M
Topic thumbnail image
غیر درسی
ساز کده 🎵🎸
Hamed.sH
تو این تایپک هر کی هر سازی رو که بلده اگه دوست داشت اجرا کنه و به اشتراک بزاره تا بتونیم ازش لذت ببریم 🪕🪗 من خودم به شخصا سه تار کار می کنم 🪕 @دانش-آموزان-آلاء
غیر درسی
پناه دل 🌱
_
بعضی وقت‌ها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمی‌دونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعه‌ای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیه‌هایی از قرآن که آرامش‌بخشن و همین‌طور فیلم‌ها، عکس‌ها یا جمله‌هایی که می‌تونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظه‌های سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
غیر درسی
گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
Mr. PerfectM
سلام دوستان هدفم از زدن این تاپیک اینکه: شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم لطفا شما هم در این مسیر یارا باشید. تا حداقل شبی یه قطره از اقیانوس علم را به معلومات خود بیافزاییم.
غیر درسی
چالش 20 حقیقت
مهربونم
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه . من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن ) پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره.... حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟ این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم. **اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین ! خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید @alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an اخراج نشوم صلوات
غیر درسی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
mriawM
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
غیر درسی
انتخاب رشته
F
سلام من هنرستان رشته ماشین آلات کشاورزی سبک خوندم و الان مهندسی هوافضا پیام نور قبول شدم و ریاضیم هم ضعیفه بنظرتون میتونم ادامه بدم یا نه یا بنظرتون چه رشته ای باید برم؟
غیر درسی
تست زنی
T
دورود دوستان شما چه منبع تستی رو پیشنهاد میکنید
غیر درسی
قشنگ‌ترین تعریف
S.daniyal hosseinyS
بیاید بگید ببینم قشنگ‌ترین تعریفی که تاحالا یه شخصی ازتون کرده چی بوده؟ (امیدوارم تاپیکش پر از جملات جذابِ ذوق‌دار بشه) @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
کانال شـــ🌱ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
Sadra00S
داشتم داستان شروع استارتاپ‌های خارجی رو می‌خوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیه‌شون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریع‌تر جلو رفت. مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقه‌ی رشدش. یا Notion یکی از بزرگ‌ترین جهش‌هاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریع‌تر مسیر توسعه رو درست کنن. . اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایده‌ش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟» برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده می‌تونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم. این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا می‌خواست ایده‌ای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من می‌تونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمی‌گرده به شما و فعالیتتون. لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
غیر درسی
هرچی تودلته بریز بیرون۶
JuDiJ
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی

♥شعردانه♥

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده غیر درسی
9.4k دیدگاه‌ها 487 کاربران 420.4k بازدیدها 340 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • EHSAN75E آفلاین
    EHSAN75E آفلاین
    EHSAN75
    اخراج شده
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #574

    چه میچسبه خواب، بعد از شب بخیر تو...
    و چه کیفی داره روزی که شروع بشه با صبح بخیر تو...
    آدم همش آرزوی زنده موندن میکنه برای این روزای خوبی که با تو شروع میشن و باز با تو تمام... با امید شروع فردایی که هواش حس با تو بودن داره و جنسش از عشق توست.
    آدم مدام آرزوی زنده موندن میکنه که هر شب بمیره در آغوش تو...
    نمیدونی چه عشقی داره این مردن برای تو...

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    2
    • Z آفلاین
      Z آفلاین
      Zahra M
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #575

      آب را گل نکنیم
      در فرودست انگار کفتری می خورد آب
      یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید
      یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
      آب را گل نکنیم
      شاید این آب روان می رود پای
      سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
      دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
      رزن زیبایی آمده لب رود
      آب را گل نکنیم
      روی زیبا دوبرابر شده است
      چه گوارا این آب
      چه زلال این رود
      مردم بالا دست چه صفایی دارند
      چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
      من
      ندیدم دهشان
      بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
      ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
      بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
      مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
      بی گمان آنجا آبی آبی است
      غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
      چه دهی باید باشد
      کوچه باغش
      پر موسیقی باد
      مردمان سر رود آب را می فهمند
      گل نکردنش ما نیز
      آب را گل نکنیم

      #سهراب سپهری

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      8
      • Z Zahra M

        من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
        و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
        گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
        چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

        #سهراب سپهری

        Z آفلاین
        Z آفلاین
        Zahra M
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
        #576

        _MILAD_

        چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

        هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
        پنجره، فکر، هوا، عشق،

        زمین مال من است
        چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند،

        قارچ های غربت؟
        من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
        و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
        گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
        چشم ها را باید شست،

        جور دیگر باید دید
        واژه ها را باید شست،

        واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
        چتر ها را باید بست،

        زیر باران باید رفت
        فکر را، خاطره را،

        زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
        دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
        زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
        زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است

        #سهراب سپهری

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        7
        • Z آفلاین
          Z آفلاین
          Zahra M
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #577

          به سراغ من اگر می آیید ،

          پشت هیچستانم .

          پشت هیچستان جایی است .

          پشت هیچستان رگهای هوا ،

          پر قاصد هایی است که خبر می آرند،

          از گل واشده دورترین بوته خاک .

          روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است

          که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند .

          پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ؛

          تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ؛

          زنگ باران به صدا می آید

          آدم اینجا تنهاست

          و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.

          به سراغ من اگر می آیید

          نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد

          چینی نازک تنهایی من......

          #سهراب سپهری

          S 1 پاسخ آخرین پاسخ
          6
          • Z Zahra M

            به سراغ من اگر می آیید ،

            پشت هیچستانم .

            پشت هیچستان جایی است .

            پشت هیچستان رگهای هوا ،

            پر قاصد هایی است که خبر می آرند،

            از گل واشده دورترین بوته خاک .

            روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است

            که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند .

            پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ؛

            تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ؛

            زنگ باران به صدا می آید

            آدم اینجا تنهاست

            و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.

            به سراغ من اگر می آیید

            نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد

            چینی نازک تنهایی من......

            #سهراب سپهری

            S آفلاین
            S آفلاین
            sama0098
            خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #578

            Zahra M
            👍💗❤

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            2
            • S آفلاین
              S آفلاین
              Sobhan.1999
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #579

              ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
              منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
              شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
              آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
              هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
              در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
              آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
              نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
              هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
              مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــی‌کـــار کـــجاست…

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • Z آفلاین
                Z آفلاین
                Zahra M
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #580

                ‫حیدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان‬
                ‫حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا‬
                ‫سیلابهای تُند و خروشان شود روان‬
                سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا‬
                ‫صف بسته دختران به تماشایش آن زمان‬
                ‫قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا‬
                ‫بر شوکت و تبار تو بادا سلام من‬
                ‫سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه !‬
                ‫گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من‬
                ‫منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه‬

                #استاد شهریار

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                6
                • S آفلاین
                  S آفلاین
                  sama0098
                  خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #581

                  ما ز یاران چشم یاری داشتیم
                  خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
                  تا درخت دوستی کی بر دهد
                  حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
                  گفت و گو آیین درویشی نبود
                  ورنه با تو ماجراها داشتیم
                  شیوه چشمت فریب جنگ داشت
                  ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

                  S 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  4
                  • S آفلاین
                    S آفلاین
                    sama0098
                    خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #582

                    پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
                    دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
                    دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند
                    دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی…
                    🌷

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    5
                    • S sama0098

                      ما ز یاران چشم یاری داشتیم
                      خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
                      تا درخت دوستی کی بر دهد
                      حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
                      گفت و گو آیین درویشی نبود
                      ورنه با تو ماجراها داشتیم
                      شیوه چشمت فریب جنگ داشت
                      ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

                      S آفلاین
                      S آفلاین
                      sama0098
                      خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #583
                      این پست پاک شده!
                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      0
                      • S آفلاین
                        S آفلاین
                        Sobhan.1999
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #584

                        عقل بیهوده سر طرح معما دارد
                        بازی عشق مگر شاید و اما دارد
                        با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
                        سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

                        در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
                        آینه تازه از امروز تماشا دارد
                        بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
                        قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

                        تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
                        چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد
                        عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
                        چه سخن ها که خدا با من تنها دارد.

                        "فاضل نظری"

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        2
                        • Z آفلاین
                          Z آفلاین
                          Zahra M
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
                          #585

                          صدای پای آب...

                          اهل كاشانم
                          روزگارم بد نيست.
                          تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
                          مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
                          دوستاني ، بهتر از آب روان.

                          و خدايي كه در اين نزديكي است:
                          لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
                          روي آگاهي آب، روي قانون گياه.

                          من مسلمانم.
                          قبله ام يك گل سرخ.
                          جانمازم چشمه، مهرم نور.
                          دشت سجاده من.
                          من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.
                          در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
                          سنگ از پشت نمازم پيداست:
                          همه ذرات نمازم متبلور شده است.
                          من نمازم را وقتي مي خوانم
                          كه اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
                          من نمازم را پي "تكبيره الاحرام" علف مي خوانم،
                          پي "قد قامت" موج.

                          كعبه ام بر لب آب ،
                          كعبه ام زير اقاقي هاست.
                          كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهر به شهر.

                          "حجر الاسود" من روشني باغچه است.

                          #سهراب سپهری
                          ادامه دارد...

                          Z 1 پاسخ آخرین پاسخ
                          7
                          • RAHIL_28R آفلاین
                            RAHIL_28R آفلاین
                            RAHIL_28
                            خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #586

                            به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت...
                            غصه هم میگذرد

                            #سهراب_سپهری

                            Do not worry
                            ♛God♛
                            is paying attention to you

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            4
                            • Z Zahra M

                              صدای پای آب...

                              اهل كاشانم
                              روزگارم بد نيست.
                              تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
                              مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
                              دوستاني ، بهتر از آب روان.

                              و خدايي كه در اين نزديكي است:
                              لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
                              روي آگاهي آب، روي قانون گياه.

                              من مسلمانم.
                              قبله ام يك گل سرخ.
                              جانمازم چشمه، مهرم نور.
                              دشت سجاده من.
                              من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.
                              در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
                              سنگ از پشت نمازم پيداست:
                              همه ذرات نمازم متبلور شده است.
                              من نمازم را وقتي مي خوانم
                              كه اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
                              من نمازم را پي "تكبيره الاحرام" علف مي خوانم،
                              پي "قد قامت" موج.

                              كعبه ام بر لب آب ،
                              كعبه ام زير اقاقي هاست.
                              كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهر به شهر.

                              "حجر الاسود" من روشني باغچه است.

                              #سهراب سپهری
                              ادامه دارد...

                              Z آفلاین
                              Z آفلاین
                              Zahra M
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
                              #587

                              صدای پای آب...

                              اهل كاشانم.
                              پيشه ام نقاشي است:
                              گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
                              تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
                              دل تنهايي تان تازه شود.
                              چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
                              پرده ام بي جان است.
                              خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است.

                              اهل كاشانم
                              نسبم شايد برسد
                              به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك "سيلك".
                              نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.

                              پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف،
                              پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
                              پدرم پشت زمان ها مرده است.
                              پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
                              مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
                              پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
                              مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
                              من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟

                              پدرم نقاشي مي كرد.
                              تار هم مي ساخت، تار هم مي زد.
                              خط خوبي هم داشت.

                              #سهراب سپهری
                              ادامه دارد...

                              Z 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              7
                              • Z Zahra M

                                صدای پای آب...

                                اهل كاشانم.
                                پيشه ام نقاشي است:
                                گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
                                تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
                                دل تنهايي تان تازه شود.
                                چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
                                پرده ام بي جان است.
                                خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است.

                                اهل كاشانم
                                نسبم شايد برسد
                                به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك "سيلك".
                                نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.

                                پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف،
                                پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
                                پدرم پشت زمان ها مرده است.
                                پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
                                مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
                                پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
                                مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
                                من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟

                                پدرم نقاشي مي كرد.
                                تار هم مي ساخت، تار هم مي زد.
                                خط خوبي هم داشت.

                                #سهراب سپهری
                                ادامه دارد...

                                Z آفلاین
                                Z آفلاین
                                Zahra M
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
                                #588

                                صدای پای آب...

                                باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
                                باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه،
                                باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
                                باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
                                ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب.
                                آب بي فلسفه مي خوردم.
                                توت بي دانش مي چيدم.
                                تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد.
                                تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت.
                                گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
                                شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت.
                                فكر ،بازي مي كرد.
                                زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
                                زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
                                يك بغل آزادي بود.
                                زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.

                                طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه سنجاقك ها.
                                بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون دلم از غربت سنجاقك پر.

                                من به مهماني دنيا رفتم:
                                من به دشت اندوه،
                                من به باغ عرفان،
                                من به ايوان چراغاني دانش رفتم.
                                رفتم از پله مذهب بالا.
                                تا ته كوچه شك ،
                                تا هواي خنك استغنا،
                                تا شب خيس محبت رفتم.
                                من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق.
                                رفتم، رفتم تا زن،
                                تا چراغ لذت،
                                تا سكوت خواهش،
                                تا صداي پر تنهايي.

                                #سهراب سپهری
                                ادامه دارد...

                                Z 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                6
                                • MeysaaaaaamM آفلاین
                                  MeysaaaaaamM آفلاین
                                  Meysaaaaaam
                                  خیرین کوچک دریا دل
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #589

                                  دل من از نگهت بر تپش افتاد ولی
                                  تو نگه بر فلک انداختی و زلزله شد
                                  هر چه شد از نگه گرم تو شد، وای به من
                                  که تو دل را به زمین باختی و زلزله شد

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  1
                                  • RAHIL_28R آفلاین
                                    RAHIL_28R آفلاین
                                    RAHIL_28
                                    خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاء
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #590

                                    زندگی وزن نگاهی است که در خاطره ها میماند.
                                    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری...
                                    شعله یِ گرمیِ امید تو را خواهد کشت.
                                    زندگی درک همین اکنون است
                                    زندگی شوق رسیدن به همان فردایی ایست
                                    که نخواهد آمد
                                    تو نه در دیروزی و نه در فردایی؟
                                    ظرف امروز ، پر از بودن توست
                                    شاید این خنده که امروز دریغش کردی
                                    آخرین فرصت همراهی ، با امید است
                                    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
                                    به جا میماند....

                                    #سهراب_سپهری

                                    Do not worry
                                    ♛God♛
                                    is paying attention to you

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    3
                                    • Z Zahra M

                                      صدای پای آب...

                                      باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
                                      باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه،
                                      باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
                                      باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
                                      ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب.
                                      آب بي فلسفه مي خوردم.
                                      توت بي دانش مي چيدم.
                                      تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد.
                                      تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت.
                                      گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
                                      شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت.
                                      فكر ،بازي مي كرد.
                                      زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
                                      زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
                                      يك بغل آزادي بود.
                                      زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.

                                      طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه سنجاقك ها.
                                      بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون دلم از غربت سنجاقك پر.

                                      من به مهماني دنيا رفتم:
                                      من به دشت اندوه،
                                      من به باغ عرفان،
                                      من به ايوان چراغاني دانش رفتم.
                                      رفتم از پله مذهب بالا.
                                      تا ته كوچه شك ،
                                      تا هواي خنك استغنا،
                                      تا شب خيس محبت رفتم.
                                      من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق.
                                      رفتم، رفتم تا زن،
                                      تا چراغ لذت،
                                      تا سكوت خواهش،
                                      تا صداي پر تنهايي.

                                      #سهراب سپهری
                                      ادامه دارد...

                                      Z آفلاین
                                      Z آفلاین
                                      Zahra M
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
                                      #591

                                      صدای پای آب...

                                      چيزهايي ديدم در روي زمين:
                                      كودكي ديم، ماه را بو مي كرد.
                                      قفسي بي در ديدم كه در آن، روشني پرپر مي زد.
                                      نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت.
                                      من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت.
                                      ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود، كاسه داغ محبت بود.
                                      من گدايي ديدم، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.

                                      بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
                                      من الاغي ديدم، ينجه را مي فهميد.
                                      در چراگاه " نصيحت" گاوي ديدم سير.

                                      شاعري ديدم هنگام خطاب، به گل سوسن مي گفت: "شما"

                                      من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
                                      كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
                                      موزه اي ديدم دور از سبزه،
                                      مسجدي دور از آب.
                                      سر بالين فقهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال.

                                      قاطري ديدم بارش "انشا"
                                      اشتري ديدم بارش سبد خالي " پند و امثال".
                                      عارفي ديدم بارش " تننا ها يا هو".

                                      من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
                                      من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
                                      من قطاري ديدم، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت.)
                                      من قطاري ديدم، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
                                      و هواپيمايي، كه در آن اوج هزاران پايي

                                      #سهراب سپهری
                                      ادامه دارد...

                                      Z 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      7
                                      • Z Zahra M

                                        صدای پای آب...

                                        چيزهايي ديدم در روي زمين:
                                        كودكي ديم، ماه را بو مي كرد.
                                        قفسي بي در ديدم كه در آن، روشني پرپر مي زد.
                                        نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت.
                                        من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت.
                                        ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود، كاسه داغ محبت بود.
                                        من گدايي ديدم، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.

                                        بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
                                        من الاغي ديدم، ينجه را مي فهميد.
                                        در چراگاه " نصيحت" گاوي ديدم سير.

                                        شاعري ديدم هنگام خطاب، به گل سوسن مي گفت: "شما"

                                        من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
                                        كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
                                        موزه اي ديدم دور از سبزه،
                                        مسجدي دور از آب.
                                        سر بالين فقهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال.

                                        قاطري ديدم بارش "انشا"
                                        اشتري ديدم بارش سبد خالي " پند و امثال".
                                        عارفي ديدم بارش " تننا ها يا هو".

                                        من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
                                        من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
                                        من قطاري ديدم، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت.)
                                        من قطاري ديدم، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
                                        و هواپيمايي، كه در آن اوج هزاران پايي

                                        #سهراب سپهری
                                        ادامه دارد...

                                        Z آفلاین
                                        Z آفلاین
                                        Zahra M
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #592

                                        صدای پای آب...

                                        خاك از شيشه آن پيدا بود:
                                        كاكل پوپك ،
                                        خال هاي پر پروانه،
                                        عكس غوكي در حوض
                                        و عبور مگس از كوچه تنهايي.
                                        خواهش روشن يك گنجشك، وقتي از روي چناري به زمين مي آيد.
                                        و بلوغ خورشيد.
                                        و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح.

                                        پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت.
                                        پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت.
                                        پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
                                        و به ادراك رياضي حيات،
                                        پله هايي كه به بام اشراق،
                                        پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت.

                                        مادرم آن پايين
                                        استكان ها را در خاطره شط مي شست.

                                        شهر پيدا بود:
                                        رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ.
                                        سقف بي كفتر صدها اتوبوس.
                                        گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج.
                                        در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست.
                                        پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
                                        كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف مي كرد.
                                        و بزي از "خزر" نقشه جغرافي ، آب مي خورد.

                                        بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب.

                                        چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب،
                                        اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
                                        مرد گاري چي در حسرت مرگ.

                                        #سهراب سپهری
                                        ادامه دارد...

                                        Z MeysaaaaaamM 2 پاسخ آخرین پاسخ
                                        3
                                        • Z Zahra M

                                          صدای پای آب...

                                          خاك از شيشه آن پيدا بود:
                                          كاكل پوپك ،
                                          خال هاي پر پروانه،
                                          عكس غوكي در حوض
                                          و عبور مگس از كوچه تنهايي.
                                          خواهش روشن يك گنجشك، وقتي از روي چناري به زمين مي آيد.
                                          و بلوغ خورشيد.
                                          و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح.

                                          پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت.
                                          پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت.
                                          پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
                                          و به ادراك رياضي حيات،
                                          پله هايي كه به بام اشراق،
                                          پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت.

                                          مادرم آن پايين
                                          استكان ها را در خاطره شط مي شست.

                                          شهر پيدا بود:
                                          رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ.
                                          سقف بي كفتر صدها اتوبوس.
                                          گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج.
                                          در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست.
                                          پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
                                          كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف مي كرد.
                                          و بزي از "خزر" نقشه جغرافي ، آب مي خورد.

                                          بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب.

                                          چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب،
                                          اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
                                          مرد گاري چي در حسرت مرگ.

                                          #سهراب سپهری
                                          ادامه دارد...

                                          Z آفلاین
                                          Z آفلاین
                                          Zahra M
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #593

                                          صدای پای آب...

                                          عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
                                          برف پيدا بود ، دوستي پيدا بود.
                                          كلمه پيدا بود.
                                          آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب.
                                          سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون.
                                          سمت مرطوب حيات.
                                          شرق اندوه نهاد بشري.
                                          فصل ول گردي در كوچه زن.
                                          بوي تنهايي در كوچه فصل.

                                          دست تابستان يك بادبزن پيدا بود.

                                          سفر دانه به گل .
                                          سفر پيچك اين خانه به آن خانه.
                                          سفر ماه به حوض.
                                          فوران گل حسرت از خاك.
                                          ريزش تاك جوان از ديوار.
                                          بارش شبنم روي پل خواب.
                                          پرش شادي از خندق مرگ.
                                          گذر حادثه از پشت كلام.

                                          جنگ يك روزنه با خواهش نور.
                                          جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد.
                                          جنگ تنهايي با يك آواز:
                                          جنگ زيبايي گلابي ها با خالي يك زنبيل.
                                          جنگ خونين انار و دندان.
                                          جنگ "نازي" ها با ساقه ناز.
                                          جنگ طوطي و فصاحت با هم.
                                          جنگ پيشاني با سردي مهر.

                                          حمله كاشي مسجد به سجود.
                                          حمله باد به معراج حباب صابون.
                                          حمله لشگر پروانه به برنامه " دفع آفات".
                                          حمله دسته سنجاقك، به صف كارگر " لوله كشي".
                                          حمله هنگ سياه قلم ني به حروف سربي.
                                          حمله واژه به فك شاعر.

                                          #سهراب سپهری
                                          ادامه دارد...

                                          Z 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          4
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 28
                                          • 29
                                          • 30
                                          • 31
                                          • 32
                                          • 468
                                          • 469
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع