-
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@soniaaa
امدی زندگیام گرم نگاهت شده است!
نروی غصه شوی،باعث سرما نشوی! -
@soniaaa
امدی زندگیام گرم نگاهت شده است!
نروی غصه شوی،باعث سرما نشوی!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط z.e انجام شده@fatemeh-Ma
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست.
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند. -
@Zeinab-Evazi
دلم را یاری از یاری ندیدم
غمم را هیچ غمخواری ندیدم -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آندرود عاقبت کار که کشت. -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zeinab-Evazi
داری تماشا میکنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را ... -
@Zeinab-Evazi
داری تماشا میکنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را ...@fatemeh-Ma
اگر تو را دیدم درشب سیه
ستاره از یادم رفت ای ماه قشنگ -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
گفتم بکشم درد و پریشان نشوی تو ...
گفتی که پریشان که نه! دلبسته ترم من! -
@حمید-صباحی
گفتم بکشم درد و پریشان نشوی تو ...
گفتی که پریشان که نه! دلبسته ترم من!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم. -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Zeinab-Evazi
مادرِ خسته دلم حال مرا دید و شکست!:-)
کلِ دنیا را جنونِ غرقِ نفرینی گرفت! -
این پست پاک شده!
-
@Zeinab-Evazi
مادرِ خسته دلم حال مرا دید و شکست!:-)
کلِ دنیا را جنونِ غرقِ نفرینی گرفت!فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۳ آخرین ویرایش توسط Hamid.s انجام شده@fatemeh-Ma
تو همانی که آتش عشقت در دلم جا گذاشتی
بی معرفت بودی در دلم پا گذاشتی -
@Zeinab-Evazi
مادرِ خسته دلم حال مرا دید و شکست!:-)
کلِ دنیا را جنونِ غرقِ نفرینی گرفت!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی. -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
يوسف به زر قلب فروشان دگرانند.
ما وقت خوش خویش به عالم نفروشیم. -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۶ آخرین ویرایش توسط Hamid.s انجام شده
@Zeinab-Evazi
ما اگر در محضرت سخن نمیگوییم
نگو کم سخن است یار که ما محفل یار زبان سخن نداریم -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
از ی چیزی یادم نیومد!
جز این
یاد ایام قدیم و یاد عشق و فاصله!
خانه پیش چشم مادر درد دیرینی گرفت! -
@Zeinab-Evazi
ما اگر در محضرت سخن نمیگوییم
نگو کم سخن است یار که ما محفل یار زبان سخن نداریمنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم.
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم. -
@Zeinab-Evazi
ما اگر در محضرت سخن نمیگوییم
نگو کم سخن است یار که ما محفل یار زبان سخن نداریمنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
ما سخن را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
پ.ن: الان وسط مشاعرتون که نیومدم
نمیدونستم ریپلای بزنم یانه. -
@حمید-صباحی
از ی چیزی یادم نیومد!
جز این
یاد ایام قدیم و یاد عشق و فاصله!
خانه پیش چشم مادر درد دیرینی گرفت!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تو به غربت دیدهای بس شهرها
پس کدامین شهر از آنها خوش تر است -
@حمید-صباحی
ما سخن را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
پ.ن: الان وسط مشاعرتون که نیومدم
نمیدونستم ریپلای بزنم یانه. -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehrsa 14
تو زیبایی و دلبر هم،تو را من ماه میگویم!
برای این منِ بی کس،دل آن ماه میگیرد؟!