-
Gharibe Gomnam
من این طمع نکنم کز تو کام برگیرممگر ببینمت از دور و گام برگیرم
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
ما همه فانی و بقا بس تو راست
ملک تعالی و تقدس تو راست
خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون
رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام تو -
@حامد-صباحی
ما همه فانی و بقا بس تو راست
ملک تعالی و تقدس تو راست
خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون
رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام توGharibe Gomnam
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنمداوری نیست که از وی بستاند دادم
-
Gharibe Gomnam
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنمداوری نیست که از وی بستاند دادم
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
مجوی از دل عامیان راستی
که از جست و جو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور -
@حامد-صباحی
مجوی از دل عامیان راستی
که از جست و جو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخورGharibe Gomnam
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیستنقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
-
Gharibe Gomnam
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیستنقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط Gharibe Gomnam انجام شده@حامد-صباحی
از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
زینب جان بفرما -
@حامد-صباحی
از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
زینب جان بفرمانوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نه جستم زندگانی را که گم کردم جوانی را
-
Gharibe Gomnam
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نه جستم زندگانی را که گم کردم جوانی را
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
اقا حامد بفرمایید -
Gharibe Gomnam
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نه جستم زندگانی را که گم کردم جوانی را
@Zeinab-Evazi
از این طرف که منم همچنان صفایی هستبه دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را -
@حامد-صباحی
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان رانوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من رسی، عاشقت شده است. -
Gharibe Gomnam
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من رسی، عاشقت شده است.@Zeinab-Evazi
تا کند لذت وصل تو فراموش مراهر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
نه خسروپرست و نه یزدانپرست
اگر پای گیری سر آید به دست
بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان -
@حامد-صباحی
نه خسروپرست و نه یزدانپرست
اگر پای گیری سر آید به دست
بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهاننوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد.
بختم ار یار شود، رختم از این جا ببرد. -
Gharibe Gomnam
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد.
بختم ار یار شود، رختم از این جا ببرد.@Zeinab-Evazi
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرتتا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی -
@حامد-صباحی
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهینوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست.
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند. -
Gharibe Gomnam
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست.
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند.@Zeinab-Evazi
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل استکه با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش
بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش
بگفت این چشم دیگر دارمش پیش -
@حامد-صباحی
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش
بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش
بگفت این چشم دیگر دارمش پیشGharibe Gomnam
حمید بعد شما میگه بعد زینب خانوم می گه بعد من بعد شما حمید هم الان اضافه میشه -
@حامد-صباحی
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش
بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش
بگفت این چشم دیگر دارمش پیشGharibe Gomnam
شرابِ بیغَش و ساقیِّ خوش دو دامِ رهندکه زیرکانِ جهان از کمندشان نَرَهَند