Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. غیر درسی
  4. ♥شعردانه♥
هرچی تودلته بریز بیرون۶
JuDiJ
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
♥شعردانه♥
banooB
درود آلایی های خوب راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم با احترام بانو پ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی] @دانش-آموزان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل
غیر درسی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
mriawM
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
غیر درسی
| گالری روح نواز🫀✨ |
AinoorA
سلااامممم هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون... بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه... بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن بعضیاشون غمگینن بعضیا بی حس و بی حالن بعضیا خیلیی شادن اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین.. دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @ریاضیا @تجربیا @انسانیا @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم) و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه منتظر عکس های زیباتون هستم
غیر درسی
نوشته های با ارزش
AmirbernosiA
درود به دوستان ؛) دیدم جای این تاپیک خالی بین بقیه تاپیکا بریم سر اصل مطلب! تو این تاپیک جملات ارزش مند بزرگان دنیا و حتی جملاتی که خودتون بهش میرسید رو میگین! همین صرفا هم فقط جمله قرار میدیم! اسپمو نقل قول خواهشا نباشه! کمی نظم داشته باشه ؛)
غیر درسی
و اما آخرین خوان از عمومی ها،عربی!
M.ShajarianM
سلام خسته نباشید عربی هم جهت هم خوانی تاپیکش رو زدم امید که از این آزمون با نتیجه ای خوب گذر کنیم
غیر درسی
پیرِ طوس
mr.vinyzoM
Topic thumbnail image
غیر درسی
قشنگ‌ترین تعریف
S.daniyal hosseinyS
بیاید بگید ببینم قشنگ‌ترین تعریفی که تاحالا یه شخصی ازتون کرده چی بوده؟ (امیدوارم تاپیکش پر از جملات جذابِ ذوق‌دار بشه) @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
موسیقی کده🎵
MmdasnM
از نظر من موسیقیای خوب و آروم میتونن خیلی رو تمرکز تاثیر بزارن موسیقی های خوبتون رو اینجا به اشتراک بزارید تا بقیه هم ازش لذت ببرن
غیر درسی
هم خوانی هویت
M.ShajarianM
درود بر شما این تاپیک رو به جهت مطالعه هویت زدم
غیر درسی
ساز کده 🎵🎸
Hamed.sH
تو این تایپک هر کی هر سازی رو که بلده اگه دوست داشت اجرا کنه و به اشتراک بزاره تا بتونیم ازش لذت ببریم 🪕🪗 من خودم به شخصا سه تار کار می کنم 🪕 @دانش-آموزان-آلاء
غیر درسی
انجمن انیمه ای :>
Michael VeyM
هاعیییییی به هممه برین تو chat gpt و یه عکس از خودتون رو آپلود کنین و زیرش بنویسین: restyle image in studio ghibli style keep all details بعدشم نتیجه رو بفرستین اینجا تا ببینیم هر کدوممون چه شکلییم @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
غیر درسی
سمیئویک اسید
mr.vinyzoM
سلام سلام سلام سلام Your browser does not support the audio element. از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم ایشالا که نترکیم صلوات.. ... اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم... سمدونی جالبی میشه.... اهاااا اهالی فن بفرمایید: @Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor @Zahra-HD @نویسنده-کوچولو @officer-k _k @آدمک @erfanyy @M-Shajarian @Hhh-Hh Hh @f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
غیر درسی
پز نیست سبک زندگیمه🫡
AinoorA
سلاام خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی‌، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید منتظرتون هستیم @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دوازدهم @یازدهم @دهم @تجربیا @ریاضیا @انسانیا @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
غیر درسی
آواز🎼🎧
M.ShajarianM
این تاپیک صرفا برای تجمیع قطعات ضبط شده ای هستش که در موسیقی کده و تودلی پراکنده ان و به توصیه یکی از دوستان تصمیم گرفتم با نهایت احترام به همه شما حضرات، تاپیک رو ایجاد کنم.. اگر دوست عزیزی هم صدای خوبشون رو خواستن به اشتراک بزارن، شایق ایم به شنیدن
غیر درسی
شارژ فرستادن چیکارش کنم؟
Fateme Sh 0F
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته حالا چیکارش کنم؟ تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
غیر درسی
کیمیاگر
M
Topic thumbnail image
غیر درسی
کاف‍ــه می‍ـــم♡
sandiiiiS
سلام به یاران ج‍ــان به %(#ff00ff)[ک‍ـــافه می‍ـــم] خوش اومدین.. توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[مت‍ــن های ادب‍ــی] بفرستین ما نمیتونستیم توی تاپیک شع‍ــردانه متن ادبی بفرستیم توی تاپیک خ‌ــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن همگی خوش اومدین.. %(#0000ff)[اسپم ممنوعه] و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن @M-an %(#7f7fff)[_________________________________] خب خب دعوت میکنم از : @خانوم @dlrm @اکالیپتوس @revival @گونش @Saahaar @sheyda-fkh @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
غیر درسی
صفحه آرایی_ورد
بابونــــهب
سلام روزتون بخیر. یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟ حتی هوش مصنوعی ممنون میشم اگه میدونید بگید @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-پزشکی
غیر درسی
کمک برای دور زدن محدودیت روزانه چت جی پی تی
Love FistL
سلام نیاز به کمک دارم آیا راهکاری دارین که بشه از Chat-gpt به طور نامحدود( پریمیوم) ولی رایگان استفاده کرد؟
غیر درسی

♥شعردانه♥

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده غیر درسی
9.3k دیدگاه‌ها 485 کاربران 374.2k بازدیدها 336 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • اهوراا آفلاین
    اهوراا آفلاین
    اهورا
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط اهورا انجام شده
    #7630

    efed62f0-cc14-4df6-b60d-456e909440ba-image.png

    Your browser does not support the audio element.

    متن :

    اهل کاشانم.
    روزگارم بد نیست.
    تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
    مادری دارم، بهتر از برگ درخت
    دوستانی، بهتر از آب روان.
    و خدایی که در این نزدیکی است:
    لای این شب‌بوها، پای آن کاج بلند.
    روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
    من مسلمانم.
    قبله‌ام یک گل سرخ.
    جانمازم چشمه، مهرم نور.
    دشت سجاده‌ی من.
    من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
    در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.
    سنگ از پشت نمازم پیداست:
    همه ذرات نمازم متبلور شده است
    من نمازم را وقتی می‌خوانم
    که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته‌ی سرو.
    من نمازم را، پی «تکبیره‌الاحرام» علف می‌خوانم،
    پی «قد قامت »موج.
    کعبه‌ام بر لب آب،
    کعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست.
    کعبه‌ام مثل نسیمی، می‌رود باغ به باغ، می‌رود شهر به شهر.
    «حجرالاسود» من روشنی باغچه است.
    اهل کاشانم.
    پیشه‌ام نقاشی است:
    گاه‌گاهی قفسی می‌سازم با رنگ، می‌فروشم به شما
    تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
    دل تنهایی‌تان تازه شود.
    چه خیالی، چه خیالی…می‌دانم
    پرده‌ام بی‌جان است.
    خوب می‌دانم، حوض نقاشی من بی‌ماهی است
    اهل کاشانم
    نسبم شاید برسد
    به گیاهی در هند، به سفالینه‌ای از خاک «سیلک»
    نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.
    پدرم پشت دو بار آمدن چلچله‌ها، پشت دو برف،
    پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،
    پدرم پشت زمان‌ها مرده است.
    پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود،
    مادرم بی‌خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد.
    پدرم وقتی مرد، پاسبان‌ها همه شاعر بودند.
    مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه می‌خواهی؟
    من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟
    پدرم نقاشی می‌کرد.
    تار هم می‌ساخت، تار هم می‌زد
    خط خوبی هم داشت.
    باغ ما در طرف سایه‌ی دانایی بود.
    باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،
    باغ ما نقطه‌ی برخورد نگاه و قفس و آینه بود.
    باغ ما شاید، قوسی از دایره‌ی سبز سعادت بود.
    میوه‌ی کال خدا را آن روز، می‌جویدم در خواب.
    آب بی‌فلسفه می‌خوردم
    توت بی‌دانش می‌چیدم
    تا اناری ترکی برمی‌داشت، دست فواره‌ی خواهش می‌شد.
    تا چلویی می‌خواند، سینه از ذوق شنیدن می‌سوخت.
    گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره می‌چسبانید.
    شوق می‌آمد، دست در گردن حس می‌انداخت.
    فکر، بازی می‌کرد.
    زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.
    زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود،
    یک بغل آزادی بود.
    زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود.
    طفل، پاورچین پاورچین دور شد کم کم در کوچه‌ی سنجاقک‌ها.
    بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
    دلم از غربت سنجاقک پر
    من به مهمانی دنیا رفتم:
    من به دشت اندوه،
    من به باغ عرفان،
    من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
    رفتم از پله‌ی مذهب بالا
    تا ته کوچه‌ی شک
    تا هوای خنک استغنا
    تا شب خیس محبت رفتم
    من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
    رفتم، رفتم تا زن،
    تا چراغ لذت
    تا سکوت خواهش
    تا صدای پر تنهایی.
    چیزھا دیدم در روی زمین:
    کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.
    قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد
    نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت
    من زنی را دیدم ،نور در ھاون می‌کوبید.
    ظھر در سفره آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود
    کاسه داغ محبت بود.
    من گدایی دیدم،
    در به در می‌رفت آواز چکاوک می‌خواست
    و سپوری که به یک پوسته خربزه می‌برد نماز.
    بره‌ای را دیدم، بادبادک می‌خورد.
    من الاغی دیدم، ینجه را می‌فھمید
    در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر.
    شاعری دیدم ھنگام خطاب، به گل سوسن می‌گفت: «شما»
    من کتابی دیدم، واژه‌ھایش ھمه از جنس بلور.
    کاغذی دیدم ، از جنس بھار.
    موزه‌ای دیدم دور از سبزه،
    مسجدی دور از آب.
    سر بالین فقیھی نومید، کوزه‌ای دیدم لبریز سؤال.
    قاطری دیدم بارش «انشا»
    اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال»
    عارفی دیدم بارش «تننا ھا یا ھو»
    من قطاری دیدم ، روشنایی می‌برد
    من قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین می‌رفت
    من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می‌رفت
    من قطاری دیدم تخم نیلوفر و آواز قناری می‌برد
    و ھواپیمایی، که در آن اوج ھزاران پایی
    خاک از شیشه آن پیدا بود:
    کاکل پوپک
    خال‌ھای پر پروانه
    عکس غوکی در حوض
    و عبور مگس از کوچه‌ی تنھایی.
    خواھش روشن یک گنجشک، وقتی از روی چناری به زمین می‌آید.
    و بلوغ خورشید
    و ھم آغوشی زیبای عروسک با صبح
    پله‌ھایی که به گُلخانه شھوت می‌رفت
    پله‌ھای که به سردابه الکل می‌رفت
    پله‌ھایی که به قانون فساد گل سرخ
    و به ادراک ریاضی حیات
    پله‌ھایی که به بام اشراق
    پله‌ھایی که به سکوی تجلی می‌رفت
    مادرم آن پایین
    استکان‌ھا را در خاطره شط می‌شست
    شھر پیدا بود:
    رویش ھندسی سیمان، آھن، سنگ
    سقف بی‌کفتر صدھا اتوبوس
    گل‌فروشی گل‌ھایش را می‌کرد حراج
    در میان دو درخت گل یاس شاعری تابی می‌بست
    پسری سنگ به دیوار دبستان می‌زد
    کودکی ھسته زردآلو را، روی سجاده بی‌رنگ پدر تف می‌کرد
    و بزی از خزر نقشه جغرافی آب می‌خورد
    بند رختی پیدا بود : سینه بندی بی‌تاب
    چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاری‌چی
    مردگاریچی در حسرت مرگ.
    عشق پیدا بود
    موج پیدا بود
    برف پیدابود دوستی پیدا بود
    کلمه پیدا بود
    آب پیدا بود عکس اشیا در آب
    سایه گاه خنک یاخته‌ھا در تَف خون
    سمت مرطوب حیات
    شرق اندوه نھاد بشری
    فصل ولگردی در کوچه زن
    بوی تنھایی در کوچه فصل
    دست تابستان یک بادبزن پیدا بود
    سفر دانه به گل
    سفر پیچک این خانه به آن خانه
    سفر ماه به حوض
    فوران گل حسرت از خاک
    ریزش تاک جوان از دیوار
    بارش شبنم روی پل خواب
    پرش شادی از خندق مرگ
    گذر حادثه از پشت کلام
    جنگ یک روزنه با خواھش نور
    جنگ یک پله با پای بلند خورشید
    جنگ تنھایی با یک آواز.
    جنگ زیبای گلابی‌ھا با خالی یک زنبیل
    جنگ خونین انار و دندان
    جنگ نازی‌ھا با ساقه‌ی ناز
    جنگ طوطی و فصاحت با ھم
    جنگ پیشانی با سردی مھر
    حمله‌ی کاشی مسجد به سجود
    حمله‌ی باد به معراج حباب صابون
    حمله‌ی لشکر پروانه به برنامه‌ی «دفع آفات»
    حمله‌ی دسته سنجاقک به صف کارگر «لوله کشی»
    حمله ھنگ سیاه قلم نی به حروف سربی
    حمله واژه به فک شاعر
    فتح یک قرن به دست یک شعر
    فتح یک باغ به دست یک سار
    فتح یک کوچه به دست دو سلام
    فتح یک شھر به دست سه چھار اسب سوار چوبی
    فتح یک عید به دست دو عروسک یک توپ
    قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظھر
    قتل یک قصه سر کوچه‌ی خواب
    قتل یک غصه به دستور سرود
    قتل مھتاب به فرمان نئون
    قتل یک بید به دست «دولت»
    قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ
    ھمه‌ی روی زمین پیدا بود:
    نظم در کوچه یونان می‌رفت
    جغد در باغ معلق می‌خواند
    باد در گردنه خیبر بافه‌ای
    از خس تاریخ به خاور می‌راند
    روی دریاچه آرام «نگین» قایقی گل می‌برد
    در بنارس سر ھر کوچه چراغی ابدی روشن بود
    مردمان را دیدم
    شھرھا را دیدم
    دشت‌ھا را کوھ‌ھا را دیدم
    آب را دیدم خاک را دیدم
    نور و ظلمت را دیدم
    و گیاھان را در نور، و گیاھان را در ظلمت
    دیدم
    جانور را در نور، جانور را در ظلمت دیدم
    و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم
    اھل کاشانم اما
    شھر من کاشان نیست
    شھر من گم شده است
    من با تاب، من با تب
    خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام
    من در این خانه به گم‌نامی نمناک علف نزدیکم
    من صدای نفس
    باغچه را می‌شنوم
    و صدای ظلمت را وقتی از برگی می‌ریزد
    و صدای سرفه روشنی از پشت درخت
    عطسه‌ی آب از ھر رخنه‌ی سنگ
    چک چک چلچله از سقف بھار
    و صدای صاف، باز و بسته شدن پنجره‌ی تنھایی
    و صدای پاک پوست انداختن مبھم عشق،
    متراکم شدن ذوق پریدن در بال
    و ترک خوردن خودداری روح
    من صدای قدم خواھش را می‌شنوم
    و صدای پای قانونی خون را در رگ
    ضربان سحر چاه کبوترھا
    تپش قلب شب آدینه
    جریان گل میخک در فکر
    شیھه‌ی پاک حقیقت از دور
    من صدای وزش ماده را می‌شنوم
    و صدای کفش ایمان را در کوچه شوق
    و صدای باران را روی پلکِ تر عشق
    روی موسیقی غمناک بلوغ
    روی آواز انارستان‌ھا.
    و صدای متلاشی شدن شیشه شادی در شب
    پاره پاره شدن کاغذ زیبایی
    پر و خالی شدن کاسه غربت از باد
    من به آغاز زمین نزدیکم
    نبض گل‌ھا را می‌گیرم
    آشنا ھستم با سرنوشتِ تر آب، عادت سبز درخت
    روح من در جھت تازه‌ی اشیا جاری است
    روح من کم سال است
    روح من گاھی از شوق سرفه‌اش می‌گیرد
    روح من بیکار است
    قطره‌ھای باران را، درز آجرھا را می‌شمارد
    روح من گاھی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
    من ندیدم دو صنوبر را با ھم دشمن
    من ندیدم بیدی سایه‌اش را
    بفروشد به زمین
    رایگان می‌بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
    ھر کجا برگی ھست شور من می شکفد
    بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سیلان بودن
    مثل بال حشره وزن سحر را می‌دانم
    مثل یک گلدان می‌دھم گوش به موسیقی روییدن
    مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم
    مثل یک میکده در مرز کسالت ھستم
    مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کشش‌ھای بلند ابدی
    تا بخواھی خورشید تا بخواھی پیوند تا بخواھی تکثیر
    من به سیبی خشنودم
    و به بوییدن یک بوته بابونه
    من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم
    و من نمی‌خندم اگر بادکنک می‌ترکد
    و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای، ماه را نصف می‌کند
    من صدای پر بلدرچین را می شناسم
    رنگ‌ھای شکم ھوبره را، اثر پای بز کوھی را
    خوب می‌دانم ریواس کجا می‌روید
    سار کی می‌آید، کبک کی می‌خواند، باز کی می‌میرد
    ماه در خواب بیابان چیست،
    مرگ در ساقه‌ی خواھش
    و تمشک لذت، زیر دندان ھمآغوشی
    زندگی رسم خوشایندی است
    زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
    پرشی دارد اندازه عشق
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه‌ی عادت از یاد من و تو برود
    زندگی جذبه دستی است که می‌چیند
    زندگی نوبر انجیر سیاه در دھان گس تابستان است
    زندگی بُعد درخت است به چشم حشره
    زندگی
    تجربه شب پره در تاریکی است
    زندگی حس غریبی است که یک مرغ مھاجر دارد
    زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می‌پیچد
    زندگی دیدن یک باغچه از شیشه‌ی مسدود ھواپیماست
    خبر رفتن موشک به فضا
    لمس تنهایی ماه
    فکر بوییدن گل در کره‌ای دیگر
    زندگی شستن یک بشقاب است
    زندگی یافتن سکه‌ی دھشاھی در جوی خیابان است
    زندگی مجذور آینه است
    زندگی گل به توان ابدیت
    زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
    زندگی ھندسه ساده و یکسان نفس‌ھاست
    ھر کجا ھستم باشم
    آسمان مال من است
    پنجره فکر ھوا عشق زمین مال من است
    چه اھمیت دارد
    گاه
    اگر می‌رویند
    قارچ‌ھای غربت ؟
    من نمی‌دانم که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
    و چرا در قفس ھیچ کسی کرکس نیست
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
    چشم‌ھا را باید شُست جور دیگر باید دید
    واژه‌ھا را باید شست
    واژه باید خود باد، واژه باید خود
    باران باشد
    چترھا را باید بست
    زیر باران باید رفت
    فکر را خاطره را زیر باران باید برد
    با ھمه مردم شھر زیر باران باید رفت
    دوست را زیر باران باید برد
    عشق را زیر باران باید جست
    زیر باران باید با زن خوابید
    زیر باران باید بازی کرد
    زیر باران باید چیز
    نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی
    زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است
    رخت‌ھا را بکنیم
    آب در یک قدمی است
    روشنی را بچشیم
    شب یک دھکده را وزن کنیم، خواب یک آھو را
    گرمی لانه لک لک را ادراک کنیم
    روی قانون چمن پا نگذاریم
    در موستان گره ذایقه را باز کنیم
    و دھان را بگشاییم اگر ماه درآمد
    و نگوییم که شب چیز بدی است
    و نگوییم که شب‌تاب ندارد خبر از بینش باغ
    و بیاریم سبد
    ببریم این ھمه سرخ این ھمه سبز
    صبح‌ھا نان و پنیرک بخوریم
    و بکاریم نھالی سر ھر پیچ کلام
    و بپاشیم میان دو ھجا تخم
    سکوت
    و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی‌آید
    و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست
    و کتابی که در آن یاخته‌ھا بی‌بعدند
    و نخواھیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
    و نخواھیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
    و بدانیم اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت
    و اگر خنج نبود لطمه
    می‌خورد به قانون درخت
    و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می‌گشت
    و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده پرواز دگرگون می‌شد
    و بدانیم که پیش از مرجان خلئی بود در اندیشه دریاھا
    و نپرسیم کجاییم
    بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را
    و نپرسیم که فواره اقبال کجاست
    و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است
    و نپرسیم پدرھای پدرھا چه نسیمی چه شبی داشته‌اند
    پشت سرنیست فضایی زنده
    پشت سر مرغ نمی‌خواند
    پشت سر باد نمی آید
    پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است
    پشت سر روی ھمه فرفره ھا خاک نشسته است
    پشت سر خستگی تاریخ است
    پشت سر خاطره‌ی موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد
    لب دریا برویم
    تور در آب بیندازیم
    و بگیریم طراوت را از آب
    ریگی از روی زمین برداریم
    وزن بودن را احساس کنیم
    بد نگوییم به مھتاب اگر تب داریم
    دیده‌ام گاھی در تب ماه می‌آید پایین
    می‌رسد دست به سقف ملکوت
    دیده‌ام سھره بھتر می‌خواند
    گاه زخمی که به پا داشته‌ام
    زیر و بم‌ھای زمین را به من آموخته است
    گاه در بستر بیماری من حجم گل چند برابر شده است
    و فزون تر شده است قطر نارنج شعاع فانوس
    و نترسیم از مرگ
    مرگ پایان کبوتر نیست
    مرگ وارونه یک زنجره نیست
    مرگ در ذھن اقاقی جاری است
    مرگ در آب و ھوای خوش اندیشه نشیمن دارد
    مرگ در ذات شب دھکده از صبح سخن می‌گوید
    مرگ با خوشه انگور می‌آید به دھان
    مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌خواند
    مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
    مرگ گاھی ریحان می‌چیند
    مرگ گاھی ودکا می‌نوشد
    گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد
    و ھمه می‌دانیم
    ریه ھای لذت پر اکسیژن مرگ است
    در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر ھای صدا می‌شنویم
    پرده را برداریم
    بگذاریم که احساس ھوایی بخورد
    بگذاریم بلوغ زیر ھر بوته که می‌خواھد بیتوته کند
    بگذاریم غریزه پی بازی برود
    کفش‌ھا را بکند و به دنبال فصول از سر گل‌ھا بپرد
    بگذاریم که تنھایی آواز بخواند
    چیز بنویسد
    به خیابان برود
    ساده باشیم
    ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت
    کار مانیست شناسایی راز گل سرخ
    کار ما شاید این است
    که در «افسون »گل سرخ شناور باشیم
    پشت دانایی اردو بزنیم
    دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
    صبح‌ھا وقتی خورشید در می‌آید متولد بشویم
    ھیجان‌ھا را پرواز دھیم
    روی ادراک، فضا، رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
    آسمان را بنشانیم میان دو ھجای ھستی
    ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
    بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
    نام را باز ستانیم از ابر
    از چنار از پشه از تابستان
    روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
    در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
    کار ما شاید این است
    که میان گل نیلوفر و قرن
    پی آواز حقیقت بدویم

    «شعر:سهراب سپهری»
    «صدا:خسرو شکیبایی»

    @First
    @miss-joker
    0-0ftm
    @Infinitie-A
    @Saghi-Mortazavi
    @Narjes-Hashemi
    zeinab dehghani
    Sharllot
    @f-seif-0
    @mitra-ism-rahmani
    amir ahmadi
    Kosar A003

    1.png

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    15
    • AnselA آفلاین
      AnselA آفلاین
      Ansel
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #7631

      ای که نزدیک تر از جانی و پنهان ز نگه
      هجر تو خوش ترم آید ز وصال دگران...

      اقبال لاهوری

      مَردُمان
      اهلِ عادت اند...

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      11
      • Hamid.sH آفلاین
        Hamid.sH آفلاین
        Hamid.s
        فارغ التحصیلان آلاء
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Hamid.s انجام شده
        #7632
        این پست پاک شده!
        1 پاسخ آخرین پاسخ
        0
        • -Dr_Ugger-- آفلاین
          -Dr_Ugger-- آفلاین
          -Dr_Ugger-
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #7633

          بر درخت زنده بی برگی چه غم؟!
          وای بر احوال برگ بی درخت...

          • م. سرشک

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          10
          • M.ShajarianM آفلاین
            M.ShajarianM آفلاین
            M.Shajarian
            تجربی
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #7634

            تو در منی و من در تو........
            خواب بر چشم ناید
            گر نبود شرح حال من دور از تو
            چون خزان تو بینُم، دوری تو ندانُم......

            فرهاد...........(گفتگوهای تنهایی)

            Farhad

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            9
            • SaghiaS آفلاین
              SaghiaS آفلاین
              Saghia
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #7635

              شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
              بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد

              شیوهٔ حور و پری گر چه لطیف است ولی
              خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد

              چشمهٔ چشمِ مرا ای گلِ خندان دریاب
              که به امّیدِ تو خوش آبِ روانی دارد

              گوی خوبی که بَرَد از تو؟ که خورشید آن جا
              نه سواریست که در دست عِنانی دارد

              دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
              آری آری سخنِ عشق نشانی دارد

              خَمِ ابرویِ تو در صنعتِ تیراندازی
              بُرده از دستِ هر آن کس که کمانی دارد

              در رَهِ عشق نشد کَس به یقین محرمِ راز
              هر کسی بر حَسَبِ فکر، گُمانی دارد

              با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
              هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

              مرغِ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
              هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

              مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش
              کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد

              /حافظ/

              -چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ...

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              12
              • _Biliifti__ آفلاین
                _Biliifti__ آفلاین
                _Biliifti_
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #7636

                خوشآ
                چِشمی،که خواند
                حرف دِل را..!

                لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم...

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                13
                • م آفلاین
                  م آفلاین
                  مِهردُخت
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #7637

                  ۲۰۲۲۰۹۱۲_۲۱۰۲۰۱.jpg

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  6
                  • AnselA آفلاین
                    AnselA آفلاین
                    Ansel
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #7638

                    از درد ترڪ خورده و از زخم ڪبودیم...
                    ڪوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم...

                    مَردُمان
                    اهلِ عادت اند...

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    8
                    • اهوراا آفلاین
                      اهوراا آفلاین
                      اهورا
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #7639

                      IMG_20220913_082833_045.jpg

                      گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
                      درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما...

                      🙂

                      1.png

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      10
                      • AnselA آفلاین
                        AnselA آفلاین
                        Ansel
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #7640

                        در جستجوی یار دل‌آزار کس نبود
                        این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم

                        رهی_معیری

                        مَردُمان
                        اهلِ عادت اند...

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        8
                        • M.ShajarianM آفلاین
                          M.ShajarianM آفلاین
                          M.Shajarian
                          تجربی
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #7641

                          ان که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟

                          #مولانا

                          Farhad

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          8
                          • 0-0ftm0 0-0ftm

                            نه تو می مانی و نه اندوه
                            و نه هیچ یک از مردم این آبادی
                            به حباب نگران لب یک رود قسم
                            و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
                            غصه هم خواهد رفت
                            آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
                            لحظه ها عریانند
                            به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
                            تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
                            تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
                            و اگر بغض کنی
                            آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
                            گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
                            بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
                            ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
                            ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
                            غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
                            تا خدا یک رگ گردن باقی ست
                            تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده...
                            @mitra-ism-rahmani جای شعرات زیادی خالیه🌱✨

                            _Mitra__ آفلاین
                            _Mitra__ آفلاین
                            _Mitra_
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #7642

                            ای فرستاده سلامم به سلامت باشی
                            غمم آن نیست که قادر به غرامت باشی

                            گل که دل زنده کند بوی وفایی دارد
                            تو مگر صاحب اعجاز و کرامت باشی

                            خانه ی دل نه چنان ریخته از هم که در او
                            سر فرود آری و مایل به اقامت باشی

                            دگرم وعده ی دیدار وفایی نکند
                            مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی

                            شبنم آویخت به گلبرگ که ای دامن چک
                            سزدت گر همه با اشک ندامت باشی

                            می کنم بخت بد خویش شریک گنهت
                            تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی

                            ای که هرگز نکند سایه فراموش تو را
                            یاد کردی به سلامم به سلامت باشی

                            • سایه

                            🦋 0-0ftm 🦋

                            میبینم آن شکفتن شادی را (:

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            9
                            • _Mitra__ آفلاین
                              _Mitra__ آفلاین
                              _Mitra_
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #7643

                              سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
                              علمی که ره به حق ننماید جهالت است

                              ☄ سعدی 💙

                              میبینم آن شکفتن شادی را (:

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              6
                              • -Dr_Ugger-- آفلاین
                                -Dr_Ugger-- آفلاین
                                -Dr_Ugger-
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #7644

                                ...بیا ساقی آن می که چون بنگریم
                                ز خون سیاووش یاد آوریم
                                به من ده که داغ دلم تازه شد
                                سر دردمندم پر آوازه شد
                                از آتش گذشتند با جان پاک
                                که پاکان از آتش ندارند باک
                                %(#ff0000)[ولیکن بدی چون کند داوری]
                                %(#ff0000)[ز نیکان همان طشت خون آوری...]

                                پ.ن: بخشی از ساقی نامه سایه.

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                8
                                • AnselA آفلاین
                                  AnselA آفلاین
                                  Ansel
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #7645

                                  چون یادِ تو می آرم

                                                 خود هیچ نمی مانم
                                  

                                  سعدی

                                  مَردُمان
                                  اهلِ عادت اند...

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  11
                                  • _Biliifti__ آفلاین
                                    _Biliifti__ آفلاین
                                    _Biliifti_
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #7646

                                    حدّی‌ست حُسن را
                                    و تو از حد گذشته‌ای...
                                    |سعدی|

                                    لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم...

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    9
                                    • S آفلاین
                                      S آفلاین
                                      Succinate
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #7647

                                      تاریکی پروازی،
                                      رویای بی آغازی ،
                                      بی موجی ، بی رنگی ،
                                      دریای هم آهنگی...!

                                      سهراب سپهری

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      5
                                      • S آفلاین
                                        S آفلاین
                                        Succinate
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #7648

                                        کجاست
                                        جای رسیدن و
                                        پهن کردن یک فرش و
                                        بی خیال نشستن ...

                                        سهراب سپهری

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        8
                                        • S آفلاین
                                          S آفلاین
                                          Succinate
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #7649

                                          گر چه منزل
                                          بس خطرناک است و
                                          مقصد بس بعید

                                          هیچ راهی نیست
                                          کان را نیست پایان، غم مخور

                                          حافظ

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          7
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 380
                                          • 381
                                          • 382
                                          • 383
                                          • 384
                                          • 465
                                          • 466
                                          • درون آمدن

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع