هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@0farzam0
عاااا
آهنگ مینویسی پس دلت رفته؟ -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Hhh Hh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
officer k
معنی گوگل ترنسلیت:
ازت متنفرم و دلم برات تنگ شدهمرسی=)))...
-
@نویسنده-کوچولو در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
officer k عذر میخوام ولی دیقا چی؟
چجوری توضیح بدم...
ببین
دیدی تو ذهنت باخودت حرف میزنی و اینا؟
حالا فکر کن همهش یکی دیگه رو مخاطب حرفات قرار بدی تو ذهنت -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عجبب
-
میدونستم فائزه از بچه های بینهایت خودمونه و احتمالا تو گروه هم بوده بشه
اعضای گروه که نشون داده نمیشه بخاطر همین یکی یکی چتا رو رفتم بالا تا تابستون 1401 به این امید که پی ویشو پیدا کنم بشینم باهاش حرف بزنم... میدونستم سین نمیخوره ولی اینم میدونستم که همه ی پیاما به دستش میرسه
رسیدم به یه اکانت که اسمش f,r بود... عکسای پروفایلش و اینکه اون عکسا جایی پخش نشده بودن نشون میداد پی وی خودشه ولی بیوش نه! بیو برای بعد شهادت بود معلوم بود.. نوشته بود "دختر گلم شهادتت مبارک"!
نمیدونستم برا چی و هنوزم نمیدونم چرا ولی بهش پیام دادم بدون اینکه منتظر جواب خاصی باشم یا هدفی داشته باشم. ولی گفتم... گفتم که تو گروه دنبال چی می گشتم و به اون اکانت رسیدم... نمیدونم چرا ولی حتی گفتم که حالم خوب نبود
منتظر جواب نبودم ولی تند تند ایتا رو چک می کردم ببینم سین زده یا نه تا اینکه الان دید بععله نوشته که گفته که من مادر شهیده فائزه رحیمی هستم!
بازنکردم هنوز چون واقعا نمیدونم باید الان چی بگم... چی بنویسم... چی جواب بدم!
اصلا چرا باید برا یه پیام ساده اینجوری تو جواب دادنش تردید داشته باشم؟1 -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
که اینطور
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از اتاق فرمان تماس گرفتن میگن دیگه بسه .....تموم کن خسته شدیم
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
#تنوع :))
-
میدونستم فائزه از بچه های بینهایت خودمونه و احتمالا تو گروه هم بوده بشه
اعضای گروه که نشون داده نمیشه بخاطر همین یکی یکی چتا رو رفتم بالا تا تابستون 1401 به این امید که پی ویشو پیدا کنم بشینم باهاش حرف بزنم... میدونستم سین نمیخوره ولی اینم میدونستم که همه ی پیاما به دستش میرسه
رسیدم به یه اکانت که اسمش f,r بود... عکسای پروفایلش و اینکه اون عکسا جایی پخش نشده بودن نشون میداد پی وی خودشه ولی بیوش نه! بیو برای بعد شهادت بود معلوم بود.. نوشته بود "دختر گلم شهادتت مبارک"!
نمیدونستم برا چی و هنوزم نمیدونم چرا ولی بهش پیام دادم بدون اینکه منتظر جواب خاصی باشم یا هدفی داشته باشم. ولی گفتم... گفتم که تو گروه دنبال چی می گشتم و به اون اکانت رسیدم... نمیدونم چرا ولی حتی گفتم که حالم خوب نبود
منتظر جواب نبودم ولی تند تند ایتا رو چک می کردم ببینم سین زده یا نه تا اینکه الان دید بععله نوشته که گفته که من مادر شهیده فائزه رحیمی هستم!
بازنکردم هنوز چون واقعا نمیدونم باید الان چی بگم... چی بنویسم... چی جواب بدم!
اصلا چرا باید برا یه پیام ساده اینجوری تو جواب دادنش تردید داشته باشم؟1 -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز درون آشفته و ظاهر چو کوهی استوار
رنجها اینگونه ما را سخت بار آوردهاند..شیدا صیادیپور.
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سبز نتواند شد از خجلت میانِ مردمان
هرکه آبِ زندگی چون خضر تنها میخورَدصائب تبریزی.
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما از این هستیِ دهروزه به جان آمدهایم
وای بر خضر که زندانیِ عمرِ ابد است!صائب تبریزی.
-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اندوهت را میان کلمات قراربده، سوگی که در خود نگه میداری، آنقدر در قلبت نجوا خواهد کرد ، که روزی تورا خواهد شکست.
- ویلیام شکسپیر
-
چقدرررر دلم میخواد انقدر بدوئم انقدر به خودم فشار بیارم که نفهمم کی از حال رفتم فقط حیف که ریسکش بیشتر از این حرفاس:///
بی حوصلگی
چیزی که ازش دور بودم
ولی امتحانا مثل یه سوهان روح افتادن به جونم و فقط بی حوصلگی رو تو کل تنم پخش میکنن