هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@mk-mahdi عید واسه منم استرسه ها
تا خرداد راهی نمیمونه و یعنی تا نهایی راهی نیست
ولی دعاش یادم اومد
حالم خوب شد
مثل یه شروع جدید
یهو همه چی عوض میشهنوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@_Narges امسال اصلا این چیزا معنی نداره، نه تابستون یعنی تابستون نه عید یعنی شروع نو و عید
اصلا هیچ کدوم از این مفاهیم دنیایی دیگه امسال معنی ندارن
-
@_Narges امسال اصلا این چیزا معنی نداره، نه تابستون یعنی تابستون نه عید یعنی شروع نو و عید
اصلا هیچ کدوم از این مفاهیم دنیایی دیگه امسال معنی ندارن
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان وقتشه بنظرم
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چرا من اینقد خوابمممم میاددد
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فردا درمانگاه...
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mk-mahdi تیکت بده بهت زنگ میزنن خانم ناصری
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چی میشه مانیتور ها هم وایرلس شن؟؟؟
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا فک نمیکردم منم ی روز اینو بگم
ولی دیگ هیچی قشنگ نیست -
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نویسنده-کوچولو از سیگما تازه اومدی بیرون
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سرم
درد می کنه
چشمام هم درد میکنه
ولی هی یاد امروز میفتم خندم میگیره
من هیچوقت سر کلاس خوابم نمیبرد
دوشنبه ها دوزنگ زیست داریم زنگ آخر بود زیست داشتیم زنگ قبلش امتحان شیمی داشتیم
بچه ها هی حرف میزدن خسته بودن
معلم داشت درس میداد
من همون طور که دستام روی چونه هام بود داشتم گوش میدادم یه لحظه حس کردم دیگه چشمام رو نمیتونم باز نگهدارم ردیف دومم میشینم
متاسفانه ۳ دقیقه چشمام همونطور دست به چونه بسته شد
بعد حس کردم کلاس سامان ناخودآگاه چشمام رو باز کردم دیدم معلم داره نگام میکنه لامصب خیلی بد بود
بعد بهم گفت قشنگ رفته بودید
ولی همون سه دقیقه احساس کردم بخش زیادی از سنگینی مغزم رو گرفت
یعنی ای کاش یه جا بود تو مدرسه فقط یه ربع برای زنگ آخر چشمامون رو می بستیم
چون تمام زنگ آخرهای ما درس تخصصیه
حالا زنگ اول ها چی داریم؟
دینی
هویت
سلامت -
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا بعضیا قدر نمیدونین
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ی نیگاه نمیکنین ماهم آدمیم
-
سرم
درد می کنه
چشمام هم درد میکنه
ولی هی یاد امروز میفتم خندم میگیره
من هیچوقت سر کلاس خوابم نمیبرد
دوشنبه ها دوزنگ زیست داریم زنگ آخر بود زیست داشتیم زنگ قبلش امتحان شیمی داشتیم
بچه ها هی حرف میزدن خسته بودن
معلم داشت درس میداد
من همون طور که دستام روی چونه هام بود داشتم گوش میدادم یه لحظه حس کردم دیگه چشمام رو نمیتونم باز نگهدارم ردیف دومم میشینم
متاسفانه ۳ دقیقه چشمام همونطور دست به چونه بسته شد
بعد حس کردم کلاس سامان ناخودآگاه چشمام رو باز کردم دیدم معلم داره نگام میکنه لامصب خیلی بد بود
بعد بهم گفت قشنگ رفته بودید
ولی همون سه دقیقه احساس کردم بخش زیادی از سنگینی مغزم رو گرفت
یعنی ای کاش یه جا بود تو مدرسه فقط یه ربع برای زنگ آخر چشمامون رو می بستیم
چون تمام زنگ آخرهای ما درس تخصصیه
حالا زنگ اول ها چی داریم؟
دینی
هویت
سلامتنوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam مگه مدرسه شما اتاق استراحت نداره؟؟؟
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی این وقتایی که واقعا خوابت میاد درحالی که چشمات با چوب کبریت هم باز نمیمونه یه خواب یه ربعه از صدتا خواب ۸ ساعته بیشتر میچسبه کلی هم خستگی رو میندازه
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوبی رو با بدی جواب میدین دمتون گرمه واقعا
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نویسنده-کوچولو من کردم
-
Gharibe Gomnam مگه مدرسه شما اتاق استراحت نداره؟؟؟
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط Gharibe Gomnam انجام شده@mr-vinyzo
نماز خونه و کتابخونه و بوفه داره اتاق استراحت نداره
مدرسه شما خارجیه -
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-vinyzo هی سیگما
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نویسنده-کوچولو
چیشدع