-
نقطه
دردی است در دلم که گر از پیشِ ابِ چشم
بردارم استین برود تا به دامنم(شعر از کی هست؟ شهریار؟ یا حافظ؟
)
-
jahad_121
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب را(اگه منظورت شعر قبلیه که گذاشتم از حافظ هست غزل صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد...)
نقطه
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی(اها خیلی ممنون
)
-
نقطه
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی(اها خیلی ممنون
)
-
Anzw 18
داغ بر سینه، ز تو، سینهفکاران هستند
غرض این است که در قصدِ تو، یاران هستند -
Anzw 18
نقش پردازان میسر نیست تصویرش کنند
ساده لوح آنان که می خواهند تسخیرش کنند -
Anzw 18
دست خالی رسیدهایم نجف
تو مدد کن تو، یا علی مددیغزل بوده این یک بیت ازش
-
نقطه
یا نمیباید ز آزادی زدن چون سرو لاف
یا گـره از بیبری در دل نمیباید گرفت -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@z-e
تو مپندار کز این در به ملامت بروم
دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم -
نقطه
مکن کاری که پا بر سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگـت آیو
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
تو وینی نامـهٔ خود ننگـت آیــونوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@z-e
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم؟ =)) -
نقطه
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم -
نقطه
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانهٔ مجنونِ به لیلی نرسیده -
یک بیابان، تشنگی میخواهم و شوق و جنون
قدرِ لب تر کردنی، ادراک میخواهم؛ که هست