-
در ضمن من یه سوال دارم چرا یه کتاب باید یه برنامه و الگوی کامل برای زندگی باشه ؟ کی اینو گفته؟ همه ی انسان ها ناقص اند و کتاب هم که منبعش انسانه مسلما نواقصی داره ،همه کتاب ها دارن ،اما هرکس از زاویه خودش به زندگی نگاه میکنه یکی مسلمانه. یکی مسیحی ،یکی یهودی یکیم ملحده ،قرار نیست همه شبیه هم فک کنن ،و اگر مسلمانی اینقد پایه های ایمانش ضعیف باشه که یه کتاب بتونه تفکرشو عوض کنه پس چرا کتاب میخونه اصن
-
دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین
-
دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین
@mahdis127 در کتابخانه رنگی گفته است:
دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین
متقابلا توصیه بنده هم به شما همین است
لینکی که دادم رو مطالعه بفرمایید
اگر تامل فرمودید و موثر واقع نشد بحث کردنمان فایده ای جز اتلاف وقت نخواهد داشت
راستی تابحال عبارات تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی رو از زبان امام خامنه ای شنیده اید؟
حتما شنیده اید ! مگر ممکن است این فریادهای دلسوزانه به گوش کسی نرسیده باشد؟!
دوست بزرگوار من ادعای حق بودن نمیکنم
اما حداقل اگر به قاعده ی دفع خطر احتمالی هم معتقد نیستید، کمی جستجو کنید
نه فقط پیرامون شخص فوق الذکر
راجع به تاثیری که یک اثر روی ناخودآگاه ذهنتان میگذارد مطالعه کنید
موفق باشید -
@mahdis127 در کتابخانه رنگی گفته است:
دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین
متقابلا توصیه بنده هم به شما همین است
لینکی که دادم رو مطالعه بفرمایید
اگر تامل فرمودید و موثر واقع نشد بحث کردنمان فایده ای جز اتلاف وقت نخواهد داشت
راستی تابحال عبارات تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی رو از زبان امام خامنه ای شنیده اید؟
حتما شنیده اید ! مگر ممکن است این فریادهای دلسوزانه به گوش کسی نرسیده باشد؟!
دوست بزرگوار من ادعای حق بودن نمیکنم
اما حداقل اگر به قاعده ی دفع خطر احتمالی هم معتقد نیستید، کمی جستجو کنید
نه فقط پیرامون شخص فوق الذکر
راجع به تاثیری که یک اثر روی ناخودآگاه ذهنتان میگذارد مطالعه کنید
موفق باشید -
داشتم تو کتابخونه وبلاگم قدم میزدم به یه کتابی برخوردم
نمیدونم قبلا اینجا معرفی کردم یا نه
کتابمن یک گوساله ام
اگر میخواهید نکتهها، عقدهها، دغدغههای فکری و ذهنی، اجتماعی و سیاسی بشر امروز را به این کمیکها بچسبانید، عمیقا در اشتباهید و دقیقا شما نیز مانند یک گوساله عمل کردهاید.این کتاب هذیانها و خزعبلات یک گوساله است که مجموعهی پرت و پلاهای پدربزرگش را که مدام عرق ینجه میخورد و دمدمای غروب آفتاب آروغ میزند و یونجه نشخوار میکند به خورد ما داده است. !!!
خلاصه اینکه کتاب جالبیه بخونیدش :
بریده هایی از کتاب :-
گاوی که بفهمه دیگه گاو نیست !
دردسرها همیشه از همین جا شروع می شود ! -
آنها به مزرعه دارها سواری می دهند ... پس زنده می مانند .
یادت باشد ...راز زنده ماندن در مزرعه این است...
(پ.ن: زنده ماندن نه زندگی کردن ) -
وقتی از گوسفندها کمک می خوای ،
به جای نجات ِ بیشتر ، ممکنه موجب هلاکت بشن . -
بابا بزرگ یه بار گفتید اگه یک بار بفهمی دیگه
نمی تونی نفهمی ! این دقیقا یعنی چی ؟ -
هیچ وقت حماقت هایت رو با کلمه ی حداقل توجیه نکن !
-
-
سلام دوستان عزیز امروز هم با یه کتاب دیگه در خدمتون هستیم اسم این کتاب بینوایان هست
شخصیت های مختلفی در این کتاب وجود داره که اصلی ترین اونا ژان والژان هست
با استفاده از لینک زیر میتونید بخشی از کتاب رو دانلود کنید
دانلود بخشی از کتاب ( جلد اول ) [کیفیت پایینه] : http://s9.picofile.com/file/8319192592/بینوایان_جلد_01.pdf.html
دانلود کل کتاب : دانلود
کتاب صوتی بینوایان :
رمز فایل صوتی :www.download.irمنبع : سایت دانلود
-
ژولیت: %(#ff0808)[نمیخوام] تورو اینجا ببینن.
رومئو: من توی %(#ff0808)[تاریکی] شب در امانم.
اگه دوستم نداری بذار پیدام کنن. ترجیح میدم %(#ff0808)[نفرت] اونا به زندگی من پایان بده تا اینکه بدون %(#ff0808)[عشق] تو زندگی کنم.ژولیت: کی به %(#ff0808)[تو] گفته که میتونی منو اینجا پیدا کنی؟
رومئو: عشق منو وادار به این کار کرده.
عشق نصیحتم کرد و من چشمام رو بهش دادم. درسته که من %(#ff0808)[ناخدا] نیستم ولی اگه تو، %(#ff0808)[ساحل] دورترین دریا هم بودی برای بهدست آوردن چنین %(#ff0808)[پاداشی] حتما به دوردستها سفر میکردم.%(#0088ff)[#ویلیام_شکسپیر]
%(#0088ff)[#رومئو_و_ژولیت] -
مردم عادت کرده اند %(#ff0000)[انتقاد] کنند. خوبیها را نمیتوانند ببینند.
ماجرای مردی را شنیدم که از همسرش خواست برایش دو تخم مرغ بپزد، اما یکی را نیمرو و دیگری را آب پز کند. زن نیز همین کار را کرد. مرد وقتی تخم مرغها را دید، سرش را تکان داد.
زن پرسید: "دیگر چه اشتباهی کرده ام؟ این دقیقا همان چیزی است که خودت خواستی."
مرد گفت: "می دانستم این اتفاق می افتد. تو %(#ff0000)[تخم مرغ] اشتباهی را نیمرو کردی."
برخی از مردم آنقدر انتقادی فکر میکنند که هر کاری هم برایشان بکنید، راضی نمیشوند.
%(#0099ff)[#جوئل_اوستین]
%(#0099ff)[#هر_روز_پنجشنبه_است] -
- آنگاه مرد سخن وری گفت با ما از آزادی سخن بگو.
و او پاسخ داد:
در دروازه ی شهر و در کنارِ آتشِ اجاق تان دیده ام که خود را به خاک می اندازید و آزادیِ خود را می پرستید، همچنان که بردگان در برابرِ فرمانروا خم می شوند و او را ستایش می کنند، با آن که بر دستِ او کشته می شوند.
آری، در باغِ معبد و در سایه ی برج دیده ام که آزادترین کسان در میانِ شما آزادی خود را مانندِ یوغی به گردن و مانندِ دست بندی به دست دارند. و از دلم خون می ریزد؛ زیرا که شما فقط آنگاه می توانید آزاد باشید که حتی آرزو کردنِ آزادی را هم بندی بر دست و پای خود ببینید، و هنگامی که دیگر از آزادی همچون هدف و غایت سخن نگویید.
شما آنگاه به راستی آزادید که گرچه روزهاتان فارغ از نگرانی و شب هاتان عاری از اندوه نباشند، چون این چیزها زندگی را بر شما تنگ کنند، از میانِ آن ها برهنه و وارسته فراتر بروید.
اما چه گونه باید از روزها و شب های خود فراتر بروید، مگر با شکستنِ زنجیری که در بامدادِ هشیاریِ خود بر گردِ ساعتِ نیمروزِ خود بسته اید؟
به راستی، آن چیزی که شما نامش را آزادی گذاشته اید سنگین ترینِ این زنجیرهاست، اگر چه حلقه های آن در آفتاب بدرخشند و چشم تان را خیره کنند.
مگر آن چیزهایی که باید دور بیندازید تا آزاد شوید، پاره های وجودِ شما نیستند؟
اگر قانونِ ستم گرانه ای ست که می خواهید از میانش بردارید، آن قانون را به دستِ خود بر پیشانی نوشته اید. این نوشته با سوزاندنِ کتاب های قانون پاک نمی شود، یا با شستنِ پیشانیِ داوران تان، اگر چه دریا را بر سرِ آن ها بریزید.
و اگر فرمانروای خودکامه ای ست که می خواهید از تخت سرنگونش کنید، نخست آن تختی را که در درونِ شما دارد از میان ببرید. زیرا چه گونه خودکامه ای می تواند بر آزادگان و سرفرازان فرمان براند، مگر با خودکامگیِ سرشته در آزادیِ آن ها و با سرافکندگیِ همراه با سرفرازیِ آنها؟
و گر ترسی ست که می خواهید از دل برانید، جای آن ترس در دلِ شماست، نه در دستِ کسی که از او می ترسید.
به راستی در درونِ شماست که همه ی چیزها مدام دست به گردنِ یکدیگر دارند و پیش می روند — آنچه او را می خواهید و آنچه از او می ترسید، آنچه شما را از خود می راند و آنچه شما را به خود می کشد، آنچه در پی اش می گردید و آنچه از او می گریزید. این چیزها در درونِ شما در گردش اند، مانندِ روشنی ها و سایه ها که به هم پیوسته اند.
و هنگامی که سایه ای محو می شود و دیگر نیست، آن روشنی که بر جا می ماند سایه ی روشنیِ دیگری ست. و بر این سان آزادیِ شما هنگامی که زنجیرِ خود را از دست می نهد، باز خود زنجیرِ آزادیِ بزرگتری می گردد.
- آنگاه مرد سخن وری گفت با ما از آزادی سخن بگو.
-
۲۵۰۰ سال پیش مردی به نام “سان تزو” تصمیم میگیرد تمام تعالیم جنگی اش را مکتوب کند. او کتابی مینویسد و به پادشاه وقت پیشکش میکند و نام اش را “هنر جنگ” مینامد و این کتاب تبدیل به کتاب شماره یک تاریخی در حوزه جنگاوری دنیا میشود که حتی در حوزه موفقیت, کسب و کار و تجارت نیز بسط داده میشود . کتاب هنر جنگ یک کتاب کوچک و ساده با ۱۳ فصل است. در هر فصلی استراتژی و تاکتیک های جنگی گنجانده شده است که باید فرمانده نیروی زمینی از آن پیروی کند تا بر دشمن پیروز شود. این کتاب برای اولین بار از چینی به فرانسوی ترجمه شد و سپس توجه فرماندهان انگلیسی را جلب کرد و در سال ۱۹۰۵ به انگلیسی نیز ترجمه شد. سان تزو معتقد بود جنگ باعث ضرر اقتصادی میشود و حد الامکان نباید وارد جنگ شد مگر برای پیروزی و به گفته خودش ” پادشاهی که در ۱۰۰ جنگ ۱۰۰ بار پیروز شده کاری مضحک انجام داده. هر فرماندهی باید قبل ازینکه دشمن برایش تهدیدی به حساب بیاید نابودش کند .
کتاب تاریخی Art Of War علارغم نامش توانست قشر وسیعی از خوانندگان را به خود اختصاص دهد. اگر از معرفی در سریال های تلوزیونی بگذریم این کتاب یکی از کتاب های کارآفرینان و تاجران بزرگ دنیا است. این کتاب حاوی استراتژی هایی برای پیروزی است؛ پیروزی در هر جایی. پیروزی فقط مختص به جنگ های انسانی نیست. در هر عرصه ای از زندگی باید پیروز باشیم؛ زندگی, ورزش, درس ,تجارت و … این کتاب اصول پیروزی را می آموزد. این کتاب چنان اصول حرفه ای و دقیقی در خود دارد که سخنگوی سازمان دفاع آمریکا در ایراد هایش درباره چگونگی دفاع از کشورشان از “سان تزو” و کتاب هنر جنگ نقل قول میکند. اولین آموزه از ۱۳ آموزه ی سان تزو : “اگر چیزی را میخواهید بدست آورید و آن چیز برای شما ارزش زیادی دارد؛ هرگز بر رویش ریسک نکنید.فقط زمانی حرکت کنید که مطمئن هستید پیروز میشوید, این یک استراتژی جنگی است؛ اما نه فقط در میدان جنگ. شما اگر بدست اوردن مقام اول در رشته ورزشی شطرنج برایتان اهمیت و ارزش زیادی دارد . باید از این اصل پیروی کنید و ریسک نکنید؛ شما باید تمام تلاشتان را برای بدست آوردن آنچه پیروزی مینامید بکنید و به امید روبرو شدن با یک حریف ضعیف وارد مسابقه نباشید. شما نباید ریسک کنید؛ باید مطمئن و برای پیروزی وارد رقابت شوید. برای مثال در آخرین اصل سان تزو به جاسوسان جنگی می پردازد و به شما میگوید به جای صرف انرژی ،زمان و هزینه هنگفت برای بدست آوردن پیروزی بهتر است از جاسوسان جنگی استفاده کنید. در زندگی جاسوسان جنگی کارایی چندانی ندارند اما شما میتوانید قبل از اینکه وارد کسب و کاری شوید و تجارت خودتان را شروع کنید؛ تا میتوانید اطلاعات جمع آوری کنید و بعد وارد کار شوید تا هزینه آزمون خطا و انرژی و … بیهوده تلف نشود.
-
تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
.
.
.
#بنویس تا اتفاق بیفتد
#نوشته ی هنریت کلاوسر
#موفقیت -
تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
.
.
.
#بنویس تا اتفاق بیفتد
#نوشته ی هنریت کلاوسر
#موفقیت@marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:
تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
.
.
.
#بنویس تا اتفاق بیفتد
#نوشته ی هنریت کلاوسر
#موفقیتمن دارم میخونم کتابشو
منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده -
@marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:
تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
.
.
.
#بنویس تا اتفاق بیفتد
#نوشته ی هنریت کلاوسر
#موفقیتمن دارم میخونم کتابشو
منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده -
- نسیم خنک و مطبوعی میوزید. قایق سبک روبروی آب پیش میرفت. پیرمرد داشت به ماهی نگاه میکرد. بعضی از امیدهایی را که از دست داده بود به خاطرش آمدند. بخود گفت:
اینکه آدم امیدش را از دست بدهد، خیلی مسخره است. وانگهی معتقدم که بطور اصل نا امید شدن نوعی گناه محسوب میشود. بعد با خود اندیشید:
تو ماهی را به این دلیل کشتی تا خودت زنده بمانی و به دیگران برای زندگی کردن غذا برسانی. تو آنرا بخاطر اینکه تشویق بشوی، ماهیگیری کرده باشی کشتی. تو اورا هنگامیکه زنده بود و حتی پس از آن دوست میداشتی. پس اگر اورا دوست داشتی، کار تو گناه محسوب نمیشود. شاید چیزی بالاتر از آن باشد. سپس با صدای بلند گفت:
پیرمرد…تو داری زیاد فکر میکنی. اما بهر حال تو از کشتن ماهی لذت بردی. زندگی تو به وجود ماهیهای دیگر بستگی دارد. او زیباترین و پاکترین موجودی است که هرگز هراسناک نیست. پیرمرد با صدای بلند به حرف خودش ادامه داد:
من اورا بخاطر دفاع از خودم کشتم. خیلی هم خوب اورا کشتم. وانگهی بنحوی همه یکدیگر را میکشند. همین صید ماهی بدلیل ادامه زندگی، یکنوع خودکشی بحساب میآید...!
#پیرمرد و دریا
#ارنست همینگوی - نسیم خنک و مطبوعی میوزید. قایق سبک روبروی آب پیش میرفت. پیرمرد داشت به ماهی نگاه میکرد. بعضی از امیدهایی را که از دست داده بود به خاطرش آمدند. بخود گفت:
-
+%(#ff0000)[+]
خوزه آرکادیو، ناگهان لبه برگردان های کت او را چسبیده و از زمین بلند کرد و صورت او را در مقابل صورت خودش گرفت و گفت: این کار را برای این انجام دادم که ترجیح میدهم جسم زنده ی تو را با خودم به این طرف و آن طرف بکشم، نه جسد مرده ات را..#صدسال تنهایی
#گابریل_گارسیا_مارکز -
- دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.
%(#ff0000)[#مردی بنام اوه]
%(#ff0000)[#فردریک بکمن]
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري
داني که رسيدن هنر گام زمان است
تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي
بنگر که زخون تو به هر گام نشان است
آبي که برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
باشد که يکي هم به نشاني بنشيند
بس تير که در چله اين کهنه کمان است
از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دريغا که در اين بازي خونين
بازيچه ايام دل آدميان است
دل برگذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي ست درين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چه قدر فاصله دست و زبان است
خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من مي کنم افشردن جان است
از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود
گنجي ست که اندر قدم راهروان است
-هوشنگ ابتهاج (سایه)
الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
@Infinitie-A
@ramses-kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
@مجتبی-ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
@Mehrsa-14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان @تجربیا @تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن
حالا دوستان از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین️ ، بامزه ، تلخ ،دوران مدرسه ، دوران دانشگاه ،
از سوتی هاتون و از خاطرات با دوستانون و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا @dlrm @پشمک @اکالیپتوس
@marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ @ایهام @Saahaar @گونش
@Milad91 @Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه.....
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️
[image: 1686940882701-img_-_.jpg]
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️