Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کتابخانه رنگی
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کتابخانه رنگی

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
415 دیدگاه‌ها 99 کاربران 18.6k بازدیدها 100 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • یه کنکوریی آفلاین
    یه کنکوریی آفلاین
    یه کنکوری
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #152

    دلم نیومد این قسمتش رو هم نقل نکنم : )

    خداوند، پیامبران را برای رساندن انسانها به زندگی پاک و پرفروغی که حیات طیبه نامیده، به سوی آنها فرستاد. از این رو دعوت پیامبر را فراخوانی به زندگی معرفی کرده است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم ؛اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى‏خواند که شما را حیات مى‏بخشد»(انفال/۲۴).

    دست یابی به این زندگی، در گرو تکاپو و سفر روح به سوی خداوند است. در این سفر انسان زائر اصل خویش است و خود را در اوج شکوفائی، ظرفیت های برای خدائی شدن و خدای بودن مشاهده کرده، به وجد می آید.

    تو در آنجا عشق و شادمانی و لذتی را تجربه می کنی که اکنون تحمل آزمودن آن را نداری.

    کوئیلو برای جهان های تشنه ای معنویت و سیر به سوی خداوند، دنیایی را می گشاید که در تخیل و توهم آنها تحقق دارد. او به جای سیر واقعی و حرکت ایجاد کردن در انسان ها آنها را در همان جای که هستند، با پردازش جهانی با شکوه و پر رمز و راز به هیجان وا می دارد؛ جهان نامرئی و نیروهای جادوئی که شور و اشتیاق به زندگی را بر انگیخته و انگیزه ای برای زیستن به او می دهند. او سفرهای تخیلی رمان هایش را نه به عنوان نمونه ای از یک سیر معنوی بلکه جایگزین سیر حقیقی مردم می کند.

    هیچ کس با خواندن آثار کوئیلو نمی تواند گامی به سوی خداوند بر دارد. وی با بکارگیری زبان ساده، نمادین و پر از ابهامش تخیل و قوه ی وهم خوانندگان را به کار می گیرد، تا آنها نیز در آفرینش اثر شریک شده، معانی مأنوس و مطلوب خویش را در کلمه های و جمله های چند پهلو و پر از نماد او بخوانند.

    به همین علت او توانسته است مخاطبینی را در فرهنگ های بسیار گوناگون به پای نوشته های خویش دعوت کند. صد البته که این هنر بزرگی است؛ اما در بیان حقیقت و آموزش معنویت فریبی هنرمندانه و چیره دستانه ای به شمار می آید.

    دیگر این که کوئیلو نه تنها افراد را به سوی عرفان نمی تواند راهنمای نماید، بلکه خوانندگان آثار او حتی نمی توانند زندگی خود را تغییر دهند، زیرا او اصلاً چنین پیشنهادی طرح نمی کند.

    وی می گوید: عادی باشید و در همین عادی بودن راز زندگی را بجوید. او می کوشد از لحظات زندگی حتی ساعات افسردگی و پریشانی شاهدی دلربا بسازد و سر خوشی موهمی جایگزین رنج هایی سازد که اگر با استفاده از داروهای مخدر و توهم زا یا مشروبات همراه شود، بهتر نتیجه می دهد. حداکثر تحولی که وی برای زندگی پیشنهاد می کند این است که در برابر دیگران بایستید و کاری که دوست دارید انجام دهید، از خطا کردن، سرزنش شدن، گناه و آبروریزی نهراسید.

    مطلب دیگری که به عنوان نقد می شود مطرح کرد بحث آرامش و شادمانی است. کوئیلو خدایی خطاکار را باور دارد که با وجود او آسوده تر با ناملایمات زندگی و گناه کاری خود کنار می آید؛ در حالی که شناختن خدای کامل و حکیم بسیار آرامش بخش تر و در رنج های زندگی گوارا کننده تر است.

    اگر همه ناملایمات با برنامه ای حکیمانه و در تدبیر پروردگاری دانا و مهربان شناخته شود، همواره در پی آنها رشدی، توفیقی، یا شادکامی و سروری خواهد بود.

    نکته ی دیگر این که وی اساساً با شکافی که میان خرد و ایمان ایجاد می کند، یا کنار گذاشتن زندگی در جهان دیگر، خداشناسی ناموجه، هوس محوری و سایر نقدهای طرح شده، برای افراد معمولی در زندگی و عمل اگر به سخنان او اعتماد کنند بحران هایی رفتاری، معرفتی ایجاد می کند.

    کوئیلو کتاب های گوناگونی نوشته شده است، و سبک خاصی دارد و قلم قوی ناگفته نماند که کتاب های او بسیار جذاب مینماید آثار او طرفداران زیادی در دنیا دارد و کتاب هایش به زبانهای زیادیی ترجمه میشود منظور ما از درج این مقاله اینست که اگر با یکی از آن کتاب ها مواجه شدید و نظر شما را به خود جلب کرد آگاه باشید که آنچه در دست دارید نمیتواند یک برنامه وو الگوی کامل برای شما باشد

    چون او ذهن مخاطب را با دنیایی ناشناخته درگیر میکند او به خوبی از زبان قصه برای القای باور خود به مخاطب بهره میبرد.

    نکته ای که باید همه بدانیم این است که اگر میخواهیم وارد دنیای مطالعه شویم باید با یک دید منطقی وارد شویم و نقادانه یک اثر را مورد مطالعه قرار دهیم نه اینکه از هر اثری که در دست میگیریم متأثر شویم .

    باور کوئیلو با توجه به تجربه هایی که در زندگی خود داشته نمیتواند الگوی سالمی باشد برای کسی که در مکتب اسلام پرورش یافته است و مبانی ای دقیق و منطبق با عقل برای خود دارد ضمن اینکه باید یادآور شد که بنده با گذاشتن این پست به هیچ عنوان قصد توهین به دوستداران عقاید پائولو کوئیلو نداشتم. بلکه در اینجا تنها هدف شناختن هرچه بهتر یکی از طرز فکرهایی است که ممکن است ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.

    http://www.dandan88.blogfa.com/post-238.aspx

    والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
    #طلب_حلالیت

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    1
    • یه کنکوریی آفلاین
      یه کنکوریی آفلاین
      یه کنکوری
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط یه کنکوری انجام شده
      #153

      دانش-آموزان-آلاء فارغ-التحصیلان-آلاء خیرین-کوچک-دریا-دل ادمین :لطفا دو پست اخیر رو مطالعه بفرمایید☝

      گام های سلوک

      0_1516822268386_555.jpeg

      پویش مطالعاتی روشنا گام های سلوک

      کتاب ((گام های سلوک:چهل گام در خود سازی)) نوشته حسن قدوسی زاده ، در بردارنده چهل دستور و توصیه اخلاقی مختصر و مفید برای تهذیب نفس و خود سازی است که برای مخاطب جوان به ویژه قشر دانشجو تدوین شده است ، این کتاب که پنجمین دفتر از مجموعه کتابهای اخلاقی دفتر نشر معارف با نام ((دفاتر ملکوتی))است می توانید به عنوان مقدمه ای بر تربیت اخلاقی و راهیابی به ابتدای سیر و سلوک حقیقی به شما آید. منبع

      پشت جلد کتاب درج شده: پویش مطالعاتی روشنا برای ترویج فرهنگ کتابخوانی، درحرکتی مردمی و با همیاری مولف ، ناشر ، مراکزپخش و کتابفروشان با صرف نظر نمودن از حقوق مادی و کاهش قیمت از 10000 به 6000 تومان این کتاب را به مردم گرامیمان تقدیم میکند. شما هم می توانید به این بپیوندید#کناب_هدیه_بدهیم

      تشکر از کاربر محترم @Ata1214 بابت معرفی کتاب

      والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
      #طلب_حلالیت

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      1
      • یه کنکوریی یه کنکوری

        سلام 🙂
        چند وقت پیش دیدم یکی از دوستان کتابی از پائولو کوئیلو معرفی کرده
        اومدم توضیح بدم دیدم اسپمه
        تقریبا داشتم فراموشش میکردم که با یه پست دیگه مواجه شدم
        وبه اونجا هم ختم نشد!
        دیگه به نظرم سکوت جایز نیست
        دوستان خوبم بخونید 👇

        پائولو کوئیلو خود با بحران معنوی بر خورد کرده، و با آن دست و پنجه نرم نموده است. پاسخ مناسبی که او برای بحران در نظر گرفت، رجوع به مواد مخدر، سحر، جادو و مشروبات الکلی بود.

        کوئیلو اقرار می کند به مواد روان گردان، مساکلین و حتی ماری جوانا و هر چیزی که می یافته، می شتافته است، در این کار نیز راه افراط را برمی گزیده.

        بهتر است بیشتر با شخصیت او آشنا شویم:

        او تا به حال سه ازدواج ناموفق را در کارنامه ی خود ثبت کرده است. در کارنامه او تجربه ی فرقه های همچون کریشنا، بودا، هندو، و حتی بی دینی و الحاد به چشم می خورد.

        کوئیلو مدال دیگری بر سینه دارد، و آن این که او به هیچ چیز در جهان اطمینان ندارد.

        او که از مواد مخدر نصیب ها برده است، با طرح مسئله ی سحر و جادو به مصاف با رنج های معنوی بشر می رود. به زعم وی، اگر بُعد جادو و سحر آمیزی به زندگی اضافه کنیم، مشکل ارزش و معنای زندگی حل شده، شور و نشاط به زندگی پوچ غم زدگان تمدن غرب باز می گردد.

        پیشینه ی اخلاقی و اجتماعی ایشان نیز بسیار منفی و تاریک است. وی در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن نقش ایفا می کرد. یک کتابی را که داستان های ضد اخلاقی بود، به نام «کرینگ ها» را منتشر کرد. این کتاب بقدری برای افراد مُضر بود که دولت برزیل آن را به حال فرهنگ عمومی مردم مضر دانسته و کوئیلو را به خاطر آن زندانی نمود.

        شخصیت او را از دیگر نوشته هایش نیز می توان دریافت. چرا که شخصیت او در نوشته هایش باز تاب گشته است. به طور نمونه در کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد؛ اذعان می کند که این کتاب را در بیمارستان روانی که در برزیل بستری بوده است، به نگارش در آورده است. کوئیلو که اقدام به خودکشی در اعمال او دیده شده و سه بار توسط والدینش در بیمارستان روانی بستری شده است، باید کتاب «ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد» را بنویسد.

        ادامه ی متن بالا رو در وبلاگ دندانپزشکی 88 مشاهده بفرمایید

        و همچنین توجهتون رو به این مطلب جلب میکنم: کیمیاگر ؛ جلد دوم انجیل شیطان پرستی ،پائولو کوئیلو

        فریب ظاهر زیبای هر چیزی رو نخوریم و به احترام خودمان هر کتابی نخوانیم
        از وقتی که گذاشتید سپاسگزارم : )

        MahDsM آفلاین
        MahDsM آفلاین
        MahDs
        رتبه های آلاخونه
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #154

        یه کنکوری کتاب ورونیکا رو فک کنم من خودم معرفی کردم اینجا ،هرچند که من نمیدونم سندیت حرفای شما درباره پائولو کوئیلو چقدره اما اگرهم درست باشه ، با خوندن یک کتاب کسی گول نمی خوره در ضمن ،اینکه ما عقیده یا سبک زندگی کسی رو تایید نمی کنیم دلیل نمیشه که کارش غلط باشه مثلا هیتلر همه زندگیش گیاه خوار بوده به هیچ زنی خیانت نکرده و تنها چند روز قبل از مرگش ازدواج کرده انسان منظم ،دقیق و وفاداری بوده ولی میلیون ها ادمو کشته ، تا وقتی کفش های اون ادمو نپوشید نمیدونید اون تو چه شرایطی زندگی کرده ، و یه نکته دیگه ادم تا نخواد تحت تاثیر تفکری قرار نمیگیره ،من خیلی از کتابای کوئیلو رو خوندم ولی هنوز بی دین نشدم ، هرکتابی یک زندگیو روایت میکنه دلیل نمیشه ما هرکتابی که میخونیم عقاید نویسندش تو چارچوب فکری خودمون باشه ،میخونیم که بشناسیم تفاوتا رو میخونیم که اگاه باشیم

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        1
        • MahDsM آفلاین
          MahDsM آفلاین
          MahDs
          رتبه های آلاخونه
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #155

          در ضمن من یه سوال دارم چرا یه کتاب باید یه برنامه و الگوی کامل برای زندگی باشه ؟ کی اینو گفته؟ همه ی انسان ها ناقص اند و کتاب هم که منبعش انسانه مسلما نواقصی داره ،همه کتاب ها دارن ،اما هرکس از زاویه خودش به زندگی نگاه میکنه یکی مسلمانه. یکی مسیحی ،یکی یهودی یکیم ملحده ،قرار نیست همه شبیه هم فک کنن ،و اگر مسلمانی اینقد پایه های ایمانش ضعیف باشه که یه کتاب بتونه تفکرشو عوض کنه پس چرا کتاب میخونه اصن

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          2
          • MahDsM آفلاین
            MahDsM آفلاین
            MahDs
            رتبه های آلاخونه
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #156

            دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین

            یه کنکوریی 1 پاسخ آخرین پاسخ
            2
            • MahDsM MahDs

              دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین

              یه کنکوریی آفلاین
              یه کنکوریی آفلاین
              یه کنکوری
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط یه کنکوری انجام شده
              #157

              @mahdis127 در کتابخانه رنگی گفته است:

              دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین

              متقابلا توصیه بنده هم به شما همین است
              لینکی که دادم رو مطالعه بفرمایید
              اگر تامل فرمودید و موثر واقع نشد بحث کردنمان فایده ای جز اتلاف وقت نخواهد داشت
              راستی تابحال عبارات تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی رو از زبان امام خامنه ای شنیده اید؟
              حتما شنیده اید ! مگر ممکن است این فریادهای دلسوزانه به گوش کسی نرسیده باشد؟!
              دوست بزرگوار من ادعای حق بودن نمیکنم
              اما حداقل اگر به قاعده ی دفع خطر احتمالی هم معتقد نیستید، کمی جستجو کنید
              نه فقط پیرامون شخص فوق الذکر
              راجع به تاثیری که یک اثر روی ناخودآگاه ذهنتان میگذارد مطالعه کنید
              موفق باشید

              والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
              #طلب_حلالیت

              MahDsM 1 پاسخ آخرین پاسخ
              1
              • یه کنکوریی یه کنکوری

                @mahdis127 در کتابخانه رنگی گفته است:

                دنبال محدودیت های ذهنی نگردین اینقدر جلوی افکارتون سد نذارین ،عقاید خودتونو داشته باشین و با جهان بیرونتون با همه تفاوتاش در ارتباط باشین و دنیا رو بشناسین

                متقابلا توصیه بنده هم به شما همین است
                لینکی که دادم رو مطالعه بفرمایید
                اگر تامل فرمودید و موثر واقع نشد بحث کردنمان فایده ای جز اتلاف وقت نخواهد داشت
                راستی تابحال عبارات تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی رو از زبان امام خامنه ای شنیده اید؟
                حتما شنیده اید ! مگر ممکن است این فریادهای دلسوزانه به گوش کسی نرسیده باشد؟!
                دوست بزرگوار من ادعای حق بودن نمیکنم
                اما حداقل اگر به قاعده ی دفع خطر احتمالی هم معتقد نیستید، کمی جستجو کنید
                نه فقط پیرامون شخص فوق الذکر
                راجع به تاثیری که یک اثر روی ناخودآگاه ذهنتان میگذارد مطالعه کنید
                موفق باشید

                MahDsM آفلاین
                MahDsM آفلاین
                MahDs
                رتبه های آلاخونه
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #158

                یه کنکوری من از همین الان به ابن بحث ادامه نمیدم با کمال احترام به شما

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                1
                • _MILAD__ آفلاین
                  _MILAD__ آفلاین
                  _MILAD_
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #159

                  داشتم تو کتابخونه وبلاگم قدم میزدم به یه کتابی برخوردم
                  نمیدونم قبلا اینجا معرفی کردم یا نه
                  کتاب من یک گوساله ام
                  0_1517563561288_man.png
                  اگر می‌خواهید نکته‌ها، عقده‌ها، دغدغه‌های فکری و ذهنی، اجتماعی و سیاسی بشر امروز را به این کمیک‌ها بچسبانید، عمیقا در اشتباهید و دقیقا شما نیز مانند یک گوساله عمل کرده‌اید. 😕 این کتاب هذیان‌ها و خزعبلات یک گوساله است که مجموعه‌ی پرت و پلاهای پدربزرگش را که مدام عرق ینجه می‌خورد و دم‌دمای غروب آفتاب آروغ می‌زند و یونجه نشخوار می‌کند به خورد ما داده است. !!!
                  خلاصه اینکه کتاب جالبیه بخونیدش :
                  بریده هایی از کتاب :

                  • گاوی که بفهمه دیگه گاو نیست !
                    دردسرها همیشه از همین جا شروع می شود !

                  • آنها به مزرعه دارها سواری می دهند ... پس زنده می مانند .
                    یادت باشد ...راز زنده ماندن در مزرعه این است...
                    (پ.ن: زنده ماندن نه زندگی کردن )

                  • وقتی از گوسفندها کمک می خوای ،
                    به جای نجات ِ بیشتر ، ممکنه موجب هلاکت بشن .

                  • بابا بزرگ یه بار گفتید اگه یک بار بفهمی دیگه
                    نمی تونی نفهمی ! این دقیقا یعنی چی ؟

                  • هیچ وقت حماقت هایت رو با کلمه ی حداقل توجیه نکن !

                  من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  6
                  • _MILAD__ آفلاین
                    _MILAD__ آفلاین
                    _MILAD_
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #160

                    سلام دوستان عزیز امروز هم با یه کتاب دیگه در خدمتون هستیم اسم این کتاب بینوایان هست

                    شخصیت های مختلفی در این کتاب وجود داره که اصلی ترین اونا ژان والژان هست

                    با استفاده از لینک زیر میتونید بخشی از کتاب رو دانلود کنید 😏
                    دانلود بخشی از کتاب ( جلد اول ) [کیفیت پایینه] : http://s9.picofile.com/file/8319192592/بینوایان_جلد_01.pdf.html
                    دانلود کل کتاب : دانلود
                    کتاب صوتی بینوایان :
                    رمز فایل صوتی :www.download.ir

                    منبع : سایت دانلود

                    من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    5
                    • _MILAD__ آفلاین
                      _MILAD__ آفلاین
                      _MILAD_
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #161

                      ژولیت: %(#ff0808)[نمی‌خوام] تورو اینجا ببینن.

                      رومئو: من توی %(#ff0808)[تاریکی] شب در امانم.
                      اگه دوستم نداری بذار پیدام کنن. ترجیح میدم %(#ff0808)[نفرت] اونا به زندگی من پایان بده تا اینکه بدون %(#ff0808)[عشق] تو زندگی کنم.

                      ژولیت: کی به %(#ff0808)[تو] گفته که می‌تونی منو اینجا پیدا کنی؟

                      رومئو: عشق منو وادار به این کار کرده.
                      عشق نصیحتم کرد و من چشمام رو بهش دادم. درسته که من %(#ff0808)[ناخدا] نیستم ولی اگه تو، %(#ff0808)[ساحل] دورترین دریا هم بودی برای به‌دست آوردن چنین %(#ff0808)[پاداشی] حتما به دوردست‌ها سفر می‌کردم.

                      %(#0088ff)[#ویلیام_شکسپیر]
                      %(#0088ff)[#رومئو_و_ژولیت]

                      من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      9
                      • _MILAD__ آفلاین
                        _MILAD__ آفلاین
                        _MILAD_
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #162

                        مردم عادت کرده اند %(#ff0000)[انتقاد] کنند. خوبیها را نمیتوانند ببینند.

                        ماجرای مردی را شنیدم که از همسرش خواست برایش دو تخم مرغ بپزد، اما یکی را نیمرو و دیگری را آب پز کند. زن نیز همین کار را کرد. مرد وقتی تخم مرغها را دید، سرش را تکان داد.

                        زن پرسید: "دیگر چه اشتباهی کرده ام؟ این دقیقا همان چیزی است که خودت خواستی."

                        مرد گفت: "می دانستم این اتفاق می افتد. تو %(#ff0000)[تخم مرغ] اشتباهی را نیمرو کردی."

                        برخی از مردم آنقدر انتقادی فکر میکنند که هر کاری هم برایشان بکنید، راضی نمیشوند.

                        %(#0099ff)[#جوئل_اوستین]
                        %(#0099ff)[#هر_روز_پنجشنبه_است]

                        من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        11
                        • marzi.mM آفلاین
                          marzi.mM آفلاین
                          marzi.m
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #163

                          0_1518967529056_739902.jpg

                          • آنگاه مرد سخن وری گفت با ما از آزادی سخن بگو.
                            و او پاسخ داد:
                            در دروازه ی شهر و در کنارِ آتشِ اجاق تان دیده ام که خود را به خاک می اندازید و آزادیِ خود را می پرستید، همچنان که بردگان در برابرِ فرمانروا خم می شوند و او را ستایش می کنند، با آن که بر دستِ او کشته می شوند.
                            آری، در باغِ معبد و در سایه ی برج دیده ام که آزادترین کسان در میانِ شما آزادی خود را مانندِ یوغی به گردن و مانندِ دست بندی به دست دارند. و از دلم خون می ریزد؛ زیرا که شما فقط آنگاه می توانید آزاد باشید که حتی آرزو کردنِ آزادی را هم بندی بر دست و پای خود ببینید، و هنگامی که دیگر از آزادی همچون هدف و غایت سخن نگویید.
                            شما آنگاه به راستی آزادید که گرچه روزهاتان فارغ از نگرانی و شب هاتان عاری از اندوه نباشند، چون این چیزها زندگی را بر شما تنگ کنند، از میانِ آن ها برهنه و وارسته فراتر بروید.
                            اما چه گونه باید از روزها و شب های خود فراتر بروید، مگر با شکستنِ زنجیری که در بامدادِ هشیاریِ خود بر گردِ ساعتِ نیمروزِ خود بسته اید؟
                            به راستی، آن چیزی که شما نامش را آزادی گذاشته اید سنگین ترینِ این زنجیرهاست، اگر چه حلقه های آن در آفتاب بدرخشند و چشم تان را خیره کنند.
                            مگر آن چیزهایی که باید دور بیندازید تا آزاد شوید، پاره های وجودِ شما نیستند؟
                            اگر قانونِ ستم گرانه ای ست که می خواهید از میانش بردارید، آن قانون را به دستِ خود بر پیشانی نوشته اید. این نوشته با سوزاندنِ کتاب های قانون پاک نمی شود، یا با شستنِ پیشانیِ داوران تان، اگر چه دریا را بر سرِ آن ها بریزید.
                            و اگر فرمانروای خودکامه ای ست که می خواهید از تخت سرنگونش کنید، نخست آن تختی را که در درونِ شما دارد از میان ببرید. زیرا چه گونه خودکامه ای می تواند بر آزادگان و سرفرازان فرمان براند، مگر با خودکامگیِ سرشته در آزادیِ آن ها و با سرافکندگیِ همراه با سرفرازیِ آنها؟
                            و گر ترسی ست که می خواهید از دل برانید، جای آن ترس در دلِ شماست، نه در دستِ کسی که از او می ترسید.
                            به راستی در درونِ شماست که همه ی چیزها مدام دست به گردنِ یکدیگر دارند و پیش می روند — آنچه او را می خواهید و آنچه از او می ترسید، آنچه شما را از خود می راند و آنچه شما را به خود می کشد، آنچه در پی اش می گردید و آنچه از او می گریزید. این چیزها در درونِ شما در گردش اند، مانندِ روشنی ها و سایه ها که به هم پیوسته اند.
                            و هنگامی که سایه ای محو می شود و دیگر نیست، آن روشنی که بر جا می ماند سایه ی روشنیِ دیگری ست. و بر این سان آزادیِ شما هنگامی که زنجیرِ خود را از دست می نهد، باز خود زنجیرِ آزادیِ بزرگتری می گردد.
                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          3
                          • MohammadHM آفلاین
                            MohammadHM آفلاین
                            MohammadH
                            دانش آموزان آلاء
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #164

                            0_1518969446829_Art.Of_.War-Cover-www.download.ir_.jpg

                            ۲۵۰۰ سال پیش مردی به نام “سان تزو” تصمیم میگیرد تمام تعالیم جنگی اش را مکتوب کند. او کتابی مینویسد و به پادشاه وقت پیشکش میکند و نام اش را “هنر جنگ” مینامد و این کتاب تبدیل به کتاب شماره یک تاریخی در حوزه جنگاوری دنیا میشود که حتی در حوزه موفقیت, کسب و کار و تجارت نیز بسط داده میشود . کتاب هنر جنگ یک کتاب کوچک و ساده با ۱۳ فصل است. در هر فصلی استراتژی و تاکتیک های جنگی گنجانده شده است که باید فرمانده نیروی زمینی از آن پیروی کند تا بر دشمن پیروز شود. این کتاب برای اولین بار از چینی به فرانسوی ترجمه شد و سپس توجه فرماندهان انگلیسی را جلب کرد و در سال ۱۹۰۵ به انگلیسی نیز ترجمه شد. سان تزو معتقد بود جنگ باعث ضرر اقتصادی میشود و حد الامکان نباید وارد جنگ شد مگر برای پیروزی و به گفته خودش ” پادشاهی که در ۱۰۰ جنگ ۱۰۰ بار پیروز شده کاری مضحک انجام داده. هر فرماندهی باید قبل ازینکه دشمن برایش تهدیدی به حساب بیاید نابودش کند .
                            کتاب تاریخی Art Of War علارغم نامش توانست قشر وسیعی از خوانندگان را به خود اختصاص دهد. اگر از معرفی در سریال های تلوزیونی بگذریم این کتاب یکی از کتاب های کارآفرینان و تاجران بزرگ دنیا است. این کتاب حاوی استراتژی هایی برای پیروزی است؛ پیروزی در هر جایی. پیروزی فقط مختص به جنگ های انسانی نیست. در هر عرصه ای از زندگی باید پیروز باشیم؛ زندگی, ورزش, درس ,تجارت و … این کتاب اصول پیروزی را می آموزد. این کتاب چنان اصول حرفه ای و دقیقی در خود دارد که سخنگوی سازمان دفاع آمریکا در ایراد هایش درباره چگونگی دفاع از کشورشان از “سان تزو” و کتاب هنر جنگ نقل قول میکند. اولین آموزه از ۱۳ آموزه ی سان تزو : “اگر چیزی را میخواهید بدست آورید و آن چیز برای شما ارزش زیادی دارد؛ هرگز بر رویش ریسک نکنید.

                            فقط زمانی حرکت کنید که مطمئن هستید پیروز میشوید, این یک استراتژی جنگی است؛ اما نه فقط در میدان جنگ. شما اگر بدست اوردن مقام اول در رشته ورزشی شطرنج برایتان اهمیت و ارزش زیادی دارد . باید از این اصل پیروی کنید و ریسک نکنید؛ شما باید تمام تلاشتان را برای بدست آوردن آنچه پیروزی مینامید بکنید و به امید روبرو شدن با یک حریف ضعیف وارد مسابقه نباشید. شما نباید ریسک کنید؛ باید مطمئن و برای پیروزی وارد رقابت شوید. برای مثال در آخرین اصل سان تزو به جاسوسان جنگی می پردازد و به شما میگوید به جای صرف انرژی ،زمان و هزینه هنگفت برای بدست آوردن پیروزی بهتر است از جاسوسان جنگی استفاده کنید. در زندگی جاسوسان جنگی کارایی چندانی ندارند اما شما میتوانید قبل از اینکه وارد کسب و کاری شوید و تجارت خودتان را شروع کنید؛ تا میتوانید اطلاعات جمع آوری کنید و بعد وارد کار شوید تا هزینه آزمون خطا و انرژی و … بیهوده تلف نشود.

                            Don't fight a battle if you don't gain anything by winning.

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            3
                            • marzi.mM آفلاین
                              marzi.mM آفلاین
                              marzi.m
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شده
                              #165

                              0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

                              تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
                              نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
                              خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
                              اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
                              نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
                              وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
                              اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
                              چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
                              .
                              .
                              .
                              #بنویس تا اتفاق بیفتد
                              #نوشته ی هنریت کلاوسر
                              #موفقیت

                              D 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              4
                              • marzi.mM marzi.m

                                0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

                                تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
                                نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
                                خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
                                اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
                                نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
                                وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
                                اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
                                چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
                                .
                                .
                                .
                                #بنویس تا اتفاق بیفتد
                                #نوشته ی هنریت کلاوسر
                                #موفقیت

                                D آفلاین
                                D آفلاین
                                Dr_Miss
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #166

                                @marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:

                                0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

                                تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
                                نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
                                خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
                                اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
                                نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
                                وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
                                اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
                                چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
                                .
                                .
                                .
                                #بنویس تا اتفاق بیفتد
                                #نوشته ی هنریت کلاوسر
                                #موفقیت

                                من دارم میخونم کتابشو
                                منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
                                امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده

                                marzi.mM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                2
                                • D Dr_Miss

                                  @marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:

                                  0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

                                  تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
                                  نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
                                  خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
                                  اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
                                  نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
                                  وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
                                  اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
                                  چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
                                  .
                                  .
                                  .
                                  #بنویس تا اتفاق بیفتد
                                  #نوشته ی هنریت کلاوسر
                                  #موفقیت

                                  من دارم میخونم کتابشو
                                  منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
                                  امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده

                                  marzi.mM آفلاین
                                  marzi.mM آفلاین
                                  marzi.m
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #167

                                  Dr_Miss دقیقا منم همین وضعیتو دارم!!!

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  3
                                  • marzi.mM آفلاین
                                    marzi.mM آفلاین
                                    marzi.m
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شده
                                    #168

                                    0_1519762917623_old_man_setting_lines.jpg

                                    • نسیم خنک و مطبوعی می‌وزید. قایق سبک روبروی آب پیش می‌رفت. پیرمرد داشت به ماهی نگاه می‌کرد. بعضی از امیدهایی را که از دست داده بود به خاطرش آمدند. بخود گفت:
                                      این‌که آدم امیدش را از دست بدهد، خیلی مسخره است. وانگهی معتقدم که بطور اصل نا امید شدن نوعی گناه محسوب می‌شود. بعد با خود اندیشید:
                                      تو ماهی را به این دلیل کشتی تا خودت زنده بمانی و به دیگران برای زندگی کردن غذا برسانی. تو آن‌را بخاطر اینکه تشویق بشوی، ماهیگیری کرده باشی کشتی. تو اورا هنگامی‌که زنده بود و حتی پس از آن دوست می‌داشتی. پس اگر اورا دوست داشتی، کار تو گناه محسوب نمی‌شود. شاید چیزی بالاتر از آن باشد. سپس با صدای بلند گفت:
                                      پیرمرد…تو داری زیاد فکر می‌کنی. اما بهر حال تو از کشتن ماهی لذت بردی. زندگی تو به وجود ماهی‌های دیگر بستگی دارد. او زیباترین و پاک‌ترین موجودی است که هرگز هراسناک نیست. پیرمرد با صدای بلند به حرف خودش ادامه داد:
                                      من اورا بخاطر دفاع از خودم کشتم. خیلی هم خوب اورا کشتم. وانگهی بنحوی همه یکدیگر را می‌کشند. همین صید ماهی بدلیل ادامه زندگی، یکنوع خودکشی بحساب می‌آید...!

                                    #پیرمرد و دریا
                                    #ارنست همینگوی

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    3
                                    • marzi.mM آفلاین
                                      marzi.mM آفلاین
                                      marzi.m
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #169

                                      0_1519833127801_کتاب-صد-سال-تنهایی-567x600.jpg

                                      +%(#ff0000)[+]
                                      خوزه آرکادیو، ناگهان لبه برگردان های کت او را چسبیده و از زمین بلند کرد و صورت او را در مقابل صورت خودش گرفت و گفت: این کار را برای این انجام دادم که ترجیح میدهم جسم زنده ی تو را با خودم به این طرف و آن طرف بکشم، نه جسد مرده ات را..

                                      #صدسال تنهایی
                                      #گابریل_گارسیا_مارکز

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      3
                                      • Z آفلاین
                                        Z آفلاین
                                        Zahra M
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #170

                                        متن جایگزین

                                        • دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.

                                        %(#ff0000)[#مردی بنام اوه]
                                        %(#ff0000)[#فردریک بکمن]

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        3
                                        • _MILAD__ آفلاین
                                          _MILAD__ آفلاین
                                          _MILAD_
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #171

                                          آنها می‌خواهند ما تنها باشیم؛ چون به ما می‌گویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش می‌کنند که وسوسه در انزوا خیلی قوی‌ تر می‌شود.

                                          %(#007bff)[#کارلوس_فوئنتس]
                                          %(#007bff)[#آئورا]

                                          من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          3
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 7
                                          • 8
                                          • 9
                                          • 10
                                          • 11
                                          • 20
                                          • 21
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع