Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کتابخانه رنگی
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کتابخانه رنگی

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
415 دیدگاه‌ها 99 کاربران 18.6k بازدیدها 100 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • _MILAD__ آفلاین
    _MILAD__ آفلاین
    _MILAD_
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #161

    ژولیت: %(#ff0808)[نمی‌خوام] تورو اینجا ببینن.

    رومئو: من توی %(#ff0808)[تاریکی] شب در امانم.
    اگه دوستم نداری بذار پیدام کنن. ترجیح میدم %(#ff0808)[نفرت] اونا به زندگی من پایان بده تا اینکه بدون %(#ff0808)[عشق] تو زندگی کنم.

    ژولیت: کی به %(#ff0808)[تو] گفته که می‌تونی منو اینجا پیدا کنی؟

    رومئو: عشق منو وادار به این کار کرده.
    عشق نصیحتم کرد و من چشمام رو بهش دادم. درسته که من %(#ff0808)[ناخدا] نیستم ولی اگه تو، %(#ff0808)[ساحل] دورترین دریا هم بودی برای به‌دست آوردن چنین %(#ff0808)[پاداشی] حتما به دوردست‌ها سفر می‌کردم.

    %(#0088ff)[#ویلیام_شکسپیر]
    %(#0088ff)[#رومئو_و_ژولیت]

    من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    9
    • _MILAD__ آفلاین
      _MILAD__ آفلاین
      _MILAD_
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #162

      مردم عادت کرده اند %(#ff0000)[انتقاد] کنند. خوبیها را نمیتوانند ببینند.

      ماجرای مردی را شنیدم که از همسرش خواست برایش دو تخم مرغ بپزد، اما یکی را نیمرو و دیگری را آب پز کند. زن نیز همین کار را کرد. مرد وقتی تخم مرغها را دید، سرش را تکان داد.

      زن پرسید: "دیگر چه اشتباهی کرده ام؟ این دقیقا همان چیزی است که خودت خواستی."

      مرد گفت: "می دانستم این اتفاق می افتد. تو %(#ff0000)[تخم مرغ] اشتباهی را نیمرو کردی."

      برخی از مردم آنقدر انتقادی فکر میکنند که هر کاری هم برایشان بکنید، راضی نمیشوند.

      %(#0099ff)[#جوئل_اوستین]
      %(#0099ff)[#هر_روز_پنجشنبه_است]

      من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      11
      • marzi.mM آفلاین
        marzi.mM آفلاین
        marzi.m
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #163

        0_1518967529056_739902.jpg

        • آنگاه مرد سخن وری گفت با ما از آزادی سخن بگو.
          و او پاسخ داد:
          در دروازه ی شهر و در کنارِ آتشِ اجاق تان دیده ام که خود را به خاک می اندازید و آزادیِ خود را می پرستید، همچنان که بردگان در برابرِ فرمانروا خم می شوند و او را ستایش می کنند، با آن که بر دستِ او کشته می شوند.
          آری، در باغِ معبد و در سایه ی برج دیده ام که آزادترین کسان در میانِ شما آزادی خود را مانندِ یوغی به گردن و مانندِ دست بندی به دست دارند. و از دلم خون می ریزد؛ زیرا که شما فقط آنگاه می توانید آزاد باشید که حتی آرزو کردنِ آزادی را هم بندی بر دست و پای خود ببینید، و هنگامی که دیگر از آزادی همچون هدف و غایت سخن نگویید.
          شما آنگاه به راستی آزادید که گرچه روزهاتان فارغ از نگرانی و شب هاتان عاری از اندوه نباشند، چون این چیزها زندگی را بر شما تنگ کنند، از میانِ آن ها برهنه و وارسته فراتر بروید.
          اما چه گونه باید از روزها و شب های خود فراتر بروید، مگر با شکستنِ زنجیری که در بامدادِ هشیاریِ خود بر گردِ ساعتِ نیمروزِ خود بسته اید؟
          به راستی، آن چیزی که شما نامش را آزادی گذاشته اید سنگین ترینِ این زنجیرهاست، اگر چه حلقه های آن در آفتاب بدرخشند و چشم تان را خیره کنند.
          مگر آن چیزهایی که باید دور بیندازید تا آزاد شوید، پاره های وجودِ شما نیستند؟
          اگر قانونِ ستم گرانه ای ست که می خواهید از میانش بردارید، آن قانون را به دستِ خود بر پیشانی نوشته اید. این نوشته با سوزاندنِ کتاب های قانون پاک نمی شود، یا با شستنِ پیشانیِ داوران تان، اگر چه دریا را بر سرِ آن ها بریزید.
          و اگر فرمانروای خودکامه ای ست که می خواهید از تخت سرنگونش کنید، نخست آن تختی را که در درونِ شما دارد از میان ببرید. زیرا چه گونه خودکامه ای می تواند بر آزادگان و سرفرازان فرمان براند، مگر با خودکامگیِ سرشته در آزادیِ آن ها و با سرافکندگیِ همراه با سرفرازیِ آنها؟
          و گر ترسی ست که می خواهید از دل برانید، جای آن ترس در دلِ شماست، نه در دستِ کسی که از او می ترسید.
          به راستی در درونِ شماست که همه ی چیزها مدام دست به گردنِ یکدیگر دارند و پیش می روند — آنچه او را می خواهید و آنچه از او می ترسید، آنچه شما را از خود می راند و آنچه شما را به خود می کشد، آنچه در پی اش می گردید و آنچه از او می گریزید. این چیزها در درونِ شما در گردش اند، مانندِ روشنی ها و سایه ها که به هم پیوسته اند.
          و هنگامی که سایه ای محو می شود و دیگر نیست، آن روشنی که بر جا می ماند سایه ی روشنیِ دیگری ست. و بر این سان آزادیِ شما هنگامی که زنجیرِ خود را از دست می نهد، باز خود زنجیرِ آزادیِ بزرگتری می گردد.
        1 پاسخ آخرین پاسخ
        3
        • MohammadHM آفلاین
          MohammadHM آفلاین
          MohammadH
          دانش آموزان آلاء
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #164

          0_1518969446829_Art.Of_.War-Cover-www.download.ir_.jpg

          ۲۵۰۰ سال پیش مردی به نام “سان تزو” تصمیم میگیرد تمام تعالیم جنگی اش را مکتوب کند. او کتابی مینویسد و به پادشاه وقت پیشکش میکند و نام اش را “هنر جنگ” مینامد و این کتاب تبدیل به کتاب شماره یک تاریخی در حوزه جنگاوری دنیا میشود که حتی در حوزه موفقیت, کسب و کار و تجارت نیز بسط داده میشود . کتاب هنر جنگ یک کتاب کوچک و ساده با ۱۳ فصل است. در هر فصلی استراتژی و تاکتیک های جنگی گنجانده شده است که باید فرمانده نیروی زمینی از آن پیروی کند تا بر دشمن پیروز شود. این کتاب برای اولین بار از چینی به فرانسوی ترجمه شد و سپس توجه فرماندهان انگلیسی را جلب کرد و در سال ۱۹۰۵ به انگلیسی نیز ترجمه شد. سان تزو معتقد بود جنگ باعث ضرر اقتصادی میشود و حد الامکان نباید وارد جنگ شد مگر برای پیروزی و به گفته خودش ” پادشاهی که در ۱۰۰ جنگ ۱۰۰ بار پیروز شده کاری مضحک انجام داده. هر فرماندهی باید قبل ازینکه دشمن برایش تهدیدی به حساب بیاید نابودش کند .
          کتاب تاریخی Art Of War علارغم نامش توانست قشر وسیعی از خوانندگان را به خود اختصاص دهد. اگر از معرفی در سریال های تلوزیونی بگذریم این کتاب یکی از کتاب های کارآفرینان و تاجران بزرگ دنیا است. این کتاب حاوی استراتژی هایی برای پیروزی است؛ پیروزی در هر جایی. پیروزی فقط مختص به جنگ های انسانی نیست. در هر عرصه ای از زندگی باید پیروز باشیم؛ زندگی, ورزش, درس ,تجارت و … این کتاب اصول پیروزی را می آموزد. این کتاب چنان اصول حرفه ای و دقیقی در خود دارد که سخنگوی سازمان دفاع آمریکا در ایراد هایش درباره چگونگی دفاع از کشورشان از “سان تزو” و کتاب هنر جنگ نقل قول میکند. اولین آموزه از ۱۳ آموزه ی سان تزو : “اگر چیزی را میخواهید بدست آورید و آن چیز برای شما ارزش زیادی دارد؛ هرگز بر رویش ریسک نکنید.

          فقط زمانی حرکت کنید که مطمئن هستید پیروز میشوید, این یک استراتژی جنگی است؛ اما نه فقط در میدان جنگ. شما اگر بدست اوردن مقام اول در رشته ورزشی شطرنج برایتان اهمیت و ارزش زیادی دارد . باید از این اصل پیروی کنید و ریسک نکنید؛ شما باید تمام تلاشتان را برای بدست آوردن آنچه پیروزی مینامید بکنید و به امید روبرو شدن با یک حریف ضعیف وارد مسابقه نباشید. شما نباید ریسک کنید؛ باید مطمئن و برای پیروزی وارد رقابت شوید. برای مثال در آخرین اصل سان تزو به جاسوسان جنگی می پردازد و به شما میگوید به جای صرف انرژی ،زمان و هزینه هنگفت برای بدست آوردن پیروزی بهتر است از جاسوسان جنگی استفاده کنید. در زندگی جاسوسان جنگی کارایی چندانی ندارند اما شما میتوانید قبل از اینکه وارد کسب و کاری شوید و تجارت خودتان را شروع کنید؛ تا میتوانید اطلاعات جمع آوری کنید و بعد وارد کار شوید تا هزینه آزمون خطا و انرژی و … بیهوده تلف نشود.

          Don't fight a battle if you don't gain anything by winning.

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          3
          • marzi.mM آفلاین
            marzi.mM آفلاین
            marzi.m
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شده
            #165

            0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

            تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
            نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
            خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
            اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
            نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
            وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
            اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
            چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
            .
            .
            .
            #بنویس تا اتفاق بیفتد
            #نوشته ی هنریت کلاوسر
            #موفقیت

            D 1 پاسخ آخرین پاسخ
            4
            • marzi.mM marzi.m

              0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

              تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
              نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
              خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
              اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
              نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
              وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
              اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
              چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
              .
              .
              .
              #بنویس تا اتفاق بیفتد
              #نوشته ی هنریت کلاوسر
              #موفقیت

              D آفلاین
              D آفلاین
              Dr_Miss
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #166

              @marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:

              0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

              تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
              نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
              خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
              اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
              نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
              وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
              اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
              چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
              .
              .
              .
              #بنویس تا اتفاق بیفتد
              #نوشته ی هنریت کلاوسر
              #موفقیت

              من دارم میخونم کتابشو
              منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
              امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده

              marzi.mM 1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • D Dr_Miss

                @marzi-m در کتابخانه رنگی گفته است:

                0_1519746895191_20170317_145617-768x505.jpg

                تا ندانی چه می خواهی نمی توانی به آن برسی!
                نوشتن باعث می شود تصور روشنی از خواست خود پیدا کنی.
                خدا می تواند چیزی را که می خواهی به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه می خواهی.
                اگر نمی دانید چه می خواهید، نوشتن را شروع کنید.
                نوشتن، مفهومی واقعی خود را خواهد ساخت.
                وقتی می نویسیم قدر و ارزش چیزهایی را که بعدا به دست می آوریم، می فهمیم، اما وقتی نمی نویسیم مانند این است که پیروزی های کوچک را نادیده گرفته، آن ها را فراموش کرده و عادی تلقی می کنیم. این گونه به مرور قدرناشناس می شویم.
                اگر شما نیت چیزی را با فکر و احترام و دقت در سر داشته باشید، حتما به آن دست پیدا خواهید کرد.
                چرا خدا باید به تو بیشتر بدهد در حالی که تو در مقابل آنچه که داری ناسپاسی می کنی؟
                .
                .
                .
                #بنویس تا اتفاق بیفتد
                #نوشته ی هنریت کلاوسر
                #موفقیت

                من دارم میخونم کتابشو
                منتهی استرس کنکور نمیذاره با آرامش بخونمش
                امتحانشم کردم,واقعا وقتی نوشتم اتفاق افتاده

                marzi.mM آفلاین
                marzi.mM آفلاین
                marzi.m
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #167

                Dr_Miss دقیقا منم همین وضعیتو دارم!!!

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                3
                • marzi.mM آفلاین
                  marzi.mM آفلاین
                  marzi.m
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شده
                  #168

                  0_1519762917623_old_man_setting_lines.jpg

                  • نسیم خنک و مطبوعی می‌وزید. قایق سبک روبروی آب پیش می‌رفت. پیرمرد داشت به ماهی نگاه می‌کرد. بعضی از امیدهایی را که از دست داده بود به خاطرش آمدند. بخود گفت:
                    این‌که آدم امیدش را از دست بدهد، خیلی مسخره است. وانگهی معتقدم که بطور اصل نا امید شدن نوعی گناه محسوب می‌شود. بعد با خود اندیشید:
                    تو ماهی را به این دلیل کشتی تا خودت زنده بمانی و به دیگران برای زندگی کردن غذا برسانی. تو آن‌را بخاطر اینکه تشویق بشوی، ماهیگیری کرده باشی کشتی. تو اورا هنگامی‌که زنده بود و حتی پس از آن دوست می‌داشتی. پس اگر اورا دوست داشتی، کار تو گناه محسوب نمی‌شود. شاید چیزی بالاتر از آن باشد. سپس با صدای بلند گفت:
                    پیرمرد…تو داری زیاد فکر می‌کنی. اما بهر حال تو از کشتن ماهی لذت بردی. زندگی تو به وجود ماهی‌های دیگر بستگی دارد. او زیباترین و پاک‌ترین موجودی است که هرگز هراسناک نیست. پیرمرد با صدای بلند به حرف خودش ادامه داد:
                    من اورا بخاطر دفاع از خودم کشتم. خیلی هم خوب اورا کشتم. وانگهی بنحوی همه یکدیگر را می‌کشند. همین صید ماهی بدلیل ادامه زندگی، یکنوع خودکشی بحساب می‌آید...!

                  #پیرمرد و دریا
                  #ارنست همینگوی

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  3
                  • marzi.mM آفلاین
                    marzi.mM آفلاین
                    marzi.m
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #169

                    0_1519833127801_کتاب-صد-سال-تنهایی-567x600.jpg

                    +%(#ff0000)[+]
                    خوزه آرکادیو، ناگهان لبه برگردان های کت او را چسبیده و از زمین بلند کرد و صورت او را در مقابل صورت خودش گرفت و گفت: این کار را برای این انجام دادم که ترجیح میدهم جسم زنده ی تو را با خودم به این طرف و آن طرف بکشم، نه جسد مرده ات را..

                    #صدسال تنهایی
                    #گابریل_گارسیا_مارکز

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    3
                    • Z آفلاین
                      Z آفلاین
                      Zahra M
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #170

                      متن جایگزین

                      • دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.

                      %(#ff0000)[#مردی بنام اوه]
                      %(#ff0000)[#فردریک بکمن]

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      3
                      • _MILAD__ آفلاین
                        _MILAD__ آفلاین
                        _MILAD_
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #171

                        آنها می‌خواهند ما تنها باشیم؛ چون به ما می‌گویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش می‌کنند که وسوسه در انزوا خیلی قوی‌ تر می‌شود.

                        %(#007bff)[#کارلوس_فوئنتس]
                        %(#007bff)[#آئورا]

                        من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        3
                        • _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD_
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #172

                          یکی از ویژگی‌های انسانی این است که، می‌تواند چیزی را بداند اما باورش نکند.

                          %(#0091ff)[#جان_اشتاین_بک]
                          %(#0091ff)[#شرق_بهشت]

                          من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          4
                          • _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD_
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #173

                            تنها بنجامین معتقد بود همه چیز همان است که همیشه بوده و بعد ها نیز به همین صورت خواهد بود، می گفت زندگی نه بهتر خواهد شد نه بدتر؛ گرسنگی و مشقت و حرمان، قوانین ثابت زندگی است.

                            %(#007bff)[#جورج_اورول]
                            %(#007bff)[#قلعه_حیوانات]

                            من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            3
                            • _MILAD__ آفلاین
                              _MILAD__ آفلاین
                              _MILAD_
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #174

                              زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه می توانی زخم را وابکنی و نه می توانی قلبت را دور بیاندازی؛
                              زخم تکه ای از قلب توست؛ زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست ...!

                              %(#007bff)[#جای_خالی_سلوچ]
                              %(#007bff)[#محمود_دولت_آبادی]

                              من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              4
                              • N آفلاین
                                N آفلاین
                                NEGAARINN
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #175

                                يك زن همیشه‌خوش‌بین بعلاوه یک غریبه‌ی شکست‌خورده
                                «جس توماس» زنی با دو شغل و دو بچه، از پس هزینه‌های زندگی خود و فرزندانش برنمی‌آید و هیچ‌وقت پول کافی ندارد. با پوشیدن دمپایی لاانگشتی به استقبال بهار می‌رود و وقتی روزگار زمینش می‌زند، نهایت تلاشش را می‌کند دوباره روی پا بایستد. با این همه، مشکلاتی وجود دارند که خودش به تنهایی از عهدۀ آنها برنمی‌آید. «اد نیکلاس» مرد موفقی که دچار بدبیاری می‌شود و با یک اشتباه همه‌چیزش را می‌بازد. حالا تلاش می‌کند زندگیش را دوباره از نو بسازد.
                                مرد نمی‌خواهد به کسی کمک کند و زن نمی‌خواهد کسی به او کمک کند، اما آیا این دو می‌توانند در کنار هم به جایی برسند؟
                                رمانی پرکشش از شرح یک دلدادگی که من از خواندنش لذت بردم. «روزنامه‌ی دیلی میل»
                                تأثرانگیز با فراز و نشیب‌هایی بسیار که گاهی با صدای بلند می‌خندید. «روزنامه‌ی ساندی اکسپرس»

                                0_1520511606399_IMG_20180308_154946.JPG

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                1
                                • N آفلاین
                                  N آفلاین
                                  NEGAARINN
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط NEGAARINN انجام شده
                                  #176

                                  کودک درون خودتون رو دوست داشته باشید و از او دعوت کنید تا بخشی از زندگیتان باشد ، این کودک معمولا طردشده است یا زندگی‌اش در معرض خطر و تهدید است در حالی که قادر به ایجاد تحول‌های بیشماری است ، کودک درون کانون هستی ماست ، زیرا ضمیر حسی و احساس‌کننده‌ی ماست ، چون برایمان ذوق و شوق و انرژی به ارمغان میاورد ، هیچ یک از ما ، به عنوان فردی بالغ ، نمیتواند بدون زنده کردن و در نتیجه شفا بخشیدن کودک درون خویش ، در زندگی خوشبخت و کامل باشد .کودک درونمان نیاز به محبت و امنیت و احترام و هدایت دارد ، در تنهایی و انزوا نمیتوان به شفای کودک درون پرداخت چون کودک درون به اندازه کافی تنها مانده .
                                  انتخاب شده از متن کتاب
                                  "به شدت کتاب تاثیر گذاری هستش از اون کتابایی که باید یه سری جاهاشو مارک کنی و هر چند وقت یه بار مرورشون کنی"

                                  0_1520511838678_IMG_20180308_155120.JPG

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  3
                                  • VictorKekeV آفلاین
                                    VictorKekeV آفلاین
                                    VictorKeke
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط VictorKeke انجام شده
                                    #177

                                    سلام دوستان عزیز.
                                    سلامی گرمتر خدمت کتاب خوان های عزیزی که دوست دارن بفهمن و بعد باور داشته باشن.
                                    فک کنم تقریبا همه شماها مسلمان به دنیا اومدید. اینکه مسلمان هستید یا نه، شما میدونید با قاضی حق.
                                    ولی من شرایطم فرق میکرد.
                                    من سختگیرانه و بدون رحم تحقیق کردم، انتقاد کردم هر گوشه از اسلام رو. و در آخر خودم خارج از شناسنامه رسیدم به خدا.
                                    تعصب، دلایل زیادی میتونه داشته باشه. و در قرآن، و حتی در احادیث، به شدت تقبیح شده.
                                    از جمله دلایل اصلی تعصب، باور نداشتن قلبی به موضوع از یک طرف، و ترس از غلط بودنش از یم طرف دیگر است.
                                    اینجا برای اونهایی که از تعصب خسته شدن چند تا کتاب معرفی میکنم.
                                    1-تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل. اگر این کتاب شما رو میترسونه، به جاش دنیای سوفی رو بخونید از آقای گوردر.
                                    در این دو کتاب، شما با مختصری از بزرگان فلسفه آشنا میشید، و میتونید خط سیری فکر فلسفی بشر رو دنبال کنید.
                                    2-دلایل و انسانها، نوشته دِرِک پارفیت. در این کتاب، شما با ذهن و منطق انسان آشنایی پیدا میکنید.
                                    3-تفکر زائد، محمد جعفر مصفی.
                                    در این کتاب شما با نفس انسان بهتر آشنا میشید.
                                    4- آدم از نظر قرآن (دوره سه جلدی). نویسنده: سید محمدجواد موسوی غروی.
                                    در این کتاب، با اصطلاحات قرآنی و استعاره ها و تشبیهات قرآن، بهتر آشنا میشید.
                                    5-قرآن.
                                    بله. قرآن شماره پنجم لیست ماست‌. تعجب نکنید.
                                    مطالعه قرآن بدون مهارت اولیه، مثل اینه که جلوی یک کودک ده ساله کتاب ریاضیات مهندسی پیشرفته بذاریم. همونقدر که به عصاره مطلب دست پیدا نمکینه، بلکه اشتباه هم نتیجه میده.

                                    امید است که سایه تعصب از زندکی مان کنار رود.
                                    با تشکر، ویکتور ککه

                                    Be a human
                                    Then Die
                                    انسان باش، و سپس بمیر!

                                    N 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    2
                                    • VictorKekeV VictorKeke

                                      سلام دوستان عزیز.
                                      سلامی گرمتر خدمت کتاب خوان های عزیزی که دوست دارن بفهمن و بعد باور داشته باشن.
                                      فک کنم تقریبا همه شماها مسلمان به دنیا اومدید. اینکه مسلمان هستید یا نه، شما میدونید با قاضی حق.
                                      ولی من شرایطم فرق میکرد.
                                      من سختگیرانه و بدون رحم تحقیق کردم، انتقاد کردم هر گوشه از اسلام رو. و در آخر خودم خارج از شناسنامه رسیدم به خدا.
                                      تعصب، دلایل زیادی میتونه داشته باشه. و در قرآن، و حتی در احادیث، به شدت تقبیح شده.
                                      از جمله دلایل اصلی تعصب، باور نداشتن قلبی به موضوع از یک طرف، و ترس از غلط بودنش از یم طرف دیگر است.
                                      اینجا برای اونهایی که از تعصب خسته شدن چند تا کتاب معرفی میکنم.
                                      1-تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل. اگر این کتاب شما رو میترسونه، به جاش دنیای سوفی رو بخونید از آقای گوردر.
                                      در این دو کتاب، شما با مختصری از بزرگان فلسفه آشنا میشید، و میتونید خط سیری فکر فلسفی بشر رو دنبال کنید.
                                      2-دلایل و انسانها، نوشته دِرِک پارفیت. در این کتاب، شما با ذهن و منطق انسان آشنایی پیدا میکنید.
                                      3-تفکر زائد، محمد جعفر مصفی.
                                      در این کتاب شما با نفس انسان بهتر آشنا میشید.
                                      4- آدم از نظر قرآن (دوره سه جلدی). نویسنده: سید محمدجواد موسوی غروی.
                                      در این کتاب، با اصطلاحات قرآنی و استعاره ها و تشبیهات قرآن، بهتر آشنا میشید.
                                      5-قرآن.
                                      بله. قرآن شماره پنجم لیست ماست‌. تعجب نکنید.
                                      مطالعه قرآن بدون مهارت اولیه، مثل اینه که جلوی یک کودک ده ساله کتاب ریاضیات مهندسی پیشرفته بذاریم. همونقدر که به عصاره مطلب دست پیدا نمکینه، بلکه اشتباه هم نتیجه میده.

                                      امید است که سایه تعصب از زندکی مان کنار رود.
                                      با تشکر، ویکتور ککه

                                      N آفلاین
                                      N آفلاین
                                      NEGAARINN
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط NEGAARINN انجام شده
                                      #178

                                      VictorKeke در کتابخانه رنگی گفته است:

                                      5-قرآن.
                                      بله. قرآن شماره پنجم لیست ماست‌. تعجب نکنید.
                                      مطالعه قرآن بدون مهارت اولیه، مثل اینه که جلوی یک کودک ده ساله کتاب ریاضیات مهندسی پیشرفته بذاریم. همونقدر که به عصاره مطلب دست پیدا نمکینه، بلکه اشتباه هم نتیجه میده.

                                      حرفاتون کاملا درست بود ولی خب این بخشش یه خرده برا من تعجب برانگیزه که گفتید برای خوندن قرآن باید مهارتشو داشت، قطعا من به قدرِ شما سوادی در این زمینه ندارم اما چیزی که از بچگی تا به الآن دیدم، شنیدم و تا حدودی لمسش کردم این بوده که قرآن خوندن نیاز به سن خاصی نداره و ما خیلی داستاناهم داریم از زمانِ پیامبر که ایشون به بچه ها هم قرآن یاد میدادن و دعوتشون میکردن به خوندنش و فک نمیکنم حتما نیاز باشه به مرزی از سن رسید و استدلال خوبشم اینه که اون ده ساله به اندازه ی خودش و اون چهل ساله هم به اندازه ی خودش درک میکنه و اینجا مهارت میتونه حرفی برای گفتن نداشته باشه،حالا اینکه این حرفتون در حوزه ی تعصب صدق میکنه هم خب میشه این دلیلو واسش آورد که یه بچه که چیزی از تعصب هنوز درست نمیدونه...
                                      شاید من مسیر حرفتون رو درست متوجه نشدم اما چیزی که برداشت کردم این بود 🙂

                                      VictorKekeV 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      1
                                      • N NEGAARINN

                                        VictorKeke در کتابخانه رنگی گفته است:

                                        5-قرآن.
                                        بله. قرآن شماره پنجم لیست ماست‌. تعجب نکنید.
                                        مطالعه قرآن بدون مهارت اولیه، مثل اینه که جلوی یک کودک ده ساله کتاب ریاضیات مهندسی پیشرفته بذاریم. همونقدر که به عصاره مطلب دست پیدا نمکینه، بلکه اشتباه هم نتیجه میده.

                                        حرفاتون کاملا درست بود ولی خب این بخشش یه خرده برا من تعجب برانگیزه که گفتید برای خوندن قرآن باید مهارتشو داشت، قطعا من به قدرِ شما سوادی در این زمینه ندارم اما چیزی که از بچگی تا به الآن دیدم، شنیدم و تا حدودی لمسش کردم این بوده که قرآن خوندن نیاز به سن خاصی نداره و ما خیلی داستاناهم داریم از زمانِ پیامبر که ایشون به بچه ها هم قرآن یاد میدادن و دعوتشون میکردن به خوندنش و فک نمیکنم حتما نیاز باشه به مرزی از سن رسید و استدلال خوبشم اینه که اون ده ساله به اندازه ی خودش و اون چهل ساله هم به اندازه ی خودش درک میکنه و اینجا مهارت میتونه حرفی برای گفتن نداشته باشه،حالا اینکه این حرفتون در حوزه ی تعصب صدق میکنه هم خب میشه این دلیلو واسش آورد که یه بچه که چیزی از تعصب هنوز درست نمیدونه...
                                        شاید من مسیر حرفتون رو درست متوجه نشدم اما چیزی که برداشت کردم این بود 🙂

                                        VictorKekeV آفلاین
                                        VictorKekeV آفلاین
                                        VictorKeke
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #179

                                        NEGAARINN
                                        از قرآن اگر هدف فقط قصه باشه، قصه های خوبی داره درست...
                                        ولی اگر هدف رسیدن به اون زندگی خوب و آرامشی باشه که در قرآن وعده داده شده، و نه فقط در موردش رویا پردازی کنیم، مطالعه دقیق و فهمیدن عمق مطالب است.
                                        در مورد قصه هایی که از قرآن به ما تعریف میکنن، متاسفانه یاد حدیث حضرت علی میفتم که میگفت: زمانی میرسه که قرآن برای سودجویی رایج ترین کالا، و برای هدایت نادرترین کالا خواهد بود. همانطور که میبینیم الان شده. هیچوقت ما رو به تفکر عمیق در قرآن دعوت نمیکنن. بلکه به ظاهر نگری و دنبال کردن حرفهای خودشون دعوت میکنن.
                                        در اینجا، من دوست داشتم یکم از دید قصه گویی به قرآن نگاه نکنیم. بلکه به عنوان کاملترین مرجع روانشناسی و خودشناسی تاریخ بهش نگاه کنیم.
                                        اگر از این منظر نگاه بکنیم، داشتن پیش زمینه هایی از فلسفه، منطق و روانشناسی لازم هست.
                                        در مورد تعصب، حرفم مصداق فعلی نداشت. تعصب رو موقعی لمس کردم که در کتابها تک تک قصه هایی که از بچگی بهم گفته بودن زیر سوال رفت.

                                        Be a human
                                        Then Die
                                        انسان باش، و سپس بمیر!

                                        N 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        1
                                        • J آفلاین
                                          J آفلاین
                                          joy
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #180

                                          در کتاب ملت عشق یا همون 40 قائده شمس
                                          سوم – قرآن را می توان در چهار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطنِ بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی گنج
                                          این سخن گفته شده .در فاعده سوم
                                          خواندن داریم تا خواندن
                                          و من فکر میکنم منظور اقای ویکتور این بود که فارغ از سطح ظاهری و معنای ظاهری قران خوند
                                          یعنی قران رو به معنای واقعی کلمه خوند
                                          حتی اگه شما تجربی بودید متوجه میشدید که بچه 10 ساله هم میتونه زیست بخونه و رتبه یک هم زیست میخونه
                                          ولی این کجا و اون کجا
                                          هر دو تاشون یک متن رو میخونند ولی مهارتی که یک رتبه برتر در خوندن زیست داره واقعا قابل مقایسه با کسی که همینطوری زیست میخونه نیست!
                                          من از اقای ویکتور عذر میخوام که جواب دادم ! ولی خب مایل بودم در این بحث این نکات رو بگم
                                          یا حق

                                          VictorKekeV N 2 پاسخ آخرین پاسخ
                                          1
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 7
                                          • 8
                                          • 9
                                          • 10
                                          • 11
                                          • 20
                                          • 21
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع