-
می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویشفروغ فرخزاد
خیرین کوچک دریا دلنوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در حسرت یک نعره مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد -
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط Diarra انجام شده
با نگاهت به خدا چتر شادی واکن
-
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط Diarra انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بی کلام اینجا باش ..
بودنت
با دل من
بی صداهم زیباست -
گرم یاد آوری یا
نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم -
-
ما مثل دومینو بهم ضربه می زنیم...
تو به من
من به اون
اون به اون
-
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@FarZanehh یاد یاس افتادم
من تنهایی ...
تو با تنهایی
"**که ولت می کنن تو اوج تنهایی **" -
@FarZanehh یاد یاس افتادم
من تنهایی ...
تو با تنهایی
"**که ولت می کنن تو اوج تنهایی **" -
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@FarZanehh
زمانی شعر میگفتم برای غربت باران...
ولی حالا خودم تنهام،تنهاتر از باران -
@FarZanehh
زمانی شعر میگفتم برای غربت باران...
ولی حالا خودم تنهام،تنهاتر از بارانnajafiali78
زیر باران شده ام خیس
بگو صبر کنم یا بروم؟
سایه ات چتر سرم نیست
بگو صبر کنم یا بروم؟ -
najafiali78
زیر باران شده ام خیس
بگو صبر کنم یا بروم؟
سایه ات چتر سرم نیست
بگو صبر کنم یا بروم؟نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@FarZanehh
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتدتو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
-
@FarZanehh
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتدتو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
najafiali78
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستیساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
-
najafiali78
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستیساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@FarZanehh
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه -
@FarZanehh
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهرفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
-
@FarZanehh
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهشعر هاتون خوبه...
-
اینم اخرین شعر:
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهایی ا م را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
-
نوشتهشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تکلیفم مثل کبریت های خیس است
هیچگاه روشن نمیشود...