-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 یارمرا غارمرا عشق جگرخوار مرا
یارتویی غارتویی خواجه نگهدار مرا -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Saahaar تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه ام هزار خونابه چکید -
@نازی-79 دلی دیرم چو مرغ پا شکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
تو گویی طاهرا چون تار بنواز
صدا چون میدهد تار گسسته -
@نازی-79 دلی دیرم چو مرغ پا شکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
تو گویی طاهرا چون تار بنواز
صدا چون میدهد تار گسستهنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۹:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدههر که گفتار نرم پيش آرد
همه دل ها به قيد خويش آرد
@saraa-66 -
@Saahaar دل می رود ز دستم صاحب دلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا -
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 از این پنج شین روی رغبت متاب
شب و شاهد و شمع و شهد و شراب -
نوشتهشده در ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@نازی-79 تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من
در پی دیده چو دل، دوش کمین می کردم
-
19735 تو مرا یاد کنی یا نکنی , باورت گر بشود یا نشود,
حرفی نیست ...
اما نفسم میگیرد ,درهوایی که نفس های تو نیستنوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نازی-79 تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها -
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce نشود فاش کسی آنچه میان من و توست..
-
نوشتهشده در ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce نغز گفت آن بت ترسا بچه باده فروش
شادی روی کسی خور که صفایی دارد