-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Rosa
در تلاش زندگی سودی بجز حسرت نبردناز پی مقصود نامعلوم روز و شب دویدن
-
Rosa
در تلاش زندگی سودی بجز حسرت نبردناز پی مقصود نامعلوم روز و شب دویدن
-
گونش نشستهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شدنوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهRosa
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
-
Rosa
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
-
گونش درکی ندارم از خودم بی تو هر جا که دورم از تو تبعیدم
چشمامو بستم رو جهان بس که
تا چشم وا کردم تو رو دیدمنوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهRosa
ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه می پنداشتیم
-
Rosa
ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه می پنداشتیم
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
نرو دستم به دامانت نگو دیگر نمیآییکه میمیرم غریبانه امان از درد تنهایی
-
Mahdyyy
نرو دستم به دامانت نگو دیگر نمیآییکه میمیرم غریبانه امان از درد تنهایی
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهاییچه شود کز دلم امروز گره بگشایی
-
Mahdyyy
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهاییچه شود کز دلم امروز گره بگشایی
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۳:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
نه به ابر، نه به آب، نه به برگنه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
من به این جمله نمیاندیشم!
- خسته نشدین همش ن دادین؟
- خسته نشدین همش ن دادین؟
-
Mahdyyy
نه به ابر، نه به آب، نه به برگنه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
من به این جمله نمیاندیشم!
- خسته نشدین همش ن دادین؟
- خسته نشدین همش ن دادین؟
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۴:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهاییچه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چاره تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی
-
Mahdyyy
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهاییچه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چاره تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۴:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرین به سفر، كه هر چه كرد او كرد
-
Mahdyyy نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرین به سفر، كه هر چه كرد او كرد
-
نوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۵:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت، عاشق احوال خودت باش
یک لحظه مخور حسرت آنرا که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش -
Mahdyyy دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت، عاشق احوال خودت باش
یک لحظه مخور حسرت آنرا که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باشنوشتهشده در ۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahmood Choopani
شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین
زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون