-
آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است
با دوستان %(red)[مروت] با دشمنان %(green)[مدارا]... -
مهر روی تو نه درخورد من مسکین بود
چه کند بنده چو تقدیر خداند این بود -
خری با صاحب خود گفت در راه
که ای بی رحم بی انصاف بد خواهمرا تا چند زیر بار داری؟
مرا تا چند با جان کار داریخدا مرگت دهد تا شاد گردم
ز بند محنتت آزاد گردمجوابش داد:کای حیوان دربند
چرا از مرگ من هستی تو خرسند؟علاجی کن که دیگر خر نباشی
کشیدن بار را در خور نباشیواگر نه تا تو خر هستی,بناچار
چه من چه دیگری از تو کشد کار -
@hot_ice در شعردانه گفته است:
خری با صاحب خود گفت در راه
که ای بی رحم بی انصاف بد خواهمرا تا چند زیر بار داری؟
مرا تا چند با جان کار داریخدا مرگت دهد تا شاد گردم
ز بند محنتت آزاد گردمجوابش داد:کای حیوان دربند
چرا از مرگ من هستی تو خرسند؟علاجی کن که دیگر خر نباشی
کشیدن بار را در خور نباشیواگر نه تا تو خر هستی,بناچار
چه من چه دیگری از تو کشد کارروزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنممولانا
-
میروم خسته و افسـرده و زار
سـوی منزلگــه ویرانه خویش
به خـدا می برم از شهـــر شما
دل شوریــده و دیوانــه خویش
می برم تا که در ان نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گنـاه
شستشویش دهم از لکه عشــق
زین همـــه خواهش بیجا وتباه
می برم تا زتو دورش ســـازم
زتو ،ای جلــــوه امید محــــال
می برم زنـــده بگورش سازم
تا از این پس نکنــد یاد وصال
ناله می لرزد،می رقصد اشک
آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن
از تو ، ای چشمه جوشان گناه
شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من
بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم
دست عشق آمد و از شاخـم چید
شعلــه آه شد م ، صــد افسوس
که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد
عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست
میروم، خنده به لب،خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امیـــــد عبث بی حاصــــل...