هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@نگین-محمدیان رفت دیگ خبری ازش نی
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدختر پاییز آره درست شد مرسی عزیزم
-
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@kosar-mottaghi در انگيزه گفته است:
(10تیر1400)
همه میگن که این دمِ آخری کتابا رو ول کن، بلند شو و به مغزت استراحت بده!
اما تو گوشت بدهکار نیس!تند تند کتابِ زیستو برگه میزنی،
از فتوسنتز به عصبی، از عصبی به کلیه، از الکتروکاردیوگرام به چرخه ی تولید مثل!تموم نشده، یادِ دینی میفتی!
کلید واژه ی سنت استدراج «کَفَروا» بود یا «کَذَّبوا» ؟!
بلند میشی دینی سه سال رو میذاری جلوت و سریع آیه ها رو مرور میکنی!نفس نمیکشی و مرور میکنی!
از استرس داری فلج میشی اما مرور میکنی!
مغزت هیچ پیامی جز خوندن صادر نمیکنه!
خستگی، درد، تشنگی، گرسنگی...
هیچی!دینی تموم میشه، یاد واژه های ادبیات میفتی!
فرقِ هژیر و هژبر؟!
کَهَر اسب زرد و بور بود یا سرخِ تیره؟!
میری تند تند میخونیشون و یه نفس عمیق میکشی!هنوز بازدمت کامل خارج نشده یادِ فرمولای ریاضی میفتی!
تانژانتِ دو آلفا مخرجش یک بعلاوه یِ ثانژانت دو بود یا یه چیز دیگه؟!ایندفه جهش میکنی و فرمولای ریاضی،فیزیک رو مرور میکنی!
یاد این میفتی که بچه های ریاضی کنکور رو دادن، ینی سخت بوده یا آسون؟!
بهتر از پارسال دادن یا بدتر؟!
سوالای عمومیشون رو چک کنم یا استرس میگیرم؟!و به این فکر میکنی، اگه چند ماه، مثل امروز درس خونده بودی،
الان اینجا نبودی!و از خودت متنفر میشی،
بخاطر تمامِ روزهایی که میتونستی بخونی و نخوندی!
تمام روزهایی که میتونستی نتیجه ی بازی رو عوض کنی، و نکردی!خراب کردی!
بدم خراب کردی!
کاری از دستت بر میاد؟! نه!شب میشه، تو تخت، به تمامِ روزایی که پشت سر گذاشتی فکر میکنی،
انقدر فکر میکنی تا گریَت میگیره!
نگاه بقیرو ول کن!
انتظارات بقیه رو بذار کنار!
میدونم شنیدنِ دعاهای مامان،
یا دیدن چشم های امیدوار بابا درد داره!
اما یه سوال رفیق،
شرمنده ی «خودت» نیستی؟!
تو داری از خودت، فرار میکنی...
داری با خودت چیکار میکنی؟!.
.
.
(امروز چندماه مونده به کنکور)
گفته بودم کاری از دستت بر نمیاد؟!↺
ولی مثل اینکه میاد!
فردا11تیر، کنکور نیست!
هیچ مراقبی فردا، ساعت 8 صبح نمیگه،
«داوطلبانِ عزیز لطفا دفترچه ی سوالات را بردارید!»
هنوز وقت داری تا رسیدن به این جمله!حالا میتونی با آرامش فتوسنتز، کلیه، قلب و تولید مثل؛عصب؛حرکت رو بخونی،
میتونی فرمولای ریاضی فیزیک رو حفظ کنی!
هنوز وقت داری تا واژه های ادبیات رو چهار، پنج دور مرور کنی!
معجزه چیه پس؟!
از دستش نده!
نذار 10تیر1400، حالت مثل سکانسِ اول باشه!
این یه بار رو،
نه به خاطر هیچ کس، نه به خاطر خوشحالی پدر و مادرت، نه به خاطر راضی کردنِ کسی، فقط به خاطرِ «خودِ لعنتیت» پاشو و بجنگ!و اگر هم نشد که اونی که دلت میخواست!
مهم اینه که تو تلاشت رو کردی،
رنج بردی،
خسته شدی،
زمین خوردی و باز ایستادی!
مهم اینه تهش پشیمون نمیشی!
تاتهش برو
طوفان به پا کن رفیق
نزار غبار حسرت بشینه رو دلت️
ولی این خیلی خوبه امیدوارم کمکت کنه
Amir 6 -
zeinab dehghani زینب پستش رفت پایین
بالاخره حل شد (:نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نگین-محمدیان در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
zeinab dehghani زینب پستش رفت پایین
بالاخره حل شد (:بریم ریاضی بخونیم
-
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@fatemeh-ma میگم که من پستای انگیزشیت رو خیلی دوست دارم
برات آرزوی موفقیت میکنم
-
@نگین-محمدیان در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
zeinab dehghani زینب پستش رفت پایین
بالاخره حل شد (:بریم ریاضی بخونیم
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzeinab dehghani آره آره بریم من برنامم مونده
من فدات که این همه وقت پام موندی تا حل بشه و حالم خوب بشه -
@kosar-mottaghi در انگيزه گفته است:
(10تیر1400)
همه میگن که این دمِ آخری کتابا رو ول کن، بلند شو و به مغزت استراحت بده!
اما تو گوشت بدهکار نیس!تند تند کتابِ زیستو برگه میزنی،
از فتوسنتز به عصبی، از عصبی به کلیه، از الکتروکاردیوگرام به چرخه ی تولید مثل!تموم نشده، یادِ دینی میفتی!
کلید واژه ی سنت استدراج «کَفَروا» بود یا «کَذَّبوا» ؟!
بلند میشی دینی سه سال رو میذاری جلوت و سریع آیه ها رو مرور میکنی!نفس نمیکشی و مرور میکنی!
از استرس داری فلج میشی اما مرور میکنی!
مغزت هیچ پیامی جز خوندن صادر نمیکنه!
خستگی، درد، تشنگی، گرسنگی...
هیچی!دینی تموم میشه، یاد واژه های ادبیات میفتی!
فرقِ هژیر و هژبر؟!
کَهَر اسب زرد و بور بود یا سرخِ تیره؟!
میری تند تند میخونیشون و یه نفس عمیق میکشی!هنوز بازدمت کامل خارج نشده یادِ فرمولای ریاضی میفتی!
تانژانتِ دو آلفا مخرجش یک بعلاوه یِ ثانژانت دو بود یا یه چیز دیگه؟!ایندفه جهش میکنی و فرمولای ریاضی،فیزیک رو مرور میکنی!
یاد این میفتی که بچه های ریاضی کنکور رو دادن، ینی سخت بوده یا آسون؟!
بهتر از پارسال دادن یا بدتر؟!
سوالای عمومیشون رو چک کنم یا استرس میگیرم؟!و به این فکر میکنی، اگه چند ماه، مثل امروز درس خونده بودی،
الان اینجا نبودی!و از خودت متنفر میشی،
بخاطر تمامِ روزهایی که میتونستی بخونی و نخوندی!
تمام روزهایی که میتونستی نتیجه ی بازی رو عوض کنی، و نکردی!خراب کردی!
بدم خراب کردی!
کاری از دستت بر میاد؟! نه!شب میشه، تو تخت، به تمامِ روزایی که پشت سر گذاشتی فکر میکنی،
انقدر فکر میکنی تا گریَت میگیره!
نگاه بقیرو ول کن!
انتظارات بقیه رو بذار کنار!
میدونم شنیدنِ دعاهای مامان،
یا دیدن چشم های امیدوار بابا درد داره!
اما یه سوال رفیق،
شرمنده ی «خودت» نیستی؟!
تو داری از خودت، فرار میکنی...
داری با خودت چیکار میکنی؟!.
.
.
(امروز چندماه مونده به کنکور)
گفته بودم کاری از دستت بر نمیاد؟!↺
ولی مثل اینکه میاد!
فردا11تیر، کنکور نیست!
هیچ مراقبی فردا، ساعت 8 صبح نمیگه،
«داوطلبانِ عزیز لطفا دفترچه ی سوالات را بردارید!»
هنوز وقت داری تا رسیدن به این جمله!حالا میتونی با آرامش فتوسنتز، کلیه، قلب و تولید مثل؛عصب؛حرکت رو بخونی،
میتونی فرمولای ریاضی فیزیک رو حفظ کنی!
هنوز وقت داری تا واژه های ادبیات رو چهار، پنج دور مرور کنی!
معجزه چیه پس؟!
از دستش نده!
نذار 10تیر1400، حالت مثل سکانسِ اول باشه!
این یه بار رو،
نه به خاطر هیچ کس، نه به خاطر خوشحالی پدر و مادرت، نه به خاطر راضی کردنِ کسی، فقط به خاطرِ «خودِ لعنتیت» پاشو و بجنگ!و اگر هم نشد که اونی که دلت میخواست!
مهم اینه که تو تلاشت رو کردی،
رنج بردی،
خسته شدی،
زمین خوردی و باز ایستادی!
مهم اینه تهش پشیمون نمیشی!
تاتهش برو
طوفان به پا کن رفیق
نزار غبار حسرت بشینه رو دلت️
ولی این خیلی خوبه امیدوارم کمکت کنه
Amir 6نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدختر پاییز خیلی قشنگ بود:))
-
@kosar-mottaghi در انگيزه گفته است:
(10تیر1400)
همه میگن که این دمِ آخری کتابا رو ول کن، بلند شو و به مغزت استراحت بده!
اما تو گوشت بدهکار نیس!تند تند کتابِ زیستو برگه میزنی،
از فتوسنتز به عصبی، از عصبی به کلیه، از الکتروکاردیوگرام به چرخه ی تولید مثل!تموم نشده، یادِ دینی میفتی!
کلید واژه ی سنت استدراج «کَفَروا» بود یا «کَذَّبوا» ؟!
بلند میشی دینی سه سال رو میذاری جلوت و سریع آیه ها رو مرور میکنی!نفس نمیکشی و مرور میکنی!
از استرس داری فلج میشی اما مرور میکنی!
مغزت هیچ پیامی جز خوندن صادر نمیکنه!
خستگی، درد، تشنگی، گرسنگی...
هیچی!دینی تموم میشه، یاد واژه های ادبیات میفتی!
فرقِ هژیر و هژبر؟!
کَهَر اسب زرد و بور بود یا سرخِ تیره؟!
میری تند تند میخونیشون و یه نفس عمیق میکشی!هنوز بازدمت کامل خارج نشده یادِ فرمولای ریاضی میفتی!
تانژانتِ دو آلفا مخرجش یک بعلاوه یِ ثانژانت دو بود یا یه چیز دیگه؟!ایندفه جهش میکنی و فرمولای ریاضی،فیزیک رو مرور میکنی!
یاد این میفتی که بچه های ریاضی کنکور رو دادن، ینی سخت بوده یا آسون؟!
بهتر از پارسال دادن یا بدتر؟!
سوالای عمومیشون رو چک کنم یا استرس میگیرم؟!و به این فکر میکنی، اگه چند ماه، مثل امروز درس خونده بودی،
الان اینجا نبودی!و از خودت متنفر میشی،
بخاطر تمامِ روزهایی که میتونستی بخونی و نخوندی!
تمام روزهایی که میتونستی نتیجه ی بازی رو عوض کنی، و نکردی!خراب کردی!
بدم خراب کردی!
کاری از دستت بر میاد؟! نه!شب میشه، تو تخت، به تمامِ روزایی که پشت سر گذاشتی فکر میکنی،
انقدر فکر میکنی تا گریَت میگیره!
نگاه بقیرو ول کن!
انتظارات بقیه رو بذار کنار!
میدونم شنیدنِ دعاهای مامان،
یا دیدن چشم های امیدوار بابا درد داره!
اما یه سوال رفیق،
شرمنده ی «خودت» نیستی؟!
تو داری از خودت، فرار میکنی...
داری با خودت چیکار میکنی؟!.
.
.
(امروز چندماه مونده به کنکور)
گفته بودم کاری از دستت بر نمیاد؟!↺
ولی مثل اینکه میاد!
فردا11تیر، کنکور نیست!
هیچ مراقبی فردا، ساعت 8 صبح نمیگه،
«داوطلبانِ عزیز لطفا دفترچه ی سوالات را بردارید!»
هنوز وقت داری تا رسیدن به این جمله!حالا میتونی با آرامش فتوسنتز، کلیه، قلب و تولید مثل؛عصب؛حرکت رو بخونی،
میتونی فرمولای ریاضی فیزیک رو حفظ کنی!
هنوز وقت داری تا واژه های ادبیات رو چهار، پنج دور مرور کنی!
معجزه چیه پس؟!
از دستش نده!
نذار 10تیر1400، حالت مثل سکانسِ اول باشه!
این یه بار رو،
نه به خاطر هیچ کس، نه به خاطر خوشحالی پدر و مادرت، نه به خاطر راضی کردنِ کسی، فقط به خاطرِ «خودِ لعنتیت» پاشو و بجنگ!و اگر هم نشد که اونی که دلت میخواست!
مهم اینه که تو تلاشت رو کردی،
رنج بردی،
خسته شدی،
زمین خوردی و باز ایستادی!
مهم اینه تهش پشیمون نمیشی!
تاتهش برو
طوفان به پا کن رفیق
نزار غبار حسرت بشینه رو دلت️
ولی این خیلی خوبه امیدوارم کمکت کنه
Amir 6نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدختر پاییز
ممنون ازتون -
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی من چقد حرف میزنم گاهی وقتا =|
اصلا فکرش هم نمیکردم یه روز بشه دوباره انجمن و بچه ها منو بخندونن
ولی امروز کلی خندیدم
اشکای صبحم دیگه تموم شد
و اون درگیری مسخره هم حل شد (:
برم که عصر بیام تاپیک خفن شیمی رو بزنم -
zeinab dehghani آره آره بریم من برنامم مونده
من فدات که این همه وقت پام موندی تا حل بشه و حالم خوب بشهنوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نگین-محمدیان خواهش میکنم.
از تاپیک نرجس بکنم و بیام بیرون وچارتا شعر و جمله بزارم و برم منم.
موفق باشی و بترکونی -
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط _Aram_ انجام شده
@نگین-محمدیان فدای تو
️
نشی که حیفی
منم همینطور
معذرت می خوام
خوبی؟ -
@masoumeh-shokrollahi عزیزی فدات
ایول به این روحیه همیشه عالی باش
این از لطفته واقعا ممنونم و خوشحال میشم بقیه با همین رنگ زرد هم یاد من میفتن
آره خدا رو شکر درسا خوبن باهاشون کنار میام اونا هم اذیت نمیکنننوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نگین-محمدیان قربونت
️
اره همه چی طبق برنامه که پیش بره فول انرژی میشم
من همیشه یادت میکنم تا بقیه ام ملکه ذهنشون شه
خببب خیلی خوشحالم که همه چی خوبه
انشاالله همیشه همینجور باشه -
دختر پاییز خیلی قشنگ بود:))
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حسابی جرم خود سنگین کردم
مریم صدویازده منو ببخش -
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اما
نمیفهمم ک چرا آدما
دلشون برای روزای سختی ک میخواستن سریع بگذره و تموم بشه،تنگ میشه؟!! -
@sania-andiravan
سلام خوبی؟
من دیگه انقدر دورم شلوغ میشه دیگه جا نیست برا خوندن
میزمطالعه پر
زمین پر
دیگه مجبورم یا نقل مکان کنم
یا اینکه همرو جمع کنمAmir 6
سلام خوبم مرسی تو خوبی؟خوشی؟
دقیقااااااا
اره دقیقا حتی نمیشه راه رفت
نقل مکان میکنم مامانم میگه دیگه اینجا رو بهم نریز
قبلا تمیز بودم امسال مهم نیست دورم شلوغ باشه -
قشنگ ترین جمع تو دلی
اصلا زینب تو میای من یادم میفته باید با کنکور عشق کنمنوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@masoumeh-shokrollahi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
قشنگ ترین جمع تو دلی
اصلا زینب تو میای من یادم میفته باید با کنکور عشق کنماینو یادم رفت ریپ بزنم
ارادت داریم -
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
درک میکنم .
-
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بیتی ک توی اوج خستگی سال کنکورم باخودم خوندم و نوشتم.
وبه اونایی ک شاید موقعیت مثل من رو داشتن گفتم
به شماهاهم بگم
چشمِ بیدار بر این تلخیِ ایام ببند
خواب هایی شکرین بهرِ تو دیده است بهار
-
نوشتهشده در ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوب دیگه
مواظب خودتون باشید .فعلا رفقا