هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی من فهمیدم ما دخترا ظرفیت اینو داریم یجاهایی یکارایی کنیم که خودمونم نتونیم از کار هم سر دربیاریم
-
مهشید حسن زاده 0 ممنان
راس میگیا
سر صبح آخه چجوری دعوا کردآماده بود
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar فک کنم از سحر بیداربوده
صداشم شفاف بود آخه,گرفتگی نداشت
حالا من صدام درنمیومد بگم دودیقه هیس -
Alireza Varamanzar نه حاجی
دارم میگم دوستمه,تعصبشو میکشمحالا رد داده کله سحر اشکال نداره ولی خب ناراحت کننده بودددد
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 هییی
انشاءالله آشتی کنین🥲
حاجی نیستم خودتی -
ولی من فهمیدم ما دخترا ظرفیت اینو داریم یجاهایی یکارایی کنیم که خودمونم نتونیم از کار هم سر دربیاریم
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 شما دخترا چن ظرفیتی هستین؟
-
مهشید حسن زاده 0 هییی
انشاءالله آشتی کنین🥲
حاجی نیستم خودتینوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط مهشید حسن زاده 0 انجام شدهAlireza Varamanzar جزو تکیه های کلاممان است
توخودتو تحویل نگیر
-
مهشید حسن زاده 0 شما دخترا چن ظرفیتی هستین؟
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar بازم ازین سوالای بی پاسخ
-
Alireza Varamanzar فک کنم از سحر بیداربوده
صداشم شفاف بود آخه,گرفتگی نداشت
حالا من صدام درنمیومد بگم دودیقه هیسنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 پس همه چیزو آماده کرد رود
تو که خواب بودی میگفتی چی داره میگه این سر صبی -
Alireza Varamanzar جزو تکیه های کلاممان است
توخودتو تحویل نگیر
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 میدانم
-
Alireza Varamanzar بازم ازین سوالای بی پاسخ
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 بوگو
-
مهشید حسن زاده 0 پس همه چیزو آماده کرد رود
تو که خواب بودی میگفتی چی داره میگه این سر صبینوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar آره خداحافظی کرد
بعدمن نیم ساعت خوابیدم تازه فهمیدم چی میگهولی باز نفهمیدم چرا و چه ربطی داشت
-
Alireza Varamanzar آره خداحافظی کرد
بعدمن نیم ساعت خوابیدم تازه فهمیدم چی میگهولی باز نفهمیدم چرا و چه ربطی داشت
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 اصلا اون موقع مغز کار نمیکنه
خلاصه فقط میخواس خدافظی کنه -
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از این به بعد میخوام بجای هف و پف نقطه بزارم
-
مهشید حسن زاده 0 اصلا اون موقع مغز کار نمیکنه
خلاصه فقط میخواس خدافظی کنهنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar نهمیخواست گندبزنه ب احوالاتم
الان اینو که بیخیال
باز رانددومش اونجاست ک باید حرف بزنیم بعدمن تازه باید بپرسم که اصل قضیش چیه -
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میخوام بشم مستر نقطه
مثل پسرخالم
-
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای بونی نقطه خوار
-
Alireza Varamanzar نهمیخواست گندبزنه ب احوالاتم
الان اینو که بیخیال
باز رانددومش اونجاست ک باید حرف بزنیم بعدمن تازه باید بپرسم که اصل قضیش چیهنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 خیلی دوست خوبی داری ماشالا
خدا به دادت برسه
حتما با مدال بیاییدست خالی نیا
-
ای بونی نقطه خوار
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهشید حسن زاده 0 نا برار
-
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
.
-
.
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
.
تو شاهد باش که من اولین نقطه رو گذاشتم
-
مهشید حسن زاده 0 خیلی دوست خوبی داری ماشالا
خدا به دادت برسه
حتما با مدال بیاییدست خالی نیا
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar نه این ارزششو داره
این همونیه ک وقتی ناراحت باشم یاجی زنگ میزنه میگه بگو و من تمام ناراحتیمو غر میزنم سرش اونم گوش میکنهتهش ک رسید میگه تموم شد؟میگم آره بعد خداحافظی میکنه