هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Gharibe Gomnam نمیدونستم خواهرته:>
و من از بچه ها متنفرم:>نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
حتی بچه خودت؟ -
@حمید-صباحی +++++++ :>
نمیفهمم چرا انق ملت از خیس شدن زیر بارون متنفرنMichael Vey
معرفت اصلی تو همون ابر و بارون هست اما خیلیا دوسش ندارن -
Michael Vey عدس پلو دارم
اسنکم موادش امادس سریع درست میکنمنوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-hmt یسسسس خوبههه اومدممممم
هله هوله با منن -
@m-hmt یسسسس خوبههه اومدممممم
هله هوله با منننوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey چیپس بیار ماستش با من
-
Michael Vey
حتی بچه خودت؟نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam من دلم نمیخواد بچه دار شم.. دلم میخواد ی بچه ب فرزندخوندگی بگیرم:*>
-
Michael Vey
معرفت اصلی تو همون ابر و بارون هست اما خیلیا دوسش ندارننوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی ++++++
زیر بارون طوفانی با اهنگ تو گوشت.. هعققققق -
Michael Vey چیپس بیار ماستش با من
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-hmt یسسسسسس
-
Gharibe Gomnam بچه های این دوره زمونه همین طورین.یه بچه ای میخ کوبیده بود تو گوش خواهرش خلاصه که مراقب خودت باش
ولی اگه با ملایمت باهاش رفتار کنی از اول لج نمیکنه،تا یه مدت باهاش حرف نزنی ممکنه از کارش پشیمون شه
یه خانمی بود به اینجور بچه ها میگفت بچه سختنوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Elham650
دقیقا منم همین کار رو میکنم
اخه بزنمش دلم نمیاد
همون یه بار که عصبانی شد زدم تو صورتش قرمز شد بس بود
تازه مادرم باهام دعوا داشت که ببین جای انگشتات موند
ولی من واقعا عصبی شدم
خواب بودم واقعا خواب بودم خلال دندون رو کرد تو بینیم واقعا خون دماغ شدم
چنان با ظرافت و سکوت بهت نزدیک میشه
اما منم در عوض باهاش حرف نمیزنم
جوری رفتار میکنم که انگار وجود نداره
یه بار انقدر باهاش حرف نزدم که گریش گرفته یود -
Gharibe Gomnam من دلم نمیخواد بچه دار شم.. دلم میخواد ی بچه ب فرزندخوندگی بگیرم:*>
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
امیدوارم -
@Elham650
دقیقا منم همین کار رو میکنم
اخه بزنمش دلم نمیاد
همون یه بار که عصبانی شد زدم تو صورتش قرمز شد بس بود
تازه مادرم باهام دعوا داشت که ببین جای انگشتات موند
ولی من واقعا عصبی شدم
خواب بودم واقعا خواب بودم خلال دندون رو کرد تو بینیم واقعا خون دماغ شدم
چنان با ظرافت و سکوت بهت نزدیک میشه
اما منم در عوض باهاش حرف نمیزنم
جوری رفتار میکنم که انگار وجود نداره
یه بار انقدر باهاش حرف نزدم که گریش گرفته یودنوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam حقشهه
-
سلاممم
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی هاییی
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی چخبر برادر
-
Gharibe Gomnam حقشهه
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
الان رفت میوه اورد
بعد بغلم کرد بعد گفت اخودااا قربونت بشم -
@حامد-صباحی هاییی
Michael Vey
خوبی داوش؟! -
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
سلامم -
@حامد-صباحی چخبر برادر
Michael Vey
درگیریم همراه بیکاری -
Michael Vey
الان رفت میوه اورد
بعد بغلم کرد بعد گفت اخودااا قربونت بشمنوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam نمیدونم قلبم اکلیلی بشه یا خونم تیره:>
-
@حامد-صباحی
سلاممGharibe Gomnam
سلام ریحانه خانوم خوب هستین ؟ -
Michael Vey
خوبی داوش؟!نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی اره برادر جان