هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Hamed-s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@نویسنده-کوچولو
ما خوابمون نمیبره شما چرا نخوابیدینمن ؟؟
من کلا شبا کشیکم
عادت بدیه ها ولی دیگه چه میشه کرد -
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعی روزگار عجیبیههه
-
@Hamed-s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@نویسنده-کوچولو
ما خوابمون نمیبره شما چرا نخوابیدینمن ؟؟
من کلا شبا کشیکم
عادت بدیه ها ولی دیگه چه میشه کرد@نویسنده-کوچولو
عادت خیلی بدیه -
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط Sunniva انجام شده
میگم آقا حامد شما بودین اونروز همینجا شب باهاتون حرف زدم یا داداشتون بود؟
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
@نویسنده-کوچولو
داداشم بود -
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چقدر این شکلی و این تایمی زیست خوندن کیف میده بهم...
نصف شبی؟
-
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چقدر این شکلی و این تایمی زیست خوندن کیف میده بهم...
نصف شبی؟
-
@نویسنده-کوچولو جدی نمیدونی وقتی سر شبی خوابم میاد زیااااااد (ساعت 10 ونیم داشتم میمردم از بس خوابم میومد) و
الان انرژی دارم مشخصه تنظیمات بدنم نیاز به تغییرات اساسی دارهنوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@نویسنده-کوچولو جدی نمیدونی وقتی سر شبی خوابم میاد زیااااااد (ساعت 10 ونیم داشتم میمردم از بس خوابم میومد) و
الان انرژی دارم مشخصه تنظیمات بدنم نیاز به تغییرات اساسی دارهاهاااااا
ایول نرگس -
Narges_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@نویسنده-کوچولو جدی نمیدونی وقتی سر شبی خوابم میاد زیااااااد (ساعت 10 ونیم داشتم میمردم از بس خوابم میومد) و
الان انرژی دارم مشخصه تنظیمات بدنم نیاز به تغییرات اساسی دارهاهاااااا
ایول نرگس -
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
dlrm چرا به شما میگن عمه؟
به خدا یادم نمیاد داستانش چی بود
ولی من به طور کلی همیشه دوس داشتم عمه باشم
حتی دوستم که بچه دار شد ، با اینکه مرسومه اصولا بچه ها به دوست مامانشون میگن خاله، من از اول گفتم من عمشمالان دو سالشه وقتی میگه عمه میمیرم براش
اینجا هم من یه تاپیکی دارم اسمش عمه دلی و نسخه هایش هست
از بعد اون دیگه توی دوره ی خودمون کلا فقط عمه دلی بودم
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
:)))
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یچیز فهمیدم ک وقتی ریاضی میخونم خستگی اهمیت نداره حتی اگ ساعت سه صب باشه:)
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اصلا موقعیت و همچیم یادم میره...
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعی بریم ادامه
-
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
dlrm چرا به شما میگن عمه؟
به خدا یادم نمیاد داستانش چی بود
ولی من به طور کلی همیشه دوس داشتم عمه باشم
حتی دوستم که بچه دار شد ، با اینکه مرسومه اصولا بچه ها به دوست مامانشون میگن خاله، من از اول گفتم من عمشمالان دو سالشه وقتی میگه عمه میمیرم براش
اینجا هم من یه تاپیکی دارم اسمش عمه دلی و نسخه هایش هست
از بعد اون دیگه توی دوره ی خودمون کلا فقط عمه دلی بودم
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۲۳:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهdlrm در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
dlrm چرا به شما میگن عمه؟
به خدا یادم نمیاد داستانش چی بود
ولی من به طور کلی همیشه دوس داشتم عمه باشم
حتی دوستم که بچه دار شد ، با اینکه مرسومه اصولا بچه ها به دوست مامانشون میگن خاله، من از اول گفتم من عمشمالان دو سالشه وقتی میگه عمه میمیرم براش
اینجا هم من یه تاپیکی دارم اسمش عمه دلی و نسخه هایش هست
از بعد اون دیگه توی دوره ی خودمون کلا فقط عمه دلی بودم
چه جالب سلام عمه ی دلی
️
️