هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Blue28
من از کسی هیچ موقع ناراحت نمیشم -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۱۲ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
-
Aqua
بله
این تو نظام قدیم بود ولی دلیلش رو ننوشته بود
فقط نوشته بود جناس ناقص
انگاری جناس ناقص جابه جایی یه جور میشه
حتی مثلا فیل و لیف هم جناس بودنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s
اهان . مرسییییی -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من الان چرا دقیقا درس نمیخونم
-
Aqua اصن به من چه من که امتحان نمیدم هیهیهی
-
Aqua
بله
این تو نظام قدیم بود ولی دلیلش رو ننوشته بود
فقط نوشته بود جناس ناقص
انگاری جناس ناقص جابه جایی یه جور میشه
حتی مثلا فیل و لیف هم جناس بودنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s سلام. میشه بیام چت؟
-
@Hamid-s وااعووو
-
@KOSAR-ab سلام بفرمایید
-
@KOSAR-ab
سلام بفرمایید -
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط Hamid.s انجام شده
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد. -
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.@Hamid-s ولی خانمه داره میدوزه
-
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.@Hamid-s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.چقدر قشنگ:))
-
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.@Hamid-s قشنگ بود
اسم ایشون هم مایوری شینا هستش(گفتم شاید جالب باشه بدونید)
-
Blue28
پیاماتو خوندم
نمیدونم چی بگم... -
Akito
اون پشت اون خانومی که داره میدوزه منو یاد یه متنی انداخت
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.@Hamid-s وای پیامتونو ویرایش کردین؟
-
@f-nalist هیچی فرزام هیچی مرسی ازت
من بهم ریختم چند دیقه
نباید اینجا می گفتم