-
shima31 خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاءreplied to 99 on ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۱۷:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
shima31 خیرین کوچک دریا دل دانش آموزان آلاءreplied to 99 on ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
ترجیح مــےבهم همــﮧ را غریبــﮧ صـבا کنم.!
تا وقتــے از پشت خنجر میزننـב...
با خوבم بگویم...........
بـے خیال..!
از غریبــﮧ بیش از ایـטּ انتظارے نیست...!!
-
هــرگز دســتی را نگیـــر وقتی قــصد شکستـــن قلــبش را داری
هــرگز به چــشمانی نــگاه نکـــن وقــتی قــصد دروغ گفتن داری
بــه کسی نــگو تنهـــا اوســـت وقتی در ذهنت به دیگری فکر میکنی
قـــلبی را قـفـــل نکـــن کـــه کلیـــدش را نــــــداری
-
عشق تو ای دلبر من در دل من خیمه زده
ربوده ای دل مرا عجب نشسته ای به دل
زلف دوتا و خال تو قبله عشق من شده
اسیر خنده ات شدم عجب نشسته ای به دل -
تنهاییم را
زیر دوش حمام میبرم...
بغضم را
میان شرشر آب داغ میترکانم ...
تا همه فکر کند
قرمزی چشمانم از دم کردن حمام است ...!!!
-
کجای این شب تاریک
به روی ماه در بستی
نه می گویی نه میدانم
کجا ماندم کجا هستی... -
بعدها
متوجه می شوید
"شب"
برای خواب نیست -
شب تاریک و
بیم موج و
گردابی چنین هایل؛کجا دانند حالِ ما،
سبک بارانِ ساحل ها...! -
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . . -
گاهی...
شنیدن صدای قلب کسی رو که دوسش داری
زیباترین موسیقی دنیاست...!! -
گر تو آزاد نباشی، همه دنیا قفس است...!
تا پر و بال تو و راه تماشا بسته ست،
هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است...!
تا که نادان به جهان حکمروایی دارد،
همه جا در نظر مردم دانا قفس است...!
"فریدون مشیری"
-
گفته بودند: از پس هر گریه، آخر خنده ایست
این سخن بیهوده نیست...
زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است
خنده ی شیرینِ فروردین
بازتابِ گریه ی پربارِ اسفند است...
"فریدون مشیری"
-
اي همه مردم، در اين جهان به چه کاريد ؟
عمر گران مايه را چگونه گذاريد ؟هرچه به عالم بود اگر به کف آريد
هيچ نداريد اگر که عشق نداريد
واي شما دل به عشق اگر نسپاريد
گر به ثريا رسيد هيچ نيرزيد
عشق بورزيد
دوست بداريد
-
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی؟!
کاش، یک روز، به اندازه ی هیـــــچ
غم بیهوده نمیخوردی!
کاش، یک لحظه، به سرمستی بــــــاد
شاد و آزاد به سر می بردی
-
درین منزل که پای از پویه فرسود
رسیدن دیر میبینم شدن زوداگر صد سال در چاهی نشینم
کسی جز آه خود بالا نه بینمو گر گردم به کوه و دشت صد سال
به جز سایه کسم ناید به دنبالمنم خاکی چو باد از جای رفته
نشاط از دست و زور از پای رفتهز من خاکستری مانده درین درد
به خاکستر توان آتش نهان کرد -
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت...
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم.. -
دردِ من،
آرامِ جانِ دیگران است
خوش به حالِ دیگران... -
این پست پاک شده!
2275/9234