-
گفتند:
نگذر از غرورت،کار خوبی نیست
باید خودت فهمیده باشی یارخوبی نیست
گفتند:
هرگز لشگرت را دست اون نسپار
این خائنِ بالفطره پرچم دار خوبی نیست!
ترک تو ودرک جماعت کار دشواری ست
تکرار تنهایی ولی تکرار خوبی نیست...
آزادی از تو ،انحصار واقعی از من
بازی شیرینی ست،استعمار خوبی نیست! -
بعد از تو هیچ عشقی آتش به خرمنش نیست
دیگر زنی ردایی از شعله بر تنش نیست
بعد از تو زن شکوهی در پیکرش ندارد
یک چرخ دلبری بر پرچین دامنش نیست
بعد ازتو شعر یعنی یکریز واژه چینی
بعد از تو عشق یعنی هم خواب آفرینی
یک اجتماع بی درد اسطوره های دردند
ای درد ناب برخیز،تا درد را ببینی.... -
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟
بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کاروکسم وسعت پشتم خالی است
گل تو باشی من مفلوک دومشتم خالی است! -
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
-
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی، چه امّیدی به این احساس تو خالیکبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟@SOBHAN-1999 در
شعردانه
گفته است:
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی، چه امّیدی به این احساس تو خالیکبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟شعر از کیه؟
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
گفتم مه من!از چه تو در دام نیفتی?
گفتا چه کنم دام شما دانه نداردچ قشنگ شبیه سازیش کردم
شعر از حسین پژمانی بختیاریه
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد -
آخه من چکار کنم با این دل بهونه گیر **** ای خدا کمک بکن برو ای دل بمیر.
-
پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو
روزی که اتفاق پریدن در اوفتد -
از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
و نمى گذاشت
از چهره ى تو چیز زیادى
یادم باشد -
دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتنتا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دشمنِ خویشیم و یارِ آنکه ما را می کشد
غرقِ دریایم و ما را موجِ دریا می کشد
#مولوی -
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
مولوی
-
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچکس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعلهای بود که لرزید، ولی جان نگرفت
دل به هرکس که رسیدیم سپردیم ولی
قصهی عاشقی ما سر و سامان نگرفت
تاج سر دادمش و سیم و زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصهای با تو شد آغاز که پایان نگرفت .. -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد... -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۲۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط Unique 7 انجام شده
آخرین برگ سفرنامه ی باران
این است که
زمین چرکین است
-
آدمی را دیدم با سایه ي خود درد و دل می کرد !
چه رنجی می کشد او
وقتی هوا ابریست . . . -
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روزی دلمان
بهرِ نگاری خوش بودآن روز کجا رفت و
امروز کجا ماندیم و
آن یار چه شدلیلا مقربی
-
نوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد