-
نوشتهشده در ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوستحضرت مولانامون
-
نوشتهشده در ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ۲۲:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#702121)[کرختم شبیه کسی که نخوابیده شب را]
%(#702121)[و تسخر زده از لجاجت ادیب و ادب را]
%(#702121)[کج و معوجم مثل یک گریه ی پشت لبخند]
%(#702121)[کرختم شبیهِ لباسی که افتاده از بند]| علیرضا آذرشون |
-
نوشتهشده در ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ۲۳:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خاک بر سرِتمامِ این کلمات
اگر تو
از میانِ تمامشان نفهمی
من دلتنگم !| عادل دانتیسم|
-
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۱۷:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد -
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۲۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احوال منشهریار موننننننننن
-
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#5a7496)[آن کس که رو به روی تو اِستاده، آن منم:)]
%(#5a7496)[آن ناتوان:) که داده ز دستش توان، منم:)]
%(#1b5eb5)[آن کس که قهر کرده از او آسمان، منم:)]
%(#1b5eb5)[آن کس که جای مانده زِ هر کاروان، منم:)]| معنی زنجانی |
-
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از بر صید افکنی آهوی سرمستی رمید
اجتناب رغبت افزای توام آمد بیاد... -
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
%(#915a5a)[دردِ دوری را علاجی جز دوای وصل نیست]
%(#b03f3f)[مرحمی دارد به خاطر زخم اگر خندیده است:)]- اشتباه نکنم از بیدل باید باشه...
بیدل دهلوی
- اشتباه نکنم از بیدل باید باشه...
-
نوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست
تنگ مپسند دلی را که در او جاداری
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
شهریار جان -
نوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، ۲۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در کویه نیک نامان مارا گذر ندادند ....
-
نوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، ۲۰:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سکوت..
خفکنی است بر فواره های درونم -
نوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از عدم ناجسته شوخیهای هستی میکنیم
صبح ما هم در نقاب شب تبسمکرده است -
نوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شبنم درین بهار دلیل نشاط نیست
صبحیست کز وداع چمن گریه میکند -
دل دیوانه چه داند که معشوق کجاست؟!
دل دیوانه چه داند آن یار کجاست؟!
دل دیوانه چه داند که دیگر آن نیست؟!
دل دیوانه چه داند که باید برود ،دور شود دیگر نیست؟!
دل دیوانه چه کردی تو به ما؟
گشته ایم حیران و در چشمان او مبتلا!
دل دیوانه دگر یار نخواهد بازگشت!
اورفت د دگر این قصه به پایان رسید.
#دلنوشته_های_خودم -
دل دیوانه چه داند که معشوق کجاست؟!
دل دیوانه چه داند آن یار کجاست؟!
دل دیوانه چه داند که دیگر آن نیست؟!
دل دیوانه چه داند که باید برود ،دور شود دیگر نیست؟!
دل دیوانه چه کردی تو به ما؟
گشته ایم حیران و در چشمان او مبتلا!
دل دیوانه دگر یار نخواهد بازگشت!
اورفت د دگر این قصه به پایان رسید.
#دلنوشته_های_خودم -
esrapheel
اره عالیییی .
خا.خوبه کهخیلیم زیادی اصن
-
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۲۳ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط faaa31 انجام شده
esrapheel
شاعریمو کورر نکن دیگه -
نوشتهشده در ۲۳ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میبایدز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میبایدمرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میبایدبهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید -
شب که می شود،
به جای خواب،
تو به بند بند وجودم می آیی
و من می خندم،
بغض می کنم،
بالشم که خیس شد
عقربه ساعت که به
صبح نزدیک شد،
نه! تو هنوز هم
خیال رفتن نداری!
و این قصه هر شب ادامه دارد …