-
نوشتهشده در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۸:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
یک عدد سیب کجا
اینهمه تبعید کجا...
وحشی بافقیاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تودلی شعر میذارم کلا ولی دلم نیومد این شعر بین حرفای تو دلی گم بشه
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر، نهدل خون شده وصلم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرختر از خون جگر، نهبا هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!بدخلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۵۶ آخرین ویرایش توسط اکالیپتوس انجام شده
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پُرِ دوست ،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو … ؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند .
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن ، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست …
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم :
ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر :
"خانه دوست کجاست؟ "
فریدون مشیری -
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#802121)[چه قشنگ است در این ساعت شب بیداری]
%(#802121)[فکر و ذهنت فقط او باشد و او باشد و او]
|صابر فرهادی|
-
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#32c29e)[ای تنهایی]
%(#32c29e)[بمان با من]
%(#32c29e)[بمان با من]
%(#e5ed09)[اینجا مردم شهر] %(#ed0909)[بی رحم اند]
%(#1ced09)[اینجا سر یک تکه نان]
%(#1ced09)[همه باهم می جنگند]
%(#ed091c)[می جنگند] -
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی باران
بهانه ی باریدن؛
گاهی، چمدانی
در سفر .
اینجا اما:
چتری بسته
مردی زیر باران
در انتظار تو ... -
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من در این تاریکی...
فکر یک بره روشن هستم ،
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
سهراب... -
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۵:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من به آمار زمین مشکوکم ...
اگر این سطح پر از آدم هاست،
پس چرا این همه دلها تنهاست؟؟؟
سهراب ... -
نوشتهشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دست غریق یعنی فریاد بی صداییم
بیدل -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تنها نه آن غزالش،جمعی سگان گرفتند
هرجا ک یوسفی هست،صد گرگ در کمین است.... -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
نظر به شاخِ بلند است مرغ وحشی را
تلاشِْ دار کند،هر سری ک سوداییست
(بنظرم مصراع دوم هردوش خونده میشه و معنی میده،بنظرم با کسره قشنگ تره) -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز
شیخ
شهر جان بردم بهتزویر مسلمانی
مدارا گر به اینکافر
نمیکردم چه میکردم -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نبودش ز تشنیع یاران خبر
ک غرقه ندارد ز باران خبر
(تشنیع؛بدگویی) -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از بهر دفع غم ،به کسی گر بری پناهی
هم غم بجای ماند هم آبرو برود
-
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۱۶ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
گفتش تبر اهسته؛جرم تو همین است
کاین موسم حاصل بود و نیست تو را بار......... -
نوشتهشده در ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۶:۱۷ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
آب از پی مرگ تشنه جستن
هم کار اید،ولی ب شستن
(منظورش اینه به کار میاد ولی برای غسلش)