-
-
-
نوشتهشده در ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل ناله کندازمن
من ناله کنم ازدل
یارب توقضاوت کن
دیوانه منم یادل -
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۲:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۲:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۲:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۲:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
️
وقت است
نقاب خویش را بگذارم
️
بر گرگ
لباس میش را بگذارم
️
من بعد
اگر گره به کارم افتاد
️
باید دو سه ماه
ریش را بگذارم️
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
#هوشنگ ابتهاج
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۶:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آن یکی آمد در یاری بزد ** گفت یارش کیستی ای معتمد
گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خامی مقام خان نیست
خام را جز آتش هجر و فراق ** کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر ** در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت ** باز گرد خانهی همباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب ** تا بنجهد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن ** گفت بر درهم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من در آ ** نیست گنجایی دو من را در سرا
وقتی یار بهانه میاره که در رو باز نکنه: )))
مولانا -
آن یکی آمد در یاری بزد ** گفت یارش کیستی ای معتمد
گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خامی مقام خان نیست
خام را جز آتش هجر و فراق ** کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر ** در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت ** باز گرد خانهی همباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب ** تا بنجهد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن ** گفت بر درهم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من در آ ** نیست گنجایی دو من را در سرا
وقتی یار بهانه میاره که در رو باز نکنه: )))
مولانانوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۶:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@javadm328 خیلی شعر زیبایی بود معنی خیلی عمیق و عرفانی داشت اگه دقت کرده باشین
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۶:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mahtab77 مخصوصا بیت اخر
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mahtab77 در
شعردانه
گفته است:
@javadm328 خیلی شعر زیبایی بود معنی خیلی عمیق و عرفانی داشت اگه دقت کرده باشین
آره این شعر رو خیلی دوسش دارم
جریانش اینطوری هست که
یار کسی بهش میگه ظهر بیا خونمون بعد اینکه ظهر میره و در میزنه .یارش میگه کیه؟؟میگه من
میگه برو برو نگام نکن عاشقونه صدام نکنمیگه هنوز توی وجودت منیت وجود داره و خامی و برای یک خام مقام خان بودن (همون ملکه که این روزا مد شده .ایشون پادشاه منظورش بوده) جایز نیست.بعدشم راهکار مید و میگه سفر تو رو پخته میکنه این بدبختم میره یکسال سفر میکنه دوباره باز میگرده و در میزنه این بار میگه کیه؟؟ ایشون میگه بر در هم شمایی
اینم میگه دو تا من در یک سرا جای نمیشه و....
کلا هدفش این بوده ایشون رو اذیت کنه. -
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روسری نمی پوشی، مثنوی نمی خوانی
دامنت پر از ميخک، چادرت چراغانیپس قرارمان اين شد: ساعت ده فردا
چار راه مولانا، ابتدای خاقانیروسری نپوشيده، ادکلن بزن خاتون
"تا دمی بياسايم زين حجاب جسمانی"... -
@mahtab77 در
شعردانه
گفته است:
@javadm328 خیلی شعر زیبایی بود معنی خیلی عمیق و عرفانی داشت اگه دقت کرده باشین
آره این شعر رو خیلی دوسش دارم
جریانش اینطوری هست که
یار کسی بهش میگه ظهر بیا خونمون بعد اینکه ظهر میره و در میزنه .یارش میگه کیه؟؟میگه من
میگه برو برو نگام نکن عاشقونه صدام نکنمیگه هنوز توی وجودت منیت وجود داره و خامی و برای یک خام مقام خان بودن (همون ملکه که این روزا مد شده .ایشون پادشاه منظورش بوده) جایز نیست.بعدشم راهکار مید و میگه سفر تو رو پخته میکنه این بدبختم میره یکسال سفر میکنه دوباره باز میگرده و در میزنه این بار میگه کیه؟؟ ایشون میگه بر در هم شمایی
اینم میگه دو تا من در یک سرا جای نمیشه و....
کلا هدفش این بوده ایشون رو اذیت کنه.نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط mahtab-r انجام شده@javadm328 این شعر مسیر سیر و سلوک یک عارف رو به طور خیلی زیبا ترسیم میکنه منظور از منیت در این شعر غرور نیست منظورش اون مراتب وجودی هستش که قبل از فنای فی الله هستش و لزوم رعایت اداب هستش در بیت اخر منظور شاعر رسیدن به معرفت شهودی هست یعنی فقططط او بشوی و تمام صفات حق رو در خودت پیاده کرده باشی به طوری که بین خالق و مخلوق فاصله ای نیست ( فکان قاب قوسین او ادنی _نجم ایه ی ۱۰) این که میگه نیست گنجایی دومن را در سرا و اون قسمتی که میگه گفت بر در هم تویی ای دلستان هم اشاره به رسیدن به فقر محض و بعد از اون مرتبه ی فنای الله داره این شعر خیلی خیلی خیلی تفسیرات زیبایی داره که دیگه ایجا نمیگنجه بیشتر توضیح داد.
-
@javadm328 این شعر مسیر سیر و سلوک یک عارف رو به طور خیلی زیبا ترسیم میکنه منظور از منیت در این شعر غرور نیست منظورش اون مراتب وجودی هستش که قبل از فنای فی الله هستش و لزوم رعایت اداب هستش در بیت اخر منظور شاعر رسیدن به معرفت شهودی هست یعنی فقططط او بشوی و تمام صفات حق رو در خودت پیاده کرده باشی به طوری که بین خالق و مخلوق فاصله ای نیست ( فکان قاب قوسین او ادنی _نجم ایه ی ۱۰) این که میگه نیست گنجایی دومن را در سرا و اون قسمتی که میگه گفت بر در هم تویی ای دلستان هم اشاره به رسیدن به فقر محض و بعد از اون مرتبه ی فنای الله داره این شعر خیلی خیلی خیلی تفسیرات زیبایی داره که دیگه ایجا نمیگنجه بیشتر توضیح داد.
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط astmn5975uhfkep انجام شده@mahtab77 در
شعردانه
گفته است:
@javadm328 این شعر مسیر سیر و سلوک یک عارف رو به طور خیلی زیبا ترسیم میکنه منظور از منیت در این شعر غرور نیست منظورش اون مراتب وجودی هستش که قبل از فنای فی الله هستش و لزوم رعایت اداب هستش در بیت اخر منظور شاعر رسیدن به معرفت شهودی هست یعنی فقططط او بشوی و تمام صفات حق رو در خودت پیاده کرده باشی به طوری که بین خالق و مخلوق فاصله ای نیست ( فکان قاب قوسین او ادنی _نجم ایه ی ۱۰) این که میگه نیست گنجایی دومن را در سرا و اون قسمتی که میگه گفت بر در هم تویی ای دلستان هم اشاره به رسیدن به فقر محض و بعد از اون مرتبه ی فنای الله داره این شعر خیلی خیلی خیلی تفسیرات زیبایی داره که دیگه ایجا نمیگنجه بیشتر توضیح داد.
وااااااااااااو خیلی زیبا بود
خیلی خیلی زیبا بود تفسیرتون
مطمئنم شعر های خیلی خوبی هم در این زمینه بلدید.خوشحال میشم اونا رو بنویسید تا ما هم لذت ببریم : )