-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
AMH باید واو میدادی
-
و من اندیشه کنان، غرق این پندارم، که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت
شعر نو
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط خانومِ_دوست_داشتنی انجام شده
AMH
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که %(#ff0000)[هرگز] نتوان یافت همانندش را..! -
امروز
بیشتر از هر روز دیگری دوستت دارم
دست خودم نیست جمعهها عاشقترم!
مخصوصا اگر
چشم در چشم #تُ
از خواب بیدار شوم… -
AMH
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که %(#ff0000)[هرگز] نتوان یافت همانندش را..!نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانومِ_دوست_داشتنی آن کس که بداند و بخواهد که بداند،
خود را به بلندای سعادت برساند -
خانومِ_دوست_داشتنی آن کس که بداند و بخواهد که بداند،
خود را به بلندای سعادت برساندنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSEPEHR ALIZADEH
دلا معاش کن چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد -
SEPEHR ALIZADEH
دلا معاش کن چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه داردنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانومِ_دوست_داشتنی دیر روزی است که از دست تو رفتم به جفا، تو ندانی که من زار چه خواهم ز دلت
-
خانومِ_دوست_داشتنی آن کس که بداند و بخواهد که بداند،
خود را به بلندای سعادت برساندSEPEHR ALIZADEH یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد -
خانومِ_دوست_داشتنی دیر روزی است که از دست تو رفتم به جفا، تو ندانی که من زار چه خواهم ز دلت
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSEPEHR ALIZADEH تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت...!
-
SEPEHR ALIZADEH تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت...!
خانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
SEPEHR ALIZADEH تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت...!
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شبمرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب -
خانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
SEPEHR ALIZADEH تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت...!
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شبمرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شبنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAMH
برای همسایه ات چراغی روشن کن یقینا حوالی خانه ات روشن خواهد شد -
AMH
برای همسایه ات چراغی روشن کن یقینا حوالی خانه ات روشن خواهد شدخانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
AMH
برای همسایه ات چراغی روشن کن یقینا حوالی خانه ات روشن خواهد شددلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب -
AMH
برای همسایه ات چراغی روشن کن یقینا حوالی خانه ات روشن خواهد شدنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانومِ_دوست_داشتنی درد و درمانم توی، جان و امکانم تویی، من اگر آشفته ام، عشق و سامانم تویی
-
خانومِ_دوست_داشتنی درد و درمانم توی، جان و امکانم تویی، من اگر آشفته ام، عشق و سامانم تویی
SEPEHR ALIZADEH در " مشاعره " گفته است:
خانومِ_دوست_داشتنی درد و درمانم توی، جان و امکانم تویی، من اگر آشفته ام، عشق و سامانم تویی
ی آرزوی گم شده بغض های من
من نیز با تو به عشق می رسم -
خانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
AMH
برای همسایه ات چراغی روشن کن یقینا حوالی خانه ات روشن خواهد شددلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شبنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAMH
بده ساقی و می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار اب رکناباد و گلگشت و مصلارا -
AMH
بده ساقی و می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار اب رکناباد و گلگشت و مصلارااین پست پاک شده! -
AMH
بده ساقی و می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار اب رکناباد و گلگشت و مصلاراخانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
AMH
بده ساقی و می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار اب رکناباد و گلگشت و مصلاراآمده ام، آمدم ای شاه امانم بده، ای حرمت مرجع درماندگان
-
خانومِ_دوست_داشتنی درد و درمانم توی، جان و امکانم تویی، من اگر آشفته ام، عشق و سامانم تویی
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSEPEHR ALIZADEH
یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان -
SEPEHR ALIZADEH
یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبانخانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
SEPEHR ALIZADEH
یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبانندادم چون عزیز من تو بودی
من از عهد آدم تو را دوست دارم
-
خانومِ_دوست_داشتنی در " مشاعره " گفته است:
AMH
بده ساقی و می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار اب رکناباد و گلگشت و مصلاراآمده ام، آمدم ای شاه امانم بده، ای حرمت مرجع درماندگان
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAMH
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوس تر دارند جوانان سعادت منو پند پیر دانا را